یک متخصص روانپزشک و کادر پرستاری یکی از بیمارستانهای پایتخت، در مرگ یکی از بیماران مقصر شناخته شده و به پرداخت دیه محکوم شدند. قربانی که در بخش روانپزشکی بیمارستان بستری بود، در اثر ایست قلبی و تنفسی به کام مرگ فرو رفت.
۳۰ دی‌ماه سال گذشته پسر ۳۴‌ ساله‌ای به نام علی به ‌علت مشکلات عصبی در بیمارستانی بستری شد اما یک روز بعد به طرز مشکوکی جان باخت و پزشکان علت مرگ وی را ایست قلبی و تنفسی اعلام کردند. به‌ دنبال مرگ مرموز این جوان، مادر وی به شعبه نهم دادسرای جرائم پزشکی رفت و به طرح شکایت از مقصران مرگ پسرش پرداخت.

مادر قربانی که پس از ۹ ماه هنوز مرگ ناگهانی پسرش را باور ندارد درباره حادثه گفت: علی تنها پسرم بود. او ۴ ‌سال پیش تصادف شدیدی کرد که در روحیه‌اش تاثیر بدی گذاشت. روز حادثه، او قصد داشت با موتور به محل کارش برود که بین راه تصادف کرد و از روی پل به پایین پرتاب شد. اگر کلاه ایمنی نداشت زنده نمی‌ماند اما در آن زمان معجزه شد و فقط دست و پایش شکست و قسمتی از صورتش آسیب دید.
وی ادامه داد: بعد از این تصادف روحیه پسرم به هم ریخت. خیلی پرخاشگر شده بود و رفتارهای عجیبی داشت. بیشتر اوقات به اتاقش می‌رفت و با هیچ کس صحبت نمی‌کرد و افسرده شده بود. به پیشنهاد اطرافیانم او را نزد یک روانپزشک بردم. پسرم مدتی تحت نظر بود و قرص‌های آرامبخش مصرف می‌کرد. روانپزشک می‌گفت که این تصادف تاثیر بدی در روحیه‌اش گذاشته و به همین دلیل قرص‌ها را تجویز کرده بود. وی افزود: پسرم مدتی قرص‌ها را مصرف کرد و حالش بهتر شد. کم‌کم به سراغ ورزش رفت. بدنسازی کار می‌کرد و روحیه‌اش خیلی بهتر شده بود و من از این موضوع خیلی خوشحال بودم. همه چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه سال گذشته برادرم نیز تصادف کرد و در بیمارستان بستری شد.
علی خیلی دایی‌اش را دوست داشت و در مدت یک هفته‌ای که برادرم در بیمارستان بود او هم همراهش بود. او نگران دایی‌اش بود و هرچه می‌خواست برایش فراهم می‌کرد. این اتفاق باز هم در روحیه‌اش تاثیر بدی گذاشت و دوباره علائم پرخاشگری و بی‌قراری به سراغش آمد. نگرانش بودم چون می‌دانستم دوباره باید قرص‌های آرامبخش مصرف کند که اعتیادآور بود. باز هم او را نزد یک متخصص روانپزشک بردم و او به پسرم دارو داد. علی هر روز داروها را مصرف می‌کرد و حالش بهتر شده بود اما متأسفانه به قرص‌های والیوم اعتیاد پیدا کرده بود.
وقتی متوجه ماجرا شدم، با پزشک متخصص علی تماس گرفتم و او را در جریان قرار دادم. پزشک به او گفت که باید او در بیمارستان بستری شود. برای همین فورا او را به بیمارستان رساندیم و در بخش روانپزشکی بیمارستان بستری شد. در این مدت پسرم خیلی بی‌قراری می‌کرد و دوست نداشت در بیمارستان بماند اما چاره‌ای نداشتم چون باید کاری می‌کردم که حالش خوب شود. او یک شب در بیمارستان بستری بود اما اول بهمن‌۸۹، یعنی یک روز پس از بستری‌شدن، در اثر ایست قلبی و تنفسی فوت کرد و من هنوز مرگش را باور ندارم. نتایج آزمایش‌ها حکایت از این داشت که علت مرگ پسرم سوء مصرف مواد‌مخدر و دارو بوده است. برای همین از کادر پرستاری شیفت شب و پزشک متخصص به خاطر استفاده از این داروها برای درمان پسرم شکایت کردم.

پس از شکایت این زن، کمیسیون پزشکی با شرکت دو متخصص روانپزشکی و یک متخصص پزشکی قانونی تشکیل شد و پس از بررسی پرونده، کارشناسان، متخصص روانپزشکی را به خاطر پذیرش بیمار بدون ویزیت و عدم ‌ارائه دستورات لازم پرستاری و دارویی مقصر شناختند و به پرداخت ۱۰درصد دیه کامل انسان محکوم کردند.
همچنین کادر پرستاری شیفت شب نیز به‌دلیل بی‌توجهی و کنترل وضعیت بالینی بیمار و در نتیجه عدم‌انجام به موقع اقدامات درمانی لازم به میزان ۱۰‌درصد مقصر شناخته شده و به پرداخت ۱۰درصد دیه کامل انسان محکوم شدند.
منبع: همشهری