مهر سال ٧١، مأموران پلیس در جریان قتل زنی قرار گرفتند که جسدش در خانه‌اش پیدا شده‌ بود. زمانی که مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند، متوجه شدند تلفن‌همراه مقتول هم به سرقت رفته ‌است. با ردیابی‌هایی که انجام شد، مشخص شد این زن از مدت‌ها قبل تماس‌هایی از سوی مرد افغان داشته‌، به همین دلیل احتمال دادند مرد افغان در جریان این قتل باشد. در بازجویی‌ها از این مرد به نام چنگیز مشخص شد او آخرین‌بار برادرش را به خانه این زن برده‌ بود. چنگیز گفت: من مقتول را می‌شناختم و به خانه‌اش رفت‌وآمد داشتم وقتی برادرم از افغانستان آمد، به من گفت می‌خواهد با این زن صحبت کند، من هم قبول کردم آنها را به هم معرفی کنم. آدرس خانه آن زن را به برادرم دادم اما بعد متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد و حالا هم از هیچ‌کدام خبر ندارم.  زمانی که متهم اصلی بازداشت شد، اتهام را قبول کرد و گفت: برادرم مدتی بود که به ایران آمده ‌بود و کار می‌کرد و پول برای ما می‌فرستاد. مدتی بود این پول قطع شده ‌بود. چندباری برایش نامه نوشتم تلفن کردم و علت را جویا شدم اما چیزی نگفت. به ایران آمدم تا ببینم چه اتفاقی افتاده ‌است. وقتی موضوع را پیگیر شدم، برادرم گفت با زنی آشنا شده و می‌خواهد با او ازدواج کند و از من هم خواست در زندگی‌اش دخالت نکنم و گفت دیگر نمی‌تواند پول بفرستد.

من هم ناراحت شدم، به او گفتم می‌خواهم زنی که تو را تا این حد تحت‌تأثیر قرار داده ‌است، ببینم. وقتی به اصرار من برادرم با او قرار گذاشت و به خانه‌اش رفتم، متوجه شدم زن میان‌سالی است و برادرم خیلی از او جوان‌تر است. به او گفتم دست از سر برادر من بردارد و کاری به کار ما نداشته ‌باشد. ناراحت شد ما با هم بحث کردیم من هم او را خفه کردم و بعد هم گوشی همراهش را برداشتم تا معلوم نشود برادرم با او تماس گرفته ‌است.  با صدور کیفرخواست علیه متهم، پرونده برای رسیدگی به شعبه دو دادگاه کیفری استان تهران فرستاده ‌شد. روز گذشته در جلسه رسیدگی به این پرونده بعد از اینکه نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و خواستار رسیدگی قانونی به این پرونده شد و از کیفرخواست دفاع کرد، نوبت به اولیای‌دم رسید؛ آنها درخواست قصاص خود را مطرح کرده و گفتند: متهم درباره اینکه برادرش با مادر ما ارتباط داشت دروغ می‌گوید.

ما چند بار این مرد را در ساختمانی که مادرمان زندگی می‌کرد دیده ‌بودیم و می‌دانستیم قصد مزاحمت دارد و به همین خاطر هم به او گفته ‌بودیم حق ندارد بیاید و درگیری هم با او داشتیم. همه آنچه درباره انگیزه قتل گفته‌، دروغ است و او قصد سرقت از خانه مادرمان را داشت.  وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل را رد کرد و گفت: من اصلا این گفته‌ها را قبول ندارم. هرچه درباره قتل گفتم، دروغ بوده ‌است. من تحت فشار مأموران چنین ادعایی را مطرح کردم.  متهم درباره اینکه تلفن همراه مقتول را از کجا به دست آورده ‌است، گفت: من این گوشی را از یک دست‌فروش خریدم؛ فکر نمی‌کردم دزدی باشد. من فقط می‌خواستم مدتی در ایران باشم و در کنار برادرم کار کنم اصلا هم قصدم خرید مال دزدی نبوده ‌است. همه اعترافاتی که در دادسرا داشته‌ام را پس می‌گیرم و خواستار برائت هستم.

من فقط می‌خواستم مدتی کوتاه در ایران بمانم و بعد برگردم به کشورم که این‌طور شد و الان سه سال است در زندان هستم و خواستار آزادی هستم.  با پایان جلسه رسیدگی، هیأت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و متهم را با توجه به مدارک به‌دست‌آمده و گفته‌های برادرش و اعترافات اولیه‌اش در دادسرا و نتیجه گزارشات پزشکی قانونی، به قصاص محکوم کردند.