چگونه فرزندان پدر و مادر جدید را بپذیرند؟

 انتشار روزانه گزارش‌ها و اخبار متعدد مورد آزار و اذیت قرار گرفتن فرزندان توسط نامادری یا ناپدری در رسانه‌ها ما را نسبت به ازدواج مجدد بدبین و حساس کرده است. این تصور قالبی و اشتباه از ناپدری و نامادری به حدی در اذهان جاافتاده که کودکان به‌ ویژه در سنین پایین نمی‌توانند پس از مرگ یا طلاق والدین خود، حضور شخص دیگری را به‌ عنوان پدر یا مادر جدید تصور کنند. از این‌رو، اغلب والدین بیوه شده ترجیح می‌دهند به‌کلی قید ازدواج را زده و یا حداقل تا سال‌ها به‌ تنهایی فرزندان خود را بزرگ کنند حتی اگر مجبور باشند با مشکلاتی مانند: نداشتن وقت کافی برای رسیدگی به فرزندان، تنهایی، مسائل مالی، نگاه اجتماعی مردم و... مواجه شوند.

انتخاب همسر برای ازدواج مجدد به‌ مراتب سخت‌تر از ازدواج اول است؛ اگر انتخاب با شناخت درست و ترسیم مناسب از وضعیت زندگی-داشتن فرزندان کوچک و بزرگ- صورت نگیرد و با شکست همراه شود، آثار روحی، روانی و حتی جسمانی مخربی برای افراد به همراه خواهد داشت.

زنان؛ ترجیح تنهایی به ازدواج مجدد
تنهایی برای مردان و مشکلات مالی برای زنان، شایع‌ترین مشکلات بعد از فوت یا طلاق همسر است. مردان عمدتاً برای رفع تنهایی، رسیدگی و تربیت فرزندان و زنان به جهت رفع نیاز روحی و عاطفی، رهایی از مشکلات اجتماعی و گا‌ها اقتصادی اقدام به ازدواج مجدد می‌کنند.

تصمیم به‌ مجرد ماندن پس از جدایی یا فوت همسر در زنان بیش از مردان است. بنا به اعلام مرتضی میرباقری قائم‌مقام وزیر کشور در امور فرهنگی و اجتماعی در سال ۹۴، آمار‌های سال ۹۴ نشان می‌دهد فقط ۱۰ درصد زنان به ازدواج مجدد پس از طلاق روی آورده‌اند، در حالی‌که این آمار برای مردان ۹۰ درصد بوده است.

علت آمار بالای زنانی که پس از ناکامی در ازدواج اول، دیگر سراغ تشکیل خانواده مجدد نمی‌روند را می‌توان در وجود فرزندان کوچک و نوجوان، حمایت نکردن بزرگان خانواده و مخالفت آن‌ها، پذیرفته نشدن فرزند از سوی خواستگار، ترس از دست دادن یا حمایت نشدن فرزند از طرف مقابل، مخالفت فرزندان، احساس عدم اعتماد به فرد دیگر و... جستجو کرد. در برخی از مواقع، به دلیل ترس از حرف مردم و یا نگرانی از تاثیر در زندگی آینده فرزندان موجب می‌شود که زنان از ازدواج مجدد خودداری کنند.

در فرهنگ ما ازدواج مجدد مردان نسبت به زنان پذیرش بیشتری دارد؛ عرف جامعه و باور‌های عموم، ادامه زندگی مجردی، برای مرد بی همسر را سخت و طاقت‌فرسا و ازدواج مجدد را حق او می‌داند. اما در مورد زنان جامعه به‌ شدت در مقابل ازدواج مجدد آن‌ها مقاومت نشان می‌دهد و این مقاومت روانی نیز به فرزندان و یا حتی خود خانواده زن نیز تسری می‌یابد. از سوی دیگر بسیاری از مردان پس از طلاق شرط واگذاری حضانت فرزندان به زن خود را عدم ازدواج مجدد اعلام می‌کنند. در صورت فوت مرد، خانواده او پذیرش مناسبی نسبت به ازدواج عروسشان ندارند و با نگهداری نوه‌هایشان توسط یک ناپدری مخالفت می‌کنند. همه این موارد دست‌به‌دست هم می‌دهند تا ازدواج مجدد زنان سخت‌تر شود.

چگونه فرزندان پدر و مادر جدید را بپذیرند؟
برخلاف تصورات عموم که بر این باورند فرزندان کوچک درک درستی از ازدواج مجدد نداشته و به‌ آسانی با آن کنار می‌آیند پژوهش‌ها نشان می‌دهد که فرزندان کوچک نسبت به بزرگ‌تر‌ها حساسیت بیشتری را نسبت به ازدواج والد خود نشان داده (۳) و با مشکلات روحی و روانی بسیاری مواجه می‌شوند.

اغلب فرزندان رابطه خوبی با عضو جدید ندارند و ارتباط با او را به‌ نوعی خیانت به والد اصلی خود می‌دانند. از سوی دیگر آن‌ها همسر جدید والدشان را دزد محبت و آرامش زندگی خود می‌دانند. از نظر او عضو جدید خانواده، مانع دیده شدن و توجه کردن مادر یا پدرشان به او و خواهر و برادرهایش می‌شود و آن‌ها دائماً مورد ظلم قرار می‌دهد؛ این تصوری است که رسانه‌ها در ذهن کودکان ایجاد کرده‌اند.

مهم‌ترین شرط برخورد با فرزندان در ازدواج مجدد:
۱- نباید بلافاصله پس از فوت یا جدایی همسر ازدواج کنید بلکه باید حداقل دو سال برای کنار آمدن با شرایط به وجود آمده دست نگه‌دارید.
۲- علاوه بر انتخاب صحیح همسر (فردی که به‌راستی فرزندان همسر را همچون فرزند خود بداند) باید به طور منطقی با فرزندان خود گفت: ­و­گو کنید.
۳-فرزندان را پیش از ازدواج به همسر موردنظرتان معرفی کنید.
۴- هرگز نباید همه‌چیز را به زمان، اتفاقات و شانس واگذار کرد بلکه باید پیش از ازدواج، فرزندان را نسبت به اهمیت این مقوله توجیه کنید.
۵- چه زن و چه مرد هرگز نباید به فرزندانتان بگوید که "من آن‌قدر تو را دوست دارم که هیچ‌وقت ازدواج نمی‌کنم"، این انتظار غلطی است که که برای فرزندان ایجاد می‌شود.
۶-حتی در صورت پذیرش ازدواج مجدد، از به دنیا آوردن فرزند جدید تا چند سال خودداری کنید؛ زیرا به دنیا آمدن فرزند جدید حتی به‌مراتب از پذیرش ازدواج والدین برای آن‌ها سنگین‌تر است.

از هم‌گسیختگی خانواده‌ها در اثر فوت و طلاق واقعیتی انکارناپذیر است گاه پیام‌های ناشی از این ازهم‌پاشیدگی با ازدواج موفقی پایان می‌یابد و گاه نیز موانعی بر سر راه افراد بی‌همسر قرار گرفته که شانس تجربه زندگی دیگری را از آن‌ها می‌گیرد. (۴) به‌هرحال اداره یک زندگی به‌ویژه در جامعه ما باوجود مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فراوان بسیار مشکل است. دراین‌بین برخورد مناسب با فرزندان و انتخاب با چشم‌باز برای تشکیل یک زندگی می‌تواند نویدبخش بازگردانده شدن آرامش به زندگی خانوادگی باشد.