خانواده سالم چه ویژگی‌هایی دارد؟

آیا افراد با نوع انتخاب همسر وارد خانواده سالم می‌شوند یا خانواده سالم ساختنی است؟ خانواده سالم با خانواده طبیعی چه تفاوت‌هایی دارد و آیا هر خانواده‌ای که شاخصه‌های خانواده طبیعی را دارد، سالم هم محسوب می‌شود؟ سالم‌بودن خانواده به معنای عدم درگیری و بحث میان اعضای خانواده است؟... این سؤالات و سؤالات دیگر در زمینه خانواده سالم ما را بر آن داشت که در روز ملی خانواده به سراغ روان‌شناسان رفته و نظر آن‌ها را جویا شویم.
اندیشمندان مختلف از جمله روان‌شناسان تعاریف مختلفی از "خانواده سالم" ارایه داده‌اند و ویژگی‌ها و شاخص‌هایی را برای یک خانواده سالم ذکر کرده‌اند. برای مثال، فلک پنج متغیر از کنش‌های خانواده را که ‌باید در تمایز خانواده سالم از ناسالم مورد توجه قرار گیرد شامل متغیرهای پیشوایی، حد و مرزهای خانواده، عاطفی بودن، ارتباط و عملکرد معطوف به هدف می‌داند. 

مدل نظری بافت‌نگر فرآیند و محتوای خانواده نیز خانواده‌ها را براساس دو مؤلفه فرآیندهای خانواده و محتوای خانواده به چهار گونه خانواده سالم (کارآمد)، خانواده‌ غیرسالم (ناکارآمد) و دو نوع خانواده مشکل‌دار (مشکل‌دار فرآیندی و مشکل‌دار محتوایی) تقسیم می‌کند. مهم‌ترین مفروضه در این مدل این است که خانواده‌های سالم دارای عملکرد بهتری در مقایسه با دیگر خانواده‌های مطرح در مدل هستند. خانواده دارای کارکرد سالم در الگوی ساختاری، خانواده‌ای است که در آن بین اعضا مکملیت وجود دارد. از ویژگی‌های دیگر این خانواده، برون‌سازی متقابل اعضا با نیازهای یکدیگر، مرزهای روشن و منعطف، قدرت حل تعارض و ایجاد تغییر مناسب با چرخه حیات خانواده است. سالم بودن خانواده به معنای فقدان مشکلات نیست بلکه به معنای انعکاس روشن مشکلات طبیعی است که رخ می‌دهند و لازم است در زندگی خانوادگی بر آن‌ها فائق آمد. 

همچنین، خانواده‌های سالم از هشت ویژگی شامل دیدگاه‌های به‌هم پیوسته و مرتبط، احترام به مالکیت فردی و دیدگاه‌های شخصی دیگران، ارتباطات باز، ائتلاف والدینی محکم بدون شواهدی مبنی بر ائتلاف والد – کودک، درک انگیز‌ه‌های پیچیده و متنوع انسان، تعاملات خودانگیخته و خودجوش، سطوح بالای ابتکار و تشویق ویژگی‌های بی‌نظیر تشکیل می‌شود. 

برای شناخت بیشتر خانواده سالم و آگاهی از ویژگی‌ها و شاخصه‌ها این قبیل خانواده‌ها با دکتر حسین پور شهریار، روان‌شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی و دکتر محمود ساعتچی؛ روان‌شناس، استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی و چهره ماندگار کشور در روان‌شناسی گفت‌وگو کردیم. 

سه نوع ارتباطاتی که هر انسانی در زندگی خود تجربه می‌کند
دکتر حسین پور شهریار، عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی گفت: هر انسانی سه نوع ارتباطات را در زندگی خود تجربه می‌کند. اولین ارتباط انسان، ارتباط با خودش است که بعضی‌ها ارتباط خوبی با خود دارند اما ارتباط برخی با خود مناسب نیست؛ به‌گونه‌ای که با خودشان آشتی نیستند، مدام خودشان را سرزنش می‌کنند یا بهای بیش از اندازه‌ای به خودشان می‌دهند. رابطه دیگر آدم‌ها با دیگران است که این دیگران شامل آدم‌ها، محیط‌زیست و... می‌شود. سومین رابطه آدم‌ها با خداست که براساس نوع باورهایشان شکل می‌گیرد.

او در ادامه بیان داشت: بعضی از دیگرانی که با آن‌ها رابطه داریم بسیار مهم هستند که تعدادی از این دیگران مهم را در خانواده می‌بینیم. بنابراین خانواده‌ای سالم است که فرد بتواند در رابطه‌ای که با اعضای دیگر خانواده دارد، نیازهای خود و متقابلاً نیازهای آن‌ها را به سلامت رفع کند. باید ببینیم چقدر می‌توانیم در رابطه‌ای که با دیگران داریم به نیازهای آن‌ها توجه کنیم، آن‌ها را در تعارض با نیازهای خودمان نبینیم و از ارضای نیازهای آن‌ها و کمک به پیشرفت اعضای خانواده لذت ببریم.

تفاوت بین خانواده‌ سالم و خانواده طبیعی
عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به تفاوت بین خانواده‌ سالم و خانواده طبیعی اظهار داشت: گاهی خطای آشکاری اتفاق می‌افتد و خانواده سالم را با خانواده معمولی و طبیعی جابه‌جا تعریف کنند. بسیاری از خانواده‌ها معمولی و طبیعی هستند و بسیاری از رفتارهایی که ما آن‌ها را نمی‌پسندیم در این خانواده‌ها دیده می‌شود. مثلاً در خانواده‌ای یک نفر حرف خود را دیکته می‌کند و همه موظف هستند به او احترام بگذارند و با این احترام گذاشتن کنار آمده‌اند؛ در حالی‌که این مسأله نشان‌دهنده یک خانواده سالم نیست. خانواده سالم خانواده‌ای است که اعضای آن مجال شکوفاشدن استعدادها را برای هم فراهم می‌کنند و به علایق یکدیگر احترام می‌گذارند. مثلاً ممکن است زن یا شوهر، خانواده همسر خود را نپسندند اما چون آن‌ها مورد علاقه همسرشان هستند، می‌دانند که باید به آن‌ها احترام بگذارند. در واقع، برای تعریف خانواده سالم باید به شاخص‌هایی از این قبیل توجه کنیم که اعضای خانواده چقدر به نیازهای هم احترام می‌گذارند و چقدر از توانمندی‌های یکدیگر برای هم‌افزایی استفاده می‌کنند؛ چون هر یک از اعضای خانواده توانمندی‌هایی دارند که می‌توانند به‌وسیله آن‌ها به یکدیگر کمک کنند.

خانواده سالم به‌تدریج شکل می‌گیرد
این روان‌شناس خاطرنشان کرد: خانواده سالم به‌تدریج شکل می‌گیرد و این‌گونه نیست که من یک خانواده سالم را تحویل بگیرم و سپس با آن زندگی کنم. ما باید ببینیم کسی که قرار است نقش همسری را برای ما ایفا کند چقدر پتانسیل ایفای این نقش را دارد. کسی که ازدواج می‌کند فقط قرار نیست همسر همسرش شود بلکه قرار است عروس یا داماد خانواده همسرش و پدر یا مادر فرزند آینده‌اش شود. اما این نقش‌ها قبل از ازدواج تمرین نشده‌اند؛ مگر این‌که فرد موارد مشابه را تجربه کرده باشد مثلاً رفتار والدین را ببیند یا خواهری و برادری کردن را تجربه کند تا ببیند می‌تواند برای همسرش، نقش همسری را ایفا کند یا خیر.

پورشهریار افزود: من به‌عنوان یکی از اعضای خانواده باید ببینم چقدر لذت می‌برم از این‌که در نقش خودم ایفای نقش ‌کنم؟ مثلاً اگر برای فرزندم خرید می‌کنم، از او طلبکارم و او باید از شرمندگی من دربیاید یا این‌که لذت می‌برم با پولی که از طریق کار و زحمت به‌دست آورده‌ام برای فرزندم خرید ‌کنم چون در حال ایفای نقش‌های پدری خود هستم؟ یا مادری که تمام مدت در خانه زحمت می‌کشد و از فرزندش نگهداری می‌کند از او طلبکار است یا این‌که نقش‌های مادری خود را ایفا می‌کند؟

ضرورت پرهیز از افراط و تفریط در ایفای نقش‌های خانوادگی
او در خصوص اهمیت ایفای نقش‌های در خانواده بیان داشت: گاهی می‌بینیم که افراط و تفریط‌هایی اتفاق می‌افتد. مثلاً برخی از افراد در ایفای نقش‌های خود افراط می‌کنند و وظایف همسر و فرزندانشان را هم انجام می‌دهند که این افراد همسر و فرزند پرتوقعی خواهند داشت. برخی از افراد هم هستند که نقش خودشان را هم ایفا نمی‌کنند. مثلاً یک پدر باید نقش حمایت‌گر داشته باشد تا وقتی برای همسر یا فرزندان مسأله‌ای پیش می‌آید دلشان به حضور او گرم باشد و این احساس را داشته باشند که می‌توانند به او تکیه کنند. وقتی در ایفای این نقش‌ها افراط و تفریط صورت بگیرد، خانواده تبدیل به خانواده‌ای ناسالم می‌شود.

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: باید به نسبت ارضای نیازها و ایفای نقش‌ها در خانواده توجه ‌کنیم و ببینم آیا آمادگی لازم برای ورود به زندگی یکدیگر را داریم یا خیر. ما به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم نقش فرزندان را به آن‌ها می‌آموزیم. مثلاً وقتی بچه‌ای سه ساله خوابش می‌آید بهانه‌گیری می‌کند چون نمی‌داند خواب‌آلودگی چیست. اگر مادر نقش مادری خود را بلد باشد، متوجه می‌شود که بچه خوابش می‌آید و با چند بار تکرار، بچه یاد می‌گیرد که زمانی که خوابش می‌آید اظهار خواب‌آلودگی کند. اما اگر مادر نقش مادری خود را بلد نباشد، وقتی بچه در مقابل خوردن غذا مقابله می‌کند، با او درگیر می‌شود. ما می‌توانیم بسیاری از نقش‌ها را با ایفای نقش خودمان به فرزندانمان بیاموزیم. 

پورشهریار در ادامه گفت: گاهی هم والدین نقش‌هایی را به اشتباه به بچه‌ها می‌آموزند مثلاً بچه کم‌رو را باحیا معرفی می‌کنند یا به بچه‌ای که گستاخی می‌کند می‌گویند اعتماد به نفس بالایی دارد یا از صفت زرنگ برای بچه‌ای که دروغ می‌گوید استفاده می‌کنند. درواقع، بسیاری از ویژگی‌های روان‌شناختی بدل دارد. وقتی والدین نقش‌های خود را به درستی بیاموزند و اجرا کنند، بچه‌ها هم نقش‌هایشان را به خوبی یاد می‌گیرند. مثلاً درست است که مادر سن بیشتری از پسر خود دارد اما پسر باید در جابه‌جا کردن مبل‌ها در خانه کمک کند چون مادرش یک خانم است و پسر باید بداند که قرار است مرد شود. همچنین، نباید این‌گونه باشد که دختر چون درس دارد با محیط آشپزخانه غریبه شود. پس یکی از دلایل ناسالم بودن خانواده‌ها این است که نقش‌های اعضای خانواده و نقش‌های زنانه و مردانه به‌درستی در خانواده‌ها ایفا نمی‌شود. این نقش‌ها یا پررنگ یا کم‌رنگ یا جابه‌جا می‌شوند و باید به این مسأله هم توجه داشته باشیم که بچه‌ها با شنیدن حرف‌های ما تربیت نمی‌شوند بلکه مطابق رفتار ما رفتار می‌کنند.

تضادهای سنت و مدرنیته و تأثیر آن در سلامت خانواده‌ها
این روان‌شناس با اشاره به تضادهای سنت و مدرنیته و تأثیر آن در سلامت خانواده‌ها اظهار داشت: یکی از مشکلاتی که داریم این است که ظاهراً مدرن فکر می‌کنیم اما درواقع سرمان در مدرنیته و پایمان در سنت‌هاست. به این ترتیب شاید یک خانم امروز معتقد باشد که باید کار کند و در مسایل مالی خانه مشارکت داشته باشد اما هنوز دوست دارد همسرش روی درآمد او حساب جدی باز نکند. یا یک مرد شاید بگوید به آشپزی علاقه دارد اما دوست ندارد همسرش به خانه بیاید و از او بپرسد شام چه درست کرده است. ما هنوز با چیزی که ادعا می‌کنیم یکی دو نسل فاصله داریم.

اعضای خانواده باید نسبت به هم مسؤولیت‌پذیر باشند و استقلال یکدیگر را به‌رسمیت بشناسند
او در پایان گفت: باید توجه کنیم که نقش‌ها کم‌رنگ می‌شوند اما از بین نمی‌روند. وقتی به‌عنوان پدر و مادر و زن و شوهر با هم ارتباط می‌گیریم، باید بدانیم هنوز زور بازو مردانه است و یک خانم چنین حمایت‌هایی از همسرش می‌خواهد و همسرش باید توجهات حمایت‌گرانه نسبت به او داشته باشد. گاهی اوقات ما با استدلال و منطق به جنگ این مسأله می‌رویم؛ در حالی‌که نمی‌دانیم این‌ها نیازهای واقعی ما هستند. مرد باید در خانواده اقتدار داشته باشد اما امروزه این اقتدار باید بیشتر انعطاف‌پذیر باشد یا زن باید در کارهای مربوط به مردان هم مشارکت داشته باشد اما این مشارکت نباید به گونه‌ای باشد که نقش‌ها جابه‌جا شود. همه باید مسؤولیت‌پذیر باشند اما در عین حال باید استقلال یکدیگر را به‌رسمیت بشناسند و به آن احترام بگذارند.

تأثیر جو خانواده بر سلامت اعضای آن
دکتر محمود ساعتچی، روان‌شناس و استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی نیز در خصوص خانواده سالم و ویژگی‌ها و کارکردهای آن گفت: خانواده یک نهاد چندوجهی است و روابط متقابل اعضای هر خانواده نیز از پیچیدگی‌های ویژه‌ای برخوردار است. افراد خانواده بر هم اثر متقابل دارند و عدم شناخت این اثرات متقابل و توجه نکردن به نتایج آن باعث می‌شود خانواده گرفتار مشکلات بسیار جدی شود. عوامل متعددی بر سلامت، خوش‌نامی و موفقیت خانواده‌ای که شکل می‌گیرند مؤثر هستند. یکی از این عوامل این است که هر یک از زن و شوهر از چه خانواده‌ای، با چه فرهنگی و چه سطح تحصیلاتی می‌آیند. زیرا یکی از مهم‌ترین عوامل اجتماعی‌شدن هر فرد، تجارب دوران کودکی اوست و قطعاً خانواده‌ای که آکنده از مهر و محبت، فداکاری، صمیمیت و گرمی باشد، با خانواده‌ای که مملو از چشم‌ و هم‌چشمی، رقابت‌های کودک‌وار خصمانه، حسد، کینه‌توزی و خشم است، جو متفاوتی دارد. 

او در خصوص جو خانواده‌ها بیان داشت: جو خانواده همان حالتی است که وقتی وارد خانواده‌ای می‌شویم آن را حس می‌کنیم. وقتی وارد خانواده‌ای می‌شوید و احساستان این است که دوست دارید بیشتر در آن محیط گرم بمانید، یعنی جو خانواده مثبت است اما وقتی وارد بعضی از خانواده‌ها می‌شوید دوست دارید زودتر از آن محیط بیرون بیایید که همین مسأله نشان‌دهنده جو منفی آن خانواده است. جو خانواده اهمیت بسیاری در تربیت فرزندان و روحیه اعضای خانواده دارد.

ساعتچی با اشاره به تأثیر و تأثر اعضای خانواده بر یکدیگر عنوان داشت: اعضای خانواده به میزانی به‌هم وابسته هستند که هر نوع مسأله، مشکل یا گرفتاری یک عضو خانواده به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم بر زندگی سایر اعضا اثر می‌گذارد. مثلاً وقتی یکی از اعضای خانواده بیماری شدیدی داشته باشد، روحیه تمام اعضای خانواده افت پیدا می‌کند، شادی آن‌ها کم می‌شود، آستانه تحمل سختی‌ها برایشان کمتر می‌شود، ناامید و حتی ممکن است افسرده شوند.

ویژگی‌های خانواده سالم
این روان‌شناس در خصوص دسته‌بندی انواع خانواده‌ها گفت: می‌توانیم ویژگی‌های خانواده‌ها را روی یک طیف قرار دهیم و به 5 دسته "بالنده"، "سالم"، "نه سالم و نه پریشان"، "پریشان" و "کاملاً پریشان" طبقه‌بندی کنیم. البته، این طبقه‌بندی‌ها بسیار دقیق نیست اما کمک می‌کند که بررسی خانواده برای ما راحت‌تر باشد. بر این اساس، خانواده سالم خانواده‌ای است که اعضای آن از خطرپذیری در حد معقول هراسی ندارند، نشاط، سرزندگی، محبت و علاقه در بین اعضای خانواده زیاد است، تعارضات بین اعضای خانواده کهنه و عمیق و برخوردها شدید و غضب‌آلود نیست، دخالت غیرمنطقی افراد خانواده در کارهای هم بسیار کم است، افراد خانواده برای هم احترام قائل هستند، می‌توانند با آسودگی خاطر مسایل زندگی خود را حل و فصل کنند، آزادانه با هم درددل کنند، بین رفتار و گفتار والدین هماهنگی و مطابقت وجود دارد، رهبری والدین در خانواده عاقلانه و بابصیرت است، والدین از تنبیه بدنی و روان‌شناختی فرزندانشان اجتناب می‌کنند و از هر موقعیتی برای آموزش نظری و عملی انسانیت به فرزندانشان بهره می‌برند. 

او افزود: اعضای خانواده سالم باید به این باور برسند که تغییر در همه زمینه‌ها امکان‌پذیر است و حتی شیوه‌های تربیتی با زمان تغییر می‌کند و به همین دلیل والدین باید به‌روز باشند. اعضای یک خانواده سالم می‌پذیرند که مشکلات لازمه زندگی است و هر یک از آن‌ها باید برای مقابله با مشکلات تلاش کنند و راه‌حل‌های خلاقانه داشته باشند. اگر اعضای خانواده این مسایل را بدانند، بیاموزند و انجام دهند، می‌توانیم بگوییم در یک خانواده سالم و بالنده زندگی می‌کنند. 

خصوصیات خانواده‌ای که ناسالم است
ساعتچی در خصوص ویژگی‌های خانواده ناسالم گفت: اگر تمام نیروی اعضای خانواده به جای مقابله درست با مشکلات صرف تلاش‌های بیهوده برای پیشگیری از بروز مشکلات شود، اعضای خانواده گرفتار واکنش‌های بیمارگونه مانند واکنش‌های بسیار سریع، تکانه‌ای و فحاشی باشند، جو خانواده سنگین، منفی و غمگین باشد، نشانه دوستی و شادی در بین اعضای خانواده کم باشد، اعضای خانواده فرصتی برای ارتباط و تماس واقعی با هم نداشته باشند، خانواده فاقد آمادگی‌های لازم برای رویارویی با مشکلات باشد و اعضای خانواده دائماً در حال نزاع و قهر با یکدیگر باشند، نشان می‌دهد که با خانواده‌ای پریشان روبه‌رو هستیم.

این روان‌شناس خاطرنشان کرد: ما در جلسات مشاوره از افراد می‌خواهیم به سه سؤال پاسخ دهند و اگر جواب‌ آن‌ها به این سؤالات مثبت باشد نشان می‌دهد در خانواده سالمی زندگی می‌کنند و اگر پاسخ آن‌ها منفی باشد، نشان می‌دهد که خانواده آن‌ها دچار آشفتگی و پریشانی است. این سؤالات عبارتند از این که "آیا در حال حاضر در رابطه با زندگی در خانواده خودتان احساس خوبی دارید؟"، "آیا در حال حاضر اعضای خانواده خودتان را دوست دارید، به آن‌ها اعتماد می‌کنید و آن‌ها هم متقابلاً شما را دوست دارند؟" و این‌که "آیا عضوی از خانواده شما بودن خوشایند و هیجان‌انگیز است یا خیر؟"

خانواده‌های آشفته می‌توانند از طریق آموزش به خانواده‌های بالنده تبدیل شوند
او اظهار داشت: من معتقدم کسانی که در خانواده‌ای پریشانی زندگی می‌کنند نباید غمگین شوند بلکه باید عینک بدبینی را از چشم خود بردارند و بدانند که هر خانواده‌ آشفته‌ای می‌تواند از طریق آموزش به خانواده‌ای بالنده تبدیل شود. ما در مشاوره‌هایمان با خانواده‌های پریشان متعددی مواجه شدیم که وقتی جلساتشان را ادامه دادند تبدیل به افرادی شدند که احساس می‌کردند در خانواده بالنده‌ای زندگی می‌کنند. البته، همه اعضای خانواده همکاری کردند و از سطح دانش و بینش کافی برخوردار بودند و اجازه دادند که ما بتوانیم به آن‌ها کمک کنیم. به همین دلیل حتماً به خانواده‌ها پیشنهاد می‌کنیم که کتاب‌های مفید و مرتبط با روان‌شناسی خانواده را مطالعه کنند و حتماً با یک خانواده‌درمان‌گر و متخصص روان‌شناسی خانواده در تماس باشند. 

تأثیر متغیرهای اجتماعی بر سلامت خانواده
ساعتچی با اشاره به تأثیر متغیرهای اجتماعی بر سلامت خانواده بیان داشت: عوامل اجتماعی مانند شغل افراد، محیط کار، رفتاری که در جامعه با آن‌ها می‌شود، نحوه راهنمایی و رانندگی افراد و... در وضعیت خانواده اثرگذار است و هر اندازه جامعه در ابعاد مرتبط با اوضاع اجتماعی، ثبات سیاسی و متغیرهایی نظیر احساس امنیت، وضعیت بهتری داشته باشد، تعداد خانواده‌های پریشان به نسبت کمتر می‌شود. اعضای خانواده‌های سالم سعی می‌کنند عوامل بیرون از خانواده را به درستی بشناسند و کمک کنند که خانواده مقابله مناسبی با این دشواری‌ها داشته باشند اما در خانواده‌های پریشان هر یک از عوامل مشکل‌ساز بیرون از خانواده وضعیت خانواده را بدتر می‌کند.