به نوشته روزنامه تهران امروز:(بخشى از سخنرانى دكتر مفتح در مسجد صاحب‏الزمان تهران در تاريخ ۶/ ۱/ ۱۳۵۸)
یک نماز تاثیرگذار
در سال ۵۶ سخنرانی‌های پرشوری در مسجد قبا برگزار می‌شدند و جمعیت کثیری از نقاط مختلف شهری می‌آمدند و بخصوص در ماه رمضان، قبل از افطار می‌آمدند که جا پیدا کنند و تمام خیابان‌های اطراف مسجد پر از جمعیت می‌شد و برنامه‌های مفصل و خوبی‌بود. در آن هنگام نمازهای عید فطر را در مساجد برگزار می‌کردند. شهید مفتح اعلام کردندکه ما می‌خواهیم با تأسی از یک سنت اسلامی، نماز عید فطر را در یک فضای باز برگزار کنیم و این حرکت هم به خاطر این بود که جنبش انقلابی‌مردم و حرکت مبارزاتی آن یک قدم جلوتر ببرند. فکر هم شده بود که در قیطریه در پل رومی، دکتر شریعتی فعلی که الان در آنجاپارکی درست کرده اند، این نماز برگزار شود و در مسجد قبا اعلام شد که نماز عید فطر آنجا برگزار خواهد شد و بحمدالله به شکل بسیار مناسبی‌هم برگزار شد، البته با مخالفت‌های پنهان و آشکار شدیدی هم مواجه بود و بسیاری تلاش کردند که این نماز برگزار نشود یا شکوه لازم را نداشته باشد، ولی خوشبختانه به شایستگی تمام انجام شد و مبارزات مردم ما یک گام پیش رفت و جمعیتی که تا آن زمان برای برگزاری یک نماز بی‌سابقه بود، در این مراسم شرکت کردند. بعد از این نماز عید فطر، در سال بعد، در تمام طول ماه مبارک رمضان راهپیمایی‌های عظیمی‌در شهرها انجام و شهدای بسیاری تقدیم انقلاب شدند. فضای پرشور انقلابی‌حاکم بود و این ماه رمضان بسیار پرشورتر از سال قبل برگزار شد و جمعیت بیشتری نسبت به سال قبل می‌آمدند. دور تا دور مسجد و در خیابان‌های اطراف، ماشین‌های پلیس و ارتش می‌ایستادند که در مردم ایجاد رعب کنند و همه مردم بدانند که نباید اغتشاش کنند. مجالس تحت این شرایط برگزار می‌شدند و در روزهای آخر ماه رمضان بود که شهید مفتح اعلام کردند که ما مثل گذشته نماز عید فطر را در همان قیطریه برگزار می‌کنیم و یک پله جلوتر رفتند و گفتند، بنا بر سنت اسلامی‌از منزل تا محل برگزاری نماز را پیاده خواهیم رفت. البته منزل ما تا محل برگزاری نماز فاصله چندان زیادی هم نداشت. برنامه‌ریزی شد که مردم از مسجد، جلوی منزل ما بیایند و از آنجا شهید مفتح جلوی جمعیت حرکت کردند تا به قیطریه رسیدیم. اولین راهپیمایی عملا به این ترتیب شکل گرفت. شعارها ابتدا شعارهای تکبیر روز عید فطر بود و به تدریج شعارها به شعارهای دیگری مثل الله اکبر، نصر من الله و فتح قریب تبدیل شد تا به بالاخره به قیطریه رسیدیم، درآنجا جمعیت فوق العاده زیاد بود. شهید مفتح نماز را برگزار کردند و شهید باهنر هم سخنرانی داشتند. پس از آن جمعیت برای راهپیمایی حرکت کرد. این برنامه غیر از برگزاری نماز عید فطر که اهمیت فوق العاده ای داشت، از این جهت که برای این مراسم و راهپیمایی پس از آن، برنامه ریزی دقیقی انجام شد و با یک راهپیمایی کوچک از جلوی منزل شهید مفتح آغاز و سپس به آن راهپیمایی عظیم منجر شد، نقطه قابل توجهی در تاریخ مبارزات انقلاب است، در اثر همین راهپیمایی، جنبش مبارزات اسلامی‌شکل مردمی‌و توده ای به خود گرفت، یعنی توده مردم وارد صحنه انقلاب شدند. قبل از این راهپیمایی، مبارزه در میان روحانیون دانشگاهیان، بازاریان و اقشار خاصی بود، ولی این که ناگهان همه مردم وارد عرصه مبارزه مستقیم با دستگاه طاغوت شوند، از اینجا شروع شد و در واقع در این روز بود که کمر رژیم شاه شکست، چون مردم از آن روز در راهپیمایی‌ها گل در لوله تفنگ سربازان می‌گذاشتند ودقیقا ارتش شاه را در مقابل خودشان خلع سلاح کردند. در جریان تحلیل وقایع انقلاب، کمتر به اهمیت سرنوشت ساز این راهپیمایی اشاره می‌شود.(مهندس محمد مهدی مفتح)

الگویی برای خانواده

شهید مفتح اعتقاد داشتند که واحد اصلی تشکیل‌دهنده جامعه، خانواده است و باید نسبت به خانواده احساس مسئولیت کرد، به همین دلیل خود نیز اهمیت زیادی به خانواده و تربیت و تحصیل فرزندان می‌دادند و در تصمیم‌گیری‌ها و مسائل خانواده با فرزندان مشورت می‌کردند. مبنای برخورد ایشان با فرزندان، حس اعتماد بود و ایشان همواره نسبت به فرزندانشان اظهار اعتماد کامل می‌کردند، اگر چه به صورت غیرمستقیم حرکات و اعمال فرزندان را دقیقا زیر نظر داشتند و در کمال عطوفت و مهربانی اشتباهات احتمالیشان را تصحیح و آنها را راهنمایی می‌کردند. تاکید ایشان بر این بودکه فرزندان باید خودشان در مسائل مختلف به نتیجه برسند و راه را انتخاب کنند، زیرا می‌دانستند آنچه که تحمیلی باشد، پایدار نخواهد بود، بنابراین، آنان را فقط راهنمایی و به‌طور غیرمستقیم و بدون تحمیل نظرشان، به راهی که می‌خواستند هدایت می‌کردند.

اولین اصل حاکم بر اعمال ایشان رضایت الهی بود. از آنجا که خودشان پایه زندگی را بر دیانت، صداقت، نجابت و قناعت استوار کرده بودند، دوست داشتند که فرزندانشان نیز همین مبنا را سرلوحه زندگی خویش قرار دهند.

در مورد ازدواج دخترانشان، آن چه مدنظر داشتند، دیانت و حسن خلق داماد بود و به امور مالی، به‌عنوان عاملی تعیین کننده نمی‌نگریستند. درباره تعیین مهریه نیز می‌گفتند چون ما الگوی جامعه هستیم، نباید مبنایی بگذاریم که دیگران نیز عمل کنند و از این بابت به سختی نیفتند. یادم می‌آید در جلسه خواستگاری یکی از دخترانم، خانواده داماد اصرار داشتند که مقدار مهریه زیاد باشد، ولی ایشان که از رضایت دخترم خاطرشان جمع بود، مقدار مهریه را در حد متوسط آن روز تعیین کردند.(همسر شهید مفتح)

از نگاه شهید باهنر

در مورد برادر عزیز و شهیدمان آیت‌الله دکتر محمد مفتح، من از حدود سال ۱۳۳۲ با ایشان آشنایی داشتم. اولین مرتبه ایشان را در حوزه علمیه قم یافتم به عنوان یکی از طلاب فاضل و با استعداد و درسخوان حوزه، در آن سال‌ها معمولا طلبه‌های فاضل، درس اساتیدی را انتخاب می‌کردند که بیشتر حالت تحقیقی داشت و ایشان در اینگونه مجالس حوزه ای و درسی شرکت می‌کردند. بعدها ایشان به عنوان یک مدرس در حوزه علمیه قم، مدرسی که فلسفه را خوب فهمیده بود و خوب درس می‌گفت، به اصول و فقه خوب آشنا بود و گذشته از درس‌های حوزه ای، فقه و اصول و ادبیات، به دروس دانشگاهی و علمی‌جدید هم آشنایی و علاقه داشت و دکترای الهیات را در دانشگاه تهران گذرانده بود، خیلی زود مورد استقبال قرار گرفت. درس ایشان و معلومات ایشان بدینگونه بود که به صورت استاد در آن دانشکده مشغول تحصیل شدند و البته سابقه فرهنگی ایشان از دیرباز بود و همیشه ایشان علاقه به مسئله تربیتی و تعلیم داشتند و در عین حال فردی مبارز و سختکوش و جدی بودند. در سال‌های ۳۸-۳۹ ما شاهد خبرهای پرشور ایشان در استان خوزستان بودیم. بعد از آن به عنوان کسی که پیشقراول بودند، در سخنرانیهای داغ و پرشور شرکت می‌کردند و دنباله مبارزات ایشان همراه بود با انقلاب اسلامی‌در سال‌های اخیر و از پیشکسوتان مبارزه بودند. چهره ایشان برای همه شناخته شده بود. نماز عید فطر را ایشان با سخنرانی داغ برگزار کردند و بعدا راهپیمایی شد که مبدا تمام راهپیمایی‌ها در سراسر کشورمان شد. یادش گرامی‌و روحش شاد باد. امیدوارم که دانشجویان عزیر ما و طلاب حوزه علمیه قم ما بتوانند راه ایشان را ادامه دهند.

از منظر آیت الله سبحانی

مرحوم آیت‌الله مفتح انسان وارسته ای بود و ما قریب ۴۰ سال با ایشان زندگی کردیم. از همان دوران که رسائل می‌خواندیم، ایشان هم خدمت استادمان، مرحوم آیت‌الله مجاهدی تبریزی تا آخرین لحظه ای که ایشان به شهادت رسیدند، رسائل می‌خواندند. یعنی از ۱۳۲۵ ه. ش تا سال ۱۳۵۸ه. ش، ما با ایشان همراه بودیم، هم در سفر و هم در حضر. صفات برجسته ایشان را عرض کنم:

صفات برجسته ایشان زیادند، ولی فعلا به چند مورد اشاره می‌کنم. در درجه اول انسان بسیار منصفی بود. در بحثو مذاکره در باره هر نوع سخن فقهی و فلسفی با ما بحثمی‌کرد. با دیگران همین که احساس می‌کرد طرف سخنش مطابق منطق است، منطقی تر تسلیم می‌شد و کوچک ترین مقاومتی نمی‌کرد و روح انصاف او بیش از همه کسانی بود که در آن جلسات شرکت می‌کردیم.

ثانیا انسانی بود نسبت به اهل بیت محب. واقعا در حالی که ایشان هم فاضل حوزه بود و هم دکترا از دانشگاه گرفته بود، ولی بالای منبر که می‌رفت، مانند یک خطیب روضه می‌خواند و اشک می‌ریخت. نسبت به اهل بیت بسیار معتقد بود. برجستگی سوم ایشان این است که به لباس روحانیت خیلی اهمیت می‌داد. کوچک ترین لغزشی را که از یک ملبس به لباس روحانی می‌دید، ناراحت می‌شد. عزت روحانیت در نظر او بر همه چیز اولویت داشت. اگر منافع شخصی با یک خواهشی که مناسب با لباس روحانیت نیست، تصادف می‌کرد، از آن نفع شخصی خود عدول می‌کرد و راضی به این کار نمی‌شد.

نکته دیگر اینکه بیان زیبایی داشت. در تنزل دادن مطالب دشوار فکری و فلسفی در حد فهم عامه مردم فوق العاده بود، یعنی سخت ترین مسائل را می‌توانست در لباس مثل، بیان کند. از همه اینها که بگذریم، در حوزه مدرس عالیمقامی‌بود و تدریسش خیلی مشتری داشت. کوشش می‌کرد خلأها را پر کند، مثلا می‌توانست فقه و اصول تدریس کند، اما تفسیر درس فلسفی کم بود و او همان را تدریس می‌کرد. مسئله دیگر اینکه ایشان یک اثری دارند که حاشیه‌ای است بر اسفار در سالیان درازی این را نوشتند و می‌خواستند در ایران چاپ کنند، ساواک اجازه نداد.

ایشان رفت مصر که در آنجا چاپ کند، رفت آنجا با چاپخانه هم قرارداد بست که مشغول شوند. نسخه را سپرد به آنها که انقلاب اسلامی‌ایران در حال اوج نضج گرفتن بود، برگشت و آمد ایران. متاسفانه نسخه در آنجا ماند. من کرارا به آقازاده‌هایشان گفته ام که آن نسخه در مصر است از کارهای مهم ایشان است. الان را نگاه نکنید که در میان اهل علم نویسنده زیاد شده، آن زمان نویسنده کم بود.

ایشان کرارا جلساتی را تشکیل می‌داد و فن نویسندگی را می‌آموخت و آثار آنها را چاپ می‌کرد. یکی از شاگردان برجسته آن مرحوم حجت الاسلام شیخ مصطفی زمانی است که تربیت یافته مکتب ایشان است. علی کل تقدیر، ایشان نمره بالایی داشت، وارسته بود، متقی بود، نسبت به ما مهربان بود. ما سه نفر بودیم و مثلثی بودیم، من جناب مکارم و ایشان. حال آن ضلع مثلثرفته و دوتا باقی مانده. خدا می‌داند این دو ضلع هم آینده اش چیست.

والسلام عليك يوم ولد يوم استشهد و يوم يبعث حيا.