به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري حديث هفتگي اين پايگاه در آستانه حلول ماه مبارك رمضان حاكي است: في الكافي، عن الكاظم(عليهالسلام) قال: كان يحيي بنُ زكريّا يَبكي و لايَضحَك و كان عيسي يَضحك و يَبكي، و كان الذي يَصنع عيسي، أفضل من الذي كان يَصنع يحيي.

این باب را مرحوم فیض به باب الضِّحک نام‌گذاری کردند(خندیدن)، در این باب روایات متعدّدی در مذمّت ضحک و خندیدن است، مثلاً: کثرةٌ الضِّحکِ تُمیتُ القلب، پیداست اصل ضحک ایرادی ندارد، اشکال در زیاد خندیدن است.
یا کثرةُ الضّحک تمیثُ الدین کما یمیثالماء الملحة. إماثَة به معنای آب‌کردن است، یک چیزی مثل قند یا نمک را در آب حل کردن، به این اِماثة می‌گویند. این روایتی که ما می‌خوانیم این است که: حضرت یحیی بن زکریا بسیار گریه می‌کردند. اینکه حضرت یحیی گریه می‌کردند، به این معناست که عبادت و توجّه و تذکّر ایشان همراه با گریه بود. در زندگی هم، در معاشرت معمولی هم خنده نمی‌کردند.
امّا حضرت عیسی(علیه‌السلام) در معاشرتها، در زندگی‌شان به طور متعارف هم می‌خندیدند و هم گریه می‌کردند. در بین بزرگان اهل معنا و اهل معرفت و اهل سلوک که از فقهاء هم هستند - نه عوام الناسی که ادّعای سلوک می‌کنند - مثل آقامیرزا جواد آقای ملکی تبریزی، مثل مرحوم شیخ محمد بهاری، مثل آخوند ملاحسینقلی همدانی(شوندی) که اینها مجتهدان بزرگند، هر کدام در حدّ مرجع تقلیدند، لکن رشته سلوک و دنبال تهذیب نفس و تهذیب غیر از بزرگانی بودند، که هر یک از اینها، معادل با یک حوزه علمیه در یک دوره است. اینها هم حالشان مختلف بوده است.
نقل می‌کنند مرحوم آقا میرزاجواد آقای ملکی اهل گریه و بکاء بود. سحر که بیدار می‌شد و به آسمان نگاه می‌کرد، گریه می‌کرد. نگاهش به آب می‌افتاد که وضو بسازد، گریه می‌کرد. در اثنای وضو گریه می‌کرد. قبلاً عرض کردم، که ایشان شعر حافظ را در قنوتشان می‌خواندند و گریه می‌کردند.
یا مرحوم سیداحمد کربلایی که معروف به سیداحمد بکّاء بودند و از شاگردان برجسته مرحوم آخوند ملاحسینقلی و معاصر آخوند و مرحوم آقا سیدمحمدکاظم یزدی و در حدّ مراجع بوده‌اند، بعد از فوت آخوند افراد زیادی خدمت ایشان آمدند و درخواست پخش رساله از جانب ایشان داشتند که ایشان قبول نکردند.
پدربزرگ ما مرحوم آقاسیدهاشم نجف‌آبادی نقل می‌کردند: وقتی نجف بودیم و شبهای چهارشنبه دیروقت که از مسجد سهله برمی‌گشتیم، صدای گریه سیداحمد را وقتی از جلوی منزلشان رد می‌شدیم، می‌شنیدیم! ایشان بلند بلند گریه می‌کرد. عدّه‌ای از بزرگان اهل گریه بودند. آن طرف قضیه هم مثل مرحوم آقاشیخ محمد بهاری، اهل گریه و اهل شوخی بودند. اگر مکتوبات ایشان را ملاحظه کنید که چند سال است، چاپ می‌شود و خیلی خواندنی است. این نامه‌ها، سرتا پا معنویت و روحانیت است، لکن همراه با مزاح. مزاح هم در همین نامه‌ها وجود دارد، خود ایشان هم همین‌طوری بوده(آن‌طور که ما شنیدیم). قبر این بزرگوار در شهرستان بهار از توابع همدان است.
از نجف که آمده بودند، در آنجا از دنیا رفتند. بنابراین، در بین اهل سلوک و اهل معنا و اهل معرفت و اهل روحانیت هم همین دو شکل وجود دارد، این، ایرادی ندارد.
اینجا می‌فرمایند: حضرت یحیی بن زکریا اهل بُکاء بود، حضرت عیسی اهل ضحک و بکاء بود، بعد در ادامه می‌فرمایند: این کاری که حضرت عیسی انجام می‌دادند که هم در کارشان گریه و رقّت قلب بود و هم در کارشان ضحک و خنده بود، این، افضل است. اینها معیارهای خوبی به دست می‌دهد. حال، یک عده‌ای افتادند به جان این مراسم ما، البته سالهاست، که گله‌گذاری می‌کنند که همه‌اش گریه، همه‌اش گریه! مگر همه‌اش گریه است؟
مردم زندگی‌شان را می‌کنند، خنده‌شان را، شوخی‌شان را، بازی و ورزششان را دارند، اگر خیلی مقیّد باشند، همه روز عاشورا یا شب آن را و اگر خیلی مقیّد نباشند، ساعتی از روز یا شب را در ایام محرّم گریه می‌کنند. آیا این، معنایش این است که همه زندگی ما گریه است؟
حتّی این اعتراض و انحراف، در ذهن آدمهای حسابی هم می‌افتد و از زبان اینها هم جاری می‌شود! این همه خنده، این همه شوخی، این همه بازی، این همه مسابقه، همه چیز هست، آن هم هست.
آنها دلشان می‌خواهد این حالتِ معنوی که در بُکاء وجود دارد، آنها می‌خواهند این، نباشد. مرحوم آقای بهجت(رضوان‌الله‌علیه) می‌فرمودند: انسان در حال نماز توجّه می‌کند، احساس می‌کند، در مقابل خدای متعال هست، قهراً حالت بُکاء به انسان دست می‌دهد. حق می‌گویند، همین‌طور است. یک چند لحظه‌ای، چند دقیقه‌ای این حالت را در خودتان نگهدارید، خواهید دید حالت بُکاء به شما دست می‌دهد. این حالت، نورانیت است، چطور این را انسان از دست بدهد؟ یا اگر انسان به فکر ائمّه(علیهم‌السلام) و مصائب‌شان، جهادشان، صبرشان بیفتد و گریه کند، آیا این بد است؟ این خیلی خوب است، این متعادل‌کننده زندگی است، نه اینکه منفی نیست، بلکه کاملاً مثبت است، اگر نباشد بد است. برخی دلشان می‌خواهد همه‌اش خنده باشد.

طَرَب افسرده کند چون که ز حدّ در گذرد آب حیوان بکشد نیز چو از سر گذرد

هيچ خوب نيست براي يك جامعه، كه همهاش در حال غفلت، خنده، قهقهه، بازي و شوخي باشد. هيچ ملّتي اينطور نيست، همه ملّتها غم دارند، شادي دارند. حرف زدن از روي نفهميدگي كه انسان گاهي مشاهده ميكند، نتيجهاش اين است.