لئونید ایوانویچ روگوزوف پزشک روسی بود که در ایستگاهی مربوط به شوروی در قطب جنوب شرکت کرده ‌بود. او تنها پزشک موجود در آن منطقه بود و به بیماری پریتونیت دچار شد و ناچار به انجام یک آپاندکتومی شده‌ بود که خودش آن را روی خود عملی کرد و به عنوان مشهورترین مورد جراحی روی خود شناخته می‌شود.

روگوزوف که براى ماموریتى به قطب سفر کرده دچار بیمارى پریتونیت شد، جانش در خطر بود و امیدی به رسیدن کمک نبود. سفر از شوروی تا قطب جنوب ۳۶ روز از راه دریا طول می‌کشید. همچنین تا سال اینده کشتی نمی آمد. پرواز هم در آن باد و بوران ممکن نبود. فرمانده پایگاه باید اجازه جراحی را از مسکو می‌گرفت. در نهایت وی تصمیمش را گرفت: به‌جای این‌ که در انتظار مرگ بنشیند، خودش آپاندیس خودش را عمل می کند.

روگوزوف

روگوزوف مراحل عمل را بطور دقیق روی کاغذ یادداشت کرد و کارهایی را که همراهانش، به‌عنوان دستیار، باید صورت میدادند، مشخص نمود. یکی باید ابزاری را که لازم داشت دستش می‌ داد، یکی نور را تنظیم می‌ کرد، و آینه را نگه می‌ داشت .حتی فرمانده ایستگاه هم توی اتاق حضور داشت تا اگر کسی از حال رفت، جایش را بگیرد. وی بعد ها در خاتراتش نوشت: "بیچاره دستیارهام! لحظه آخر قبل از عمل نگاهشان کردم. رنگ‌ شان از روپوش‌ های سفیدی که تن‌ شان کرده بودند سفیدتر بود. خودم هم ترسیده بودم. اما همین که سرنگ را برداشتم و نووکایین را به خودم زدم، انگار پای میز جراحی ایستاده‌ ام. مشغول کار شدم و نفهمیدم چطور گذشت.

 

"او با بیهوشی موضعی عمل را شروع کرد، در حین عمل، هواشناس ایستگاه، رتراکتور را برایش نگه داشت، راننده ایستگاه آینه را برای او نگه داشته بود و دانشمندی هم وسایل عمل را به او می‌ داد.

دکتر روگوزوف در حالت خم‌ شده به جلو، عمل را انجام داد و حتی یک بار طی عمل از حال رفت، اول می‌ خواست با آینه داخل شکمش را ببیند، اما کمی که گذشت دید برعکس بودن تصویر بیشتر مایه دردسر شد. از خیر آینه گذشت و با لمس به کارش ادامه داد – آن هم بدون دستکش. به آخرین و سخت ترین مرحله جراحی که رسید، سطح هشیار‌ی‌اش کم شد. وی در این باره مینویسد: "خونریزی شدید بود. سعی کردم هول نشوم. صفاق، جدار داخلی شکم، را باز کردم. روده کور زخمی شد، ناچار شدم بخیه بزنم. ضعیف و ضعیف‌ تر می‌شدم. سرم گیج می‌ رفت. هر چهار پنج دقیقه بیست ثانیه استراحت می‌ کردم. اما بالاخره شد! رسیدم به آپاندیس لعنتی. دیدم تهش سیاه شده. اگر یک روز دیگر می‌ ماند، احتمالا می‌ ترکید. نبضم به وضوح کند شد. دست‌ هایم حس نداشت، انگار پلاستیکی باشد. به خودم گفتم کارت تمام است. همه کار را کرده بودم، فقط مانده بود آپاندیس را در بیارم." سرانجام مرحله آخر را هم با توفیق به اتمام رساند و توانست عمل را در کمتر از دو ساعت انجام دهد.