به گزارش مهر، مرد میانسال که مقابل قاضی عموزادی رئیس شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده نشسته بود و سر به زیر انداخته بود با سوال قاضی پرونده به خود آمد . قاضی که متوجه حواس پرتی مرد میانسال شده بود از او خواست تا در مورد علت حضورش توضیح دهد. مرد میانسال که خود را اکبر معرفی می کرد به قاضی گفت: از زمانی که پسر جوانی بودم همیشه رویای پولدار شدن و زندگی در خارج از کشور را در سر داشتم. با تحصیل در رشته مترجمی زبان انگلیسی اولین قدم در رسیدن به آرزویم را برداشتم .

از خانواده متوسطی بودم اما هرگز علاقه ای نداشتم که راه ساده زندگی پدرم را در پیش بگیرم. در آن زمان با وجود آنکه کمتر کسی به تحصیل آن هم در رشته مترجمی می پرداخت من با کار و تلاش بسیار و پرداخت هزینه های تحصیلم هر روز یک قدم برای رسیدن به رویای خود بر می داشتم. تا اینکه پس از اتمام تحصیل و همزمان با ورود به دانشگاه توانستم شغل مناسبی برای خود پیدا کنم و با آموزش زبان به صورت خصوصی راحت تر زندگی کرده و در کنارش برای آینده ام کمی پول پس انداز کنم. مدتی گذشت تا اینکه با دیدن دوست خواهرم به شدت به او دلبسته شدم. موضوع را با مادرم در میان گذاشتم و خیلی زود مراسم رسمی خواستگاری برگزار شد و من و سهیلا به عقد یکدیگر در آمدیم.

ازتنها موضوعی که می ترسیدم مخالفت همسرم برای رفتن و ادامه زندگی در خارج از کشور بود. اما خوشبختانه وقتی موضوع را با او مطرح کردم با اشتیاق زیاد به من گفت که به هر شکلی حاضر است به من کمک کند تا بتوانیم زودتر شرایط را برای مهاجرت فراهم کنیم. من که از شوق سر از پا نمی شناختم با پشتکار بیشتری کار کرده و پول جمع کردم تا با همسرم به سوی زندگی بهتر پرواز کنیم.

مرد میانسال آهی کشید و گفت: ۴ سال زمان برد تا موفق شدیم هزینه های سفر و اقامتمان را فراهم کنیم و کشور انگلیس را برای زندگی انتخاب کردیم. با گرفتن وکیلی کارکشته سرانجام پس از ۲ سال موفق به اخذ اقامت شدیم. سر از پا نمی شناختم، خود را در نزدیکی آرزویم احساس می کردم. من و همسرم که در مدت زمان انتظارمان برای دریافت اقامت در ایران به آموختن زبان انگلیسی مشغول بودیم توانستیم پس از ساکن شدن در کشور انگلستان در مدت کوتاهی شغل مناسبی پیدا کنیم و خیلی زود از نظر مالی در شرایط مناسبی قرار گرفتیم.

یکسال بعد از اقامتمان در آن کشور صاحب فرزندی ۲ قلو شدیم و گرمای زندگیمان بیشتر شد. من که همسرم را در رسیدن به رویاهایم شریک می دانستم برای قدردانی از او نیمی از اموالم را به نامش کردم.

مرد میانسال در ادامه به قاضی گفت: اما هرگز تصور نمی کردم که همسرم به یکباره رفتارش تغییر کند. من که در این مدت به ایران سفر نکرده بودم با اصرارهای همسرم به تنهایی عازم ایران شدم. غافل از آنکه سهیلا چه نقشه ای در ذهنش دارد.

یک هفته بعد درست زمانی که قصد بازگشت به محل اقامتم را داشتم متوجه ممنوع الخروج شدنم از کشور شدم پس از پیگیری های بسیار دریافتم که همسرم مهریه خود را به اجرا گذاشته و برای دریافتش از کشور ایران کمک خواسته است. وکیل خانوادگیشان که در ایران اقامت داشت به محض ورودم به کشور اقدامات لازم را انجام داده بود و من که دیگر نه راه پیش داشتم و نه را پس در کشور ماندگار شدم.

همسرم نیز از غیبت من سوء استفاده کرد و طبق قانون آن کشور تمام دارایی ام را به عنوان حق و حقوقش تصرف کرد. چند ماه بعد نیز حکم طلاقش در انگلیس نیز توسط وکیلش به دستم رسید. من که تمام زندگی ام را بر باد رفته دیدم تصمیم گرفتم تا به دادگاه مراجعه کنم تا حکم طلاق شرعی صادر شود و نام این زن را از شناسنامه خود به عنوان همسر پاک کنم تا حداقل بتوانم خود را راضی کنم که دیگر همسری به این نام ندارم.

قاضی پس از شنیدن اظهارات مرد میانسال دستور احضار وکیل زن را صادر کرد تا در صورت صحت حرفهای مرد حکم طلاق شرعی را صادر کند.