من همکار بابک زنجانی نیستم!

به گزارش افکارنیوز، با محمودرضا خواجه‌نصیر، مدیر نظارت بر بورس‌ها درباره منشاء این شایعات و نحوه انتشار آنها گفت‌وگویی شده که با هم می‌خوانیم:

به عنوان سوال اول، شایعه دستگیری شما و دیگر مدیران بورسی از کجا نشات گرفت؟

چندی پیش یکی از سایتها خبر دستگیری رییس سازمان بورس، علی صالح‌آبادی، من و تعدادی دیگر از مدیران بورسی را منتشر کرد و همین خبر یکباره مانند بمب در بورس منفجر شد و دهان به دهان چرخید که متاسفانه باید بگویم چنین سایتهایی با چنین اخبار بی‌اساسی از نوع سایتهایی هستند که اخلاق را رعایت نمی‌کنند و منافع میلیون‌ها سهامدار را به خطر می‌اندازند و برای افراد ایجاد دردسر می‌کنند.

درباره شما شایعه بسیار است و نام شما در لیست کسانی است که با بابک زنجانی همکاری داشته‌اند؟

به دنبال دستگیری بابک زنجانی، روزنامه رسمی نام شرکت‌هایی را که به نوعی بابک زنجانی کارهای ارزی خود را با آن کارگزاری انجام می‌داده منتشر کرد که در هیات مدیره یکی از شرکتها نام من بود. اما اینکه چه دستهایی پشت کار بود که از یک سند، یک خبر بیربط تولید کند مشخص نیست، نکته اینجاست از آنجا که فعالیت من در بازار بورس زیاد است از نظر کاری و رسانه ای در نتیجه احساسم این است که عده‌ای نه با هدف شخصی بلکه برای فشار و ایجاد ترس در بازار سناریویی بیخود ساختند.

به هرحال ایجاد چنین شایعاتی منافع بسیاری از سهامداران را به خطر خواهد انداخت آیا بورس ابزاری برای برخورد با این افراد ندارد؟

این مسائل در فضای اقتصادی کشور اخلال ایجاد می‌کند. به همین جهت با بانیان و کسانی که موجب این اخلال می‌شوند برخورد قاطعی خواهد شد. اینکه موضوعی را در رابطه با شخص من در فضای رسانه‌ای مطرح می‌کنند و کاملا هم بی‌اساس است از بعد شخصی اهمیتی ندارد و حقوق شخصی است اما واقعیت قضیه این است که آن بخش که به فضای اقتصادی کشور برمی‌گردد قابل بخشش نیست؛ چرا که جو منفی‌ای که در بازار به وجود آمد در کنار سایر شایعات نتیجه تفکری است که با هدف ضربه زدن به بازار ایجاد شد، اما از آنجا که این شایعات بی‌پایه و اساس است می‌توان حدس زد که یک تفکر شایعه‌ساز و شایعه پرور پشت سر هم باعثاین کار می‌شود.

اما از سوی دیگر، دوگروه در بازار وجود دارند؛ گروه‌هایی شایعه‌ساز هستند و گروهی که از شایعه استقبال می‌کنند، نکته مهم این است که بازار سرمایه بازاری بسیار حساس است نسبت به اخبار و شایعات و مانند دیگر محیط ها نیست. به عنوان مثال وقتی در محیط ورزشی شایعه‌ای ایجاد می‌شود چهره یک نفر مخدوش می‌شود اما در بازار سرمایه به حقوق بسیاری ضربه وارد می شود. کسانی که در بازار سرمایه فعالیت می‌کنند باید بدانند تبعیت از شایعات اصلا درست نیست، این شایعات می‌تواند درباره شرکتها، صورتهای مالی، تصمیمات مدیران عامل شرکتها باشد، شایعه، شایعه است و بی‌ریشه و اساس. به هرحال نه تنها در ایران بلکه درهمه دنیا افرادی در جهت ایجاد جریانهایی برای کسب سود بیشتر فعالیت می‌کنند که راه حل این است مردم از نظر فرهنگی عادت کنند به اینکه به اخبار رسانه‌های رسمی توجه کنند.

به نظر شما چرا شایعه درکشور ما زودتر از اخبار رسمی رشد م‌ کند و پر و بال می‌گیرد؟

من معتقدم مادامی که ما مراجع رسمی قوی داشته باشیم دیگر صدای مراجع غیررسمی حتی اگر بلند هم باشد شنیده نمی شود و نکته بعدی فرهنگسازی است. شاید یکی از دلایلی که در مقطع فعلی شایعات بی‌اساسی در بازار ما رشد کرد و مورد استقبال هم قرار گرفت و تاثیر شگرفی بر روند بازار و معاملات گذاشت، ورود سریع سهامدارانی ناآشنا و تازه‌کار به بازار سهام است که این مهم باعثشد نیچر و طبیعت بازار ما از نظر ساختار تغییر کند. درحال حاضر ساختار سرمایه‌گذاران بورسی ما از جنس جوانی و بی‌تجربگی است و این خود باعثشده این تازه‌کاران در تشخیص درست از نادرست دچار مشکل شوند. به نظر من در این باره بازار سرمایه دچار کم‌کاری شده و همگام با توسعه بازار سرمایه حرکت نکرده است. سرعت آموزش و فرهنگسازی باید متناسب با ورود سرمایه‌گذاران تغییر کند. درحالی که هم اکنون سرعت در فرهنگسازی از سرعت ورود سهامداران کمتر بوده است و ما جامانده‌ایم.

موضوع دیگر این است که بورس برای حفظ این سرمایه چقدر برنامه دارد؟

درحوزه سرمایه‌گذاری نکته مهمی وجود دارد و آن حفظ سرمایه‌ها در بلندمدت است زیرا سرمایه‌گذاران تازه‌وارد بازار سرمایه ما بر اساس انتظارات بالا و برای کسب سود در دوره کوتاه وارد بازار شده‌اند و ما می‌دانیم که بسیاری از آنها صاحبان سرمایه‌های فرار هستند و قصد سرمایه‌گذاری بلندمدت ندارند و تنها هدف این افراد از آمدن به بورس کسب سود کوتاه‌مدت است به همین دلیل این گروه بیش از دیگر گروه که باتجربه‌تر هستند تحت تاثیر اخبار و شایعات قرار می‌گیرند. اگر می‌خواهیم واقعا افزایش شاخص بورس و مولفه‌های بورس منجر به بهبود وضعیت سودآوری باشد باید برویم به سمت اینکه سرمایه‌ها را در بورس حفظ کنیم و نگاه بلندمدت به آن داشته باشیم، سرمایه کوتاه‌مدت به درد اقتصاد و بورس نمی‌خورد، بسیاری از کسانی که به تازگی وارد بورس شده‌اند بورس و سهام را مثل سکه و ارز می‌بینند. سهم این نوع سهامداران داغ است و سهامدار منتظر است در نخستین فرصت سهامش را بیندازد روی زمین که نخستین فرصت می‌تواند یک شایعه باشد یا یک خبر، این سهامداران به روند های بازده طولانی‌مدت بورس اعتقادی ندارند و اساسا هر لحظه منتظر یک خبر بد هستند و چنین فضایی در ذهن سرمایه گذارانی که پا به فرار دارند باعثمی‌شود احساس کنند این همان خبر بدی است که منتظرش بودند و باید فرار کنند. سهامداران حقیقی که در بازار ما حضور دارند، عده‌ای از آنها به صورت مستقیم وارد بورس شده و عده‌ای غیرمستقیم و در صندوقها و شرکت ها سرمایه‌گذاری کرده‌اند که خروج بخش دوم چندان آسان نیست و بلندمدت‌تر است.

آیا پیش‌بینی کرده‌اید که با سقوط شاخصها و عدم کسب سود مورد انتظار چه میزان سهامدار حقیقی یا همان نقدینگی از بازار خارج شوند؟

تفکیک شده نیست، از اواسط سال گردش معاملاتی روزانه بورس از حدود ۴۰۰ میلیارد تومان به حدود ۸۰۰ میلیارد تومان افزایش یافت یعنی دوبرابر؛ بنابراین اگر بپذیریم که نصف این پول که به گردش معاملاتی بورس افزوده شده ناشی از تفکرات سرمایه گذاران کوتاه مدت است در نتیجه یک چهارم فعالیتهای حقیقی ما خیلی کوتاه‌مدت تلقی می‌شود و این یعنی یک چهارم از سرمایه کنونی بازار، ترسو است و پا به فرار دارد اما بازهم نگرانی ما این نیست.

نگرانی اساسی شما چیست؟

نگرانی امروز ما مسائلی مانند نرخ خوراک و بهره مالکانه است. من به نحوه تعیین نرخ خوراک پتروشیمی انتقاد اساسی دارم، چرا باید این رقم را افزایش بدهند کدام منطق پشت این قضیه است، دلیل بی‌منطقی مانند رانت. حال سوال اینجاست: سهامداران پتروشیمی چه کسانی هستند. در حال حاضر در حدود هفت میلیون سهامدار داریم، ۴۵ میلیون سهامدار سهام عدالت داریم که عمده آنها سهامدار پتروشیمی هستند. یا عده‌ای هم سهام شرکتهای بازنشستگی را دارند. پس من به جرات می‌توانم بگویم که بخش اعظمی از جامعه ما از سود شرکتهای پتروشیمی سود می‌برند؛ بنابراین بحثی که امروز مطرح می شود توجیه ندارد. بر اساس برنامه‌ریزی‌های انجام شده قرار است حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان در صنعت پتروشیمی سرمایه گذاری شود، این پول قرار است از کجا بیاید؟ دولت که پولی ندارد برای سرمایه‌گذاری، آیا ما ۱۰ سال آینده حسرت این را نخواهیم خورد که چرا به خاطر موضوعی مانند نرخ خوراک تمام فرصتهایمان را از دست دادیم؟ آیا در آینده به این نتیجه نخواهیم رسید که کاش چند سال قبل از قید این ۷ سنت و ۱۵ سنت می‌گذشتیم. از سوی دیگر باید دید نتیجه سودآوری شرکتها در بورس چیست، آیا نتیجه‌اش این است که مردم می‌آیند در بورس سرمایه‌گذاری می‌کنند و پول در بخش تورم‌زای جامعه سرمایه گذاری نمی‌شود.

حال اگر کسی آمد و در فضای بازارسرمایه وارد شد و سود هم برد چه مشکلی دارد زیرا مادامی که این سود باشد خودش نقدینگی را جذب می‌کند، به شرط اینکه شرکتهای ما سودآور باشند. مردم سخت به بازار سرمایه اطمینان می‌کنند. نباید این اعتماد را به راحتی از دست بدهیم. اگر ما تفکر خصوصی‌سازی داریم نباید در ته قلبمان از سودبردن مردم ناراحت باشیم. واقعیت قضیه این است که به نظر من مجلس و دولت که امروز در معرض تصمیم‌گیری چنین فضایی هستند باید خیلی روی این موضوع کارشناسی کنند. این بحثکوچکی نیست و نباید از آن سرسری گذر کرد. در کشورهای حوزه خلیج فارس با پنج یا شش سنت خوراک به پتروشیمی داده می‌شود یا در امریکا حداکثر با ۱۳،۱۴ سنت این قیمت‌ها دلیل دارد، دلایل استراتژیک. با افزایش نرخ خوراک پتروشیمی‌ها قدرت خود را در چانه‌زنی از دست می‌دهند و از سهم صادرات ما در دنیا کاهش می‌یابد. درباره سنگ آهنی ها هم با درصد کمتری این امر مصداق دارد، اخذ نرخ بهره مالکانه بالاتر یعنی به سرمایه‌گذار این پیام را می‌دهیم که از بازار سرمایه برو بیرون، اینجا فضایی است که دست دولت و سیاستگذاران الی الابد در جیب سرمایه‌گذار است مثل این است که برویم برای خانه‌مان وسیله‌ای بخریم اما فروشنده هر چند وقت یک بار بیاید از آن استفاده کند، سرمایه‌گذار چطور می‌تواند با چنین چیزی کنار بیاید.

وظیفه مدیر اداره نظارت بر بورس‌ها چیست؟

مدیر اداره نظارت بر بورس‌ها بر چهار بورس، بورس کالا، بورس انرژی، بورس اوراق بهادار و همچنین سپرده‌گذاری نظارت می‌کند و علاوه بر این نظارت در این اداره ما هم ناظر هستیم و هم بر آن مدیریت می‌کنیم. ناظر بورس تخلفات را کشف و مدیریت می‌کند، لیستی از قوانین در اختیار سازمان است که ما باید بر اساس آنها بازارها را مدیریت کنیم، نبض بازار باید در دست ما باشد و نسبت به آن عکس‌العمل نشان دهیم؛ چه مثبت باشد و چه منفی.

محدودیتهای شما برای نظارت بر بازار چیست؟

نداشتن ضمانت اجرایی لازم برای اجرای قوانین و مقررات. ضمانتهای اجرایی ما کارآمد نیستند. با وجود اینکه مدتی است به نظارتهای بیش از حد بورس بر شرکتها و نحوه انتشار اطلاعاتشان انتقاد می‌شود اما واقعیت این است که خیلی سراغ نداریم که متخلفان مجازاتهای سنگین شوند. عمده برخوردهای ما در حد تذکر و هشدار و تعدادشان زیاد هم است، مساله‌ای که واقعا وجود دارد این است هرچه ضمانت اجرا داشته باشیم اشخاص به سمت تخلف نمی‌روند. محدودیت اساسی ما این است که ضمانت اجرایی قوی نداریم. اگر قوانین قویتری داشته باشیم مردم به سوی تخلف نمی‌روند. ضمانت اجرایی قوی درحوزه نظارت وجود ندارد و کار ما متمرکز است روی تذکر دادن، تلفن زدن و مکاتبه کردن، جریمه‌ها کوچک است که به ساختار قانون بر می گردد که این موضوع هم ناظر را خسته می‌کند و هم نظارت‌شونده را. ما در بورس جامعه‌ای داریم که ۵ درصدش تریبون دارند و قدرتمند هستند. در عوض ۹۵ درصد مابقی فاقد صدا و تریبون. این ۵ درصد به طور مستمر در حال گله از نقش ناظر بورس هستند. چرا؟، چون سری بزرگ دارند و در همه نقاط بازار به آنها برمی‌خوریم اما ۹۵ درصد مابقی نیز وجود دارد که ما باید حامی آنها باشیم. ما باید به آن ۵ درصد ثابت کنیم که نتیجه دستکاری در بازار این است که نمی‌شود به همین راحتی از جیب کسی برداشت و در جیب خود گذاشت. مردم در حالت عادی می‌توانند از حقوق خود دفاع کنند. در شرایطی که همه هم زور باشند و در یک سطح، واقعیت این است که همه هم‌زور نیستند. آنهایی که ضعیف هستند نیاز دارند که ناظر داشته باشند. طبیعی هم است. ناظر باید جلوی زورمندان را بگیرد.

شما در حوزه نظارت بر بازار چه اهدافی را تعیین کرده‌اید که قصد رسیدن به آنها را دارید؟

رشد بازار اولیه نسبت به بازار ثانویه. استفاده بیشتر از بسترهای جذب نقدینگی برای توسعه صنایع کشور، توسعه ابزارهای مالی که هنوز در کشور به راه نیفتاده است، قراردادهایی که به مدیریت ریسک کمک میکنند. چیزی که خیلی دوست دارم بازار سرمایه به آنجا برسد یک بلوغ است، بازار سرمایه ما در جامعه نقشش پررنگتر از چیزی شود که امروز دارد؛ زیرا بازار سرمایه بازاری پایه است و به پشتوانه آن میشود کارهای بسیاری کرد که هنوز در جامعه به آن نقطه نرسیدهایم.