به گزارش افکارنیوز، توفان ویرانگر پایتخت، ۸۱ قربانی داشت، ۸۱ نفری که حال سه نفرشان وخیم اعلام شد و چند روز پیش نیز یکی از آنها جان خود را از دست داد. مصدوم بدحال دیگر این توفان پسری است که کمتر از یک هفته پیش ۱۳ ساله شد و به گفته مادرش در روز تولدش خدا او را دوباره به زندگی برگردانده است.

«نیما امانی» عصر روز دوشنبه توفانی همراه برادرش در حال حرکت به سمت محل تمرین کشتی بود که سنگ لبه پشت بام یک ساختمان شش طبقه در شهرری بر سرش سقوط کرد و پنج روز را در کما گذراند، مادر این پسربچه در گفت‌وگو با ما جزییاتی از ماجرای عصر توفانی را تشریح کرده است.

از روز حادثه بگویید، چطور این اتفاق رخ داد؟

نیما آخرین امتحانش را داده و از اینکه وارد سه ماه تعطیلی شده خوشحال بود، عصر روز دوشنبه بود و هنوز توفان شروع نشده بود و فقط باد شدیدی می‌وزید. به همراه برادر کوچک‌ترش آماده رفتن به کلاس کشتی شد و من از پنجره خانه تا سرکوچه نگاه‌شان کردم، به محض اینکه پنجره را بستم صدای جیغ پسر کوچک‌ترم را شنیدم و در حالی که فریاد می‌زد به سمت خانه می‌دوید و می‌گفت: مامان مامان داداشی.

من هم سریع خودم را به سرکوچه رساندم و دیدم نیما غرق در خون کف خیابان افتاده و سنگی چند تکه شده هم در کنارش افتاده است. چند نفر هم دور پسرم جمع شده بودند و پس از مدتی طولانی اورژانس به محل آمد اما وقتی علت تاخیرشان را جویا شدم به من گفتند که پنج دقیقه است که از موضوع مطلع شده‌اند.

پس از آمدن اورژانس چه شد؟

سه نفر از آمبولانس پیاده شده و به سرعت کارهایی را انجام دادند. کف زمین پر از خون بود و مابقی اقدامات را در آمبولانس انجام دادند. در طول مسیر از آنها خواستم که نیما را به بیمارستان خصوصی ببرند اما به من گفتند که باید سریعا او را به یک بیمارستان برسانند چون جانش در خطر است. نیما به بیمارستان هفت تیر منتقل شد.

پس از اینکه به بیمارستان رفتیم به ما گفتند که به خاطر توفان برق سی‌تی اسکن قطع شده و چند ساعتی معطل شدیم، یک موضوع دیگر هم که من تازه از برادرانم شنیدم این بود که در بیمارستان به برادرم گفته بودند امیدی به زنده ماندن نیما نیست و بهتر است با جدا کردن دستگاه‌ها کاری کنیم که او راحت جانش را از دست بدهد.

یعنی پزشکان نیما را جواب کرده بودند؟

بله. بعد مقدمات انتقال نیما به بیمارستان رسول اکرم فراهم شد و مسوولان بیمارستان هفت تیر به ما گفتند که خودشان اقدامات لازم برای انتقال پسرم به بیمارستان حضرت رسول را انجام داده و نیما در بخش‌ آی‌سی‌یو این بیمارستان پذیرش خواهد شد، ما هم دو آمبولانس خصوصی گرفتیم و نیما را به بیمارستان حضرت رسول انتقال دادیم، اما در آنجا به ما گفتند که آی‌سی‌یو خالی نیست و باید صبر کنیم که حدود یک ساعت بعد، یک نفر فوت کرد و جای او را به نیما دادند. در این مدت شرایط پسرم خیلی بد بود و چند بار خون بالا آورد.

یعنی روند درمان نیما با تاخیری چند ساعته آغاز شد؟

متاسفانه بله، صبح روز بعد نیما به اتاق عمل رفت و پزشکش به من و پدرش گفت که شرایط نیما خوب نیست و جمجمه‌اش کاملا خرد شده است. او به ما گفت که کاری نمی‌تواند انجام دهد. پس از عمل هم پزشکش گفت که خرده‌های استخوان را از مغزش خارج کرده‌اند، اما آسیب جدی به پسرم وارد شده و دندان‌های جلویی و دستش هم شکسته است. پس از خارج شدن از اتاق عمل نیما حدود پنج روز در کما بود تا اینکه در روز تولدش خدا دوباره او را به من داد.

از حالی که داشتید برایمان بگویید.

روز ۱۷ خرداد ماه بود و برای تولدش کیک خریده بودیم و بعضی از وسایل مورد علاقه‌اش را هم به بیمارستان برده بودیم. پیش خودمان گفتیم شاید اینها منجر به هوش آمدن نیما شود که پس از حضور در بیمارستان نیما از کما خارج شد.

نظر تیم پزشکی چه بود؟

پزشکان قبل از آن به ما گفته بودند که حال نیما وخیم است و احتمال مرگش وجود دارد، اما تیم پرستاران به ما گفتند که اتفاقی شبیه به معجزه رخ داده و درصد به هوش آمدن نیما بسیار کم بوده است.

آخرین وضعیت درمانی نیما چطور است؟

شب نیمه شعبان امکان صحبت کردن هم برای نیما به وجود آمد و صبح دیروز برای قرار دادن پلاتین در دستش تحت دومین عمل جراحی قرار گرفت که خوشبختانه موفقیت‌آمیز بود، اما هنوز چند عمل جراحی باید انجام شود و پزشکش گفته که برای جمجمه‌اش از تکه‌یی مصنوعی استفاده می‌کنند که این عمل دو سه ماه دیگر باید انجام شود.

از بین مسوولان چه کسانی پیگیر ماجرای شما هستند؟

تا به این لحظه هیچ یک از مسوولان به ملاقات پسرم نیامده‌اند و تنها روز جمعه آقای مسجد‌جامعی هنگامی که در بیمارستان حضور داشت من به نزدش رفتم و او را به بالای سر نیما آوردم.

از شهرداری هم کسی به دیدار خانواده شما یا نیما نیامد؟

خیر، هیچ‌کس به ملاقات پسرم نیامده و پیگیر موضوع نبوده است.

پس با این وجود در بحثتامین هزینه‌ها هم کمکی به شما نشده؟

حتي يك ريال، تماما از جيب خودمان هزينه كرديم و حتي براي انتقال نيما به بيمارستان هم هزينه آمبولانس خصوصي را خودمان پرداخت كرديم، هزينههاي زيادي هم بايد پرداخت كنيم، شما ببينيد جمجمه، دندانها و دست نيما آسيب جدي ديده و هزينه زيادي بايد پرداخت شود كه تا به اين لحظه هيچ يك از مسوولان پيگير موضوع نشده است. همسرم نيز براي هزينههاي درمان به وزارت بهداشت و وزارت رفاه مراجعه كرده و قولهايي به ما داده شده اما تا كنون ريالي به ما پرداخت نشده است.