همسر داری به سبک بزرگترین مرد دنیا

به گزارش افکارخبر، در گذشته اگر در دوران زندگی مشترک، اختلاف و مشاجره‌ای پیش می‌آمد همسران معمولا آن را فراموش می‌کردند و با انعطاف پذیری و سازش زندگی مشترک را ادامه می‌دادند؛ اما امروز به دلیل فرهنگ خودمحوری افراد در صورت مواجهه با کمترین ناملایماتی، سر ناسازگاری می‌گذارند و از هم جدا می‌شوند.

بنابراین انعطاف‌پذیری و سازش، اصل بسیار مهمی در زندگی است. اصلی که بزرگان بسیاری همچون امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری همواره بعد ازخواندن خطبه عقد برای زوج‌ های جوان تأکید بسیاری بر آن داشتند. توصیه ای که در عین سادگی شاه کلیدی برای حل مشکلات بسیاری است.

با نگاهی به سبک زندگی خود این بزرگان می شود عمل به این توصیه را در زندگی آن ها به وضوح مشاهده نمود؛ به طوری که می توان با بررسی زندگی امام خمینی(ره) و برخورد ایشان با افراد خانواده بخصوص همسر گرامیشان و توصیه های که ایشان به فرزندانشان در برخورد با همسر و مادرشان که در غالب خاطرات از زبان فرزندان و نزدیکان ایشان آمده به سبک زندگی رسید که سرشار از عشق و ایمان و بر پایه عمل به دستورات دین اسلام است. سبک زندگی که در این هجمه عظیم فرهنگی غرب برای فرو پاشی نظام خانواده می تواند الگو و نسخه ای برای جوانان این سرزمین باشد.


توصیه امام(ره) در مورد عروس و داماد ها



◄باهم رفیق باشید

دختر حضرت امام(ره) نقل می‌کند: «برخورد امام با دامادها و عروس‌هایشان خیلی محترمانه و دوستانه بود. منتها چون دامادها به همه اهل منزل محرم نیستند با رفت‌ وآمد زیاد داماد موافق نبودند. از این‌ جهت همیشه با دامادها فاصله داشتند؛ زیرا در مسئله محرم و نامحرم سختگیر بودند. در ابتدای عقد نصیحت می‌کردند که سعی کنید باهم رفیق باشید.»(۱)


◄بامهربانی وارد خانه شوید

وی در ادامه می‌گوید: امام(ره) در ابتدای عقد به دختران و پسران سفارش می‌کردند: «سعی کنید باهم رفیق باشید. اگر مرد هستی در بیرون از خانه مسئله‌داری، وقتی به خانه می‌آیی ناراحتی‌هایت را پشت در بگذار و سعی کن با لطف و مهربانی داخل خانه شوی. امام خطاب به عروس خانم‌ها می‌فرمودند: تو هم ممکن است در خانه خیلی کارکرده و خسته باشی ولی نباید خستگی خودت را به شوهرت منتقل کنی. به استقبالش برو و زندگی گرمی را برای خودتان درست کنید.(۲)


◄گرفتن عقد و عروسی ساده

فریده مصطفوی دختر حضرت امام(ره) نقل می‌کند: «در مورد مراسم ازدواج فرزندانشان هم عقد می‌گرفتند و هم عروسی، البته خیلی مختصر و معمولی نسبت به نوه‌هایشان چون بعد از انقلاب بود؛ خیلی ساده برگزار می‌کردند، البته جهیزیه به دخترهایشان می‌دادند ولی جهیزیه‌ای خیلی معمولی یعنی یک فرش معمولی، دودست رختخواب و مختصری وسایل دیگر، مقید بودند که دختر باید مهریه داشته باشد آن‌هم باز به حد متعارف یک خانواده معمولی، از این‌ جهت دخترهایشان هم مهریه داشتند و هم‌مقداری جهیزیه.»(۳)


◄دخترحتما باید مهریه داشته باشد

امام خمینی(ره) به مهریه توجه خاصی داشت و اعتقادشان بر این بود که دختر حتماً باید مهریه داشته باشد. اگر کسی برای عقد نزد ایشان می‌آمد و مهریه را مثلاً یک جلد کلام ا… مجید ذکر می‌کرد، قبول می‌کردند ولی می‌گفتند که چیزی را به‌عنوان مهریه تعیین کنند.

در مورد تعیین مهریه نیز به عرف توجه می‌کردند. عقیده امام(ره) این بود که باید به حد دختر، خانواده‌اش و ملاکی که آنان در نظر دارند، توجه کرد. با وجود این به سایر تشریفات ازدواج اعتقادی نداشتند.(۴)


◄خرید آیینه و شمعدان

دختر حضرت امام خمینی(ره) می‌گوید: «بعد از انقلاب نخستین نوه امام(ره) که ازدواج کرد دختر خود من بود. این‌قدر آقا سفارش کرده بودند که ساده باشد، تجملاتی نباشد که دو سه روز قبل از این‌که عقد باشد مادرم به من گفت: «آخر شما نمی‌خواهید خرید کنید. آیینه و شمعدان بخرید. خانم حرفی نزدند، من هم دیگر حرفی نزدم، بعد خانم برادرم وارد شد چون خواهر داماد بود، مادرم به او گفتند: شما چه وقت می‌خواهید برای عروس چیزی بخرید. او هم گفت که امام گفته‌اند این کار را نکنید. مادرم چیزی جواب ندادند. بعد که سفره پهن شد همه دورهم بودیم خانم از امام پرسیدند که شما سفارش فرمودید: آیینه و شمعدان نخرند؟ شگون عروس به آیینه است. امام گفتند: من نگفتم آیینه نخرید ولی می‌گویم ساده باشد. یعنی آن‌قدر سفارش شده بود که خواهر داماد فکر کرده بود حتی باید آیینه هم نخرند.»(۵)


برخورد امام(ره) با همسر شان



◄تقسیم بچه داری

خانم فاطمه طباطبایی: «خانم تعریف می کردند که چون بچه هایشان شب ها خیلی گریه می کردند و تا صبح بیدار می ماندند؛ امام شب را تقسیم کرده بودند؛ یعنی مثلا دو ساعت خودشان از بچه نگهداری می کردند و خانم می خوابیدند و دو ساعت خود می خوابیدند و خانم بچه ها را نگهداری می کرد. روزها بعد از از تمام شدن درس؛ امام ساعتی را به بازی با بچه ها اختصاص می دادند تا کمک خانم در تربیت بچه ها باشند.»(۶)


◄می توانم به این قسمت بیایم؟

خانم مرضیه حدیده چی: «امام خانم شان را در خانه به شکلی آزاد می گذاشتند و به او احترام می کردند که مثلا روزی که خانم مهمان خصوصی داشتند می آمدند از ایشان اجازه می گرفتند و می پرسیدند: «امروز می توانم به این قسمت بیایم و غذا بخورم؟» و یا «می توانم بیایم و داخل حیاط قدم بزنم؟»(۷)


◄خوش به حال من

خانم اشراقی نوه امام: «امام علاقه و محبت وافری به همسرشان داشتند؛ به طوری که از نظر امام همسرشان در یک طرف قرار داشتند و بچه هایشان در طرف دیگر و این دوست داشتن با احترام خاصی همراه بود. یادم هست یک بار که خانم مسافرت رفته بودند آقا خیلی دلتنگی می کردند وقتی ایشان اخم می کردند ما به شوخی می گفتیم: اگر خانم باشند آقا می خندند وقتی نباشند آقا ناراحت هستند و اخم می کنند.» خلاصه ما هر چه سر به سر آقا گذاشتیم اخم ایشان باز نشد. بالاخره من گفتم: «خوش به حال خانم که شما این قدر دوستشان دارید.» و امام گفتند: «خوش به حال من که چنین همسری دارم. فداکاری که خانم در زندگی کردند هیچ کس نکرده است.»(۸)


◄وا مصیبت….

خانم زهرا مصطفوی: «یک بار مثل این که کارگر خانه به مرخصی می رود، مادرم سینی غذا را در دستشان می گیرند و می آورند سر سفره. البته این حرف مال زمان بچگی است، آقا می گویند: «وا مصیبت؛ فریده! خانم دارد سینی را می آورد.» امام این را وظیفه زن نمی دانستند که در منزل کار کند، اگر خودش دلش می خواست انجام بدهد و گرنه مرد حق ندارد بگوید: «این کار را بکن یا مثلا شام درست کن.»(۹)


◄کمک از بهشت آمده

دختر حضرت امام(ره) نقل می‌کند: «امام همیشه در کارهای منزل کمک می‌کردند و به ما نیز می‌گفتند: کمک از بهشت آمده است. فرزندانشان تعریف می‌کنند که ایشان با آن‌ها بازی می‌کردند یعنی بعد از تمام شدن درس، ساعتی را به بازی با بچه‌ها می‌پرداختند و به‌ این‌ ترتیب به خانم در کار تربیت بچه‌ها کمک می‌کردند.
امام(ره) به پسر و نوه‌هایشان القا می‌کردند که از زنانشان انتظار کاری نداشته باشند و اگر کارکردند، محبت کرده‌اند. البته به دخترها نیز توصیه می‌کردند که کار کنند.»(۱۰)


◄می شود این را بدهید بدوزند

فاطمه طباطبایی، عروس حضرت امام(ره) نقل می‌کند: «امام کاری را به خانم نمی‌دادند، خانم می‌گفتند وقتی یک دکمه پیراهنشان می‌افتاد امام می‌گفتند: «می‌شود این را بدهید بدوزند. نمی‌گفتند: خودت بدوز یا احیاناً اگر روز بعد دوخته نشده بود نمی‌گفتند: چرا ندوخته‌اید. می‌گفتند: کسی نبود بیاید بدوزد. تا آخر عمرشان هیچ‌وقت به خانم نگفتند یک لیوان آب بده.»(۱۱)


◄صبر کنید تا خانم بیایند

مرحومه خدیجه ثقفی همسر امام خمینی(ره) درباره نوع رفتار ایشان با خود گفته است: «حضرت امام(ره) به من خیلی احترام می‌گذاشتند و خیلی اهمیت می‌دادند، هیچ حرف بد یا زشتی به من نمی‌زدند … امام حتی در اوج عصبانیت هرگز بی‌احترامی و اسائه ادب نمی‌کردند. همیشه جای خوب را به من تعارف می‌کردند، همیشه تا من سر سفره نمی‌آمدم، خوردن غذا را شروع نمی‌کردند، به بچه‌ها هم می‌گفتند: صبر کنید تا خانم بیایند.

حضرت امام(ره)[کارهای خانه] جارو کردن و ظرف شستن و حتی شستن روسری بچه خودمان را هم وظیفه من نمی‌دانستند و اگر به جهت نیاز گاهی به این کارها دست می‌زدم، ناراحت می‌شدند و آن را به‌ حساب نوعی اجحاف نسبت به من می‌گذاشتند.»(۱۲)


◄اظهار محبت علنی

زهرا مصطفوی، دختر امام خمینی(ره) نیز درباره رفتار نیک و پسندیده پدرشان با مادرشان می‌گوید: «هر وقت خانم می‌خواستند به مسافرت بروند، در هر ساعتی از شب و روز که بود، امام تا درب حیاط منزل ایشان را بدرقه می‌کردند یا موقعی که برمی‌گشتند، اگر فصل گرما بود، امام دستور می‌دادند یک‌چیز خنکی درست کنند و اگر فصل سرما بود، می‌گفتند اتاق را برای خانم گرم‌ کنید؛ خیلی به مادرم اظهار محبت و علاقه می‌کردند و مقید بودند؛ این اظهار محبت و علاقه را جلوی ما فرزندان هم علنی کنند.(۱۳)


◄نامه های عاشقانه

متن نامه امام به همسرشان _ فروردین سال ۱۳۱۲ _ بیروت _ در هنگام سفر به حج: «تصدقت شوم، الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است. عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به‌ سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند.[حال] من با هر شدتی باشد می‌گذرد؛ ولی به حمدالله تاکنون هرچه پیش آمد، خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاً جای شما خالی است، فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراهم نیست که این منظره عالی به دل بچسبد. درهرحال، امشب، شب دوم است که منتظر کشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف، یک کشتی فردا حرکت می‌کند، ولی ماها که قدری دیر رسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم. عجالتاً تکلیف معلوم نیست، امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم، که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل.

از این حیثقدری نگران هستم، ولی از حیثمزاج بحمدالله به‌سلامت. بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم‌تر و بهتر است. خیلی سفر خوبی است، جای شما خیلی خالی است. دلم برای پسرت[سید مصطفی] قدری تنگ‌شده است. امید است که هر دو به‌ سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خدای متعال باشند. اگر به آقا(پدر همسر امام) و خانم‌ها(مادر و مادربزرگ همسر امام) کاغذی نوشتید، سلام مرا برسانید. من از قبل همه نایب‌الزیاره هستم. به خانم شمس آفاق[خواهر همسر امام(ره)] سلام برسانید و به‌توسط ایشان به آقای دکتر[علوی] سلام برسانید. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانید. صفحه مقابل را به آقای شیخ عبدالحسین بگویید برسانند. ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت. قربانت؛ روح‌الله.(۱۴)


◄اختلاف بر سر اسم فرزندان

همسر امام(ره) درباره نحوه نام‌گذاری فرزندان و اختلاف میان ایشان و امام در انتخاب نام فرزندان را این‌گونه روایت می‌کنند: «مصطفی را من اصرار داشتم، آقا می‌گفت محمد باشد. من گفتم اسم پدر من محمد است و در میان ما ایرانی‌ها رسم نیست که اسم آدم زنده خانواده را روی فرزندشان بگذراند.

قرار شد اسم مصطفی باشد و لقب محمد و آقا پذیرفت و در پشت قرآن نوشت. وقتی فرزند دوم به دنیا آمد، من گفتم مرتضی باشد، آقا مایل به علی بود، ضمناً اسم برادر آقا، مرتضی بود که باز همان مشکل رسم خانوادگی را داشت، پس او را علی نام نهادیم و مرتضی لقب او شد. در مورد صدیقه من دوست داشتم فریده باشد، آقا گفتند: نه، صدیقه و قرار شد صدیقه صدا کنیم، اما من هنوز مایل به فریده بودم. یک روز در حیاط بودیم به آقا گفتم ننوی فریده را تکان بده. آقا گفتند: ما فریده نداریم، گفتم بسیار خوب، صدیقه را تکان بده، آقا گفت: حتماً و بعد ننوی صدیقه را تکان داد.

وقتی فرزند چهارممان به دنیا آمد، نام او را فریده گذاردیم. من برای اینکه آقا مخالفت نکند، گفتم اگر فریده نگذاری آن‌قدر دختر می‌زایم تا اسم دختر تمام شود، خندید و گفت: نه، باشد فریده. در مورد اسم دخترم زهرا، او زهرا را انتخاب کرد، من مخالفت نکردم، اما فهمیه دوست داشتم، لذا در خانه او را فهمیه صدا کردم و همه هم او را فهمیه گفتند و آقا فهیم می‌گفتند.

در مورد نام احمد، من این اسم را خیلی دوست داشتم و می‌خواستم اگر پسر دیگری به دنیا بیاورم نامش را محمود بگذارم. در آن موقع خواهرم، شمس آفاق، فرزندی به دنیا آورد که با پیشنهاد من محمود را برای فرزند خود انتخاب کرد. ضمناً احمد اسم پدربزرگ آقا بود و میل داشت احمد باشد. پس هر دو به اتفاق او را احمد نامیدیم.(۱۵)


منابع

۱،۲، ۳ _ کتاب رازهای همسر داری / علی ابراهیمی اقلیدی / بیت الحزان / ۱۳۹۰ تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث
۴ _ پا به‌پای آفتاب، ج۱، ص ۱۶۹، فاطمه طباطبایی
۵ _ روزنامه ایران، شماره ۱۳۴۳، زهرا مصطفوی
۶،۷، ۸،۹، ۱۰ _ کتاب مهر و قهر / محمد رضا سبحانی و سعیدرضا عسکری / عترت / ۱۳۷۶
۱۱،۱۲، ۱۳،۱۴ _ کتاب رازهای همسر داری
۱۵ _ بانوی انقلاب خدیجه‌ای دیگر(زندگی‌نامه سرکار خانم خدیجه ثقفی همسر امام خمینی ره)، علی ثقفی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۳۹۳، صص ۱۶۲-۱۶۳