آن وزیر سابق صدارت کار ! آن استاندار ولایات فارس و زنجان و لرستان و سمنان و همدان! آن حامی بی چون و چرای طرح بنگاه زود بازده! آن طرفدار انحلال سازمان مدیریت و برنامه! آن حامی جابجایی شهر تهران! آن طرفدار طرح های عجیب و غریب!
آن داماد ناطق! آن دکتر حاذق! آن استاد گوگولی مگولی، میرزا آقا جهرمی!

گویند آرزو همی داشتی که کار بزرگ کردندی اما به هر طرحی دست زدی به شکست رسیدندی! همی خواست مملکت را با طرح زود بازده بهشت کند، اما طرح زودبازده، نقدینگی از خود در کرد و تورم دامان بازار مسکن را گرفت و نباید آن میشد که شد.

همه بزرگان و عاقلند جمله جمع شدند و گفتند: سید! دست از طرح بنگاه های زود بازده بردار که هم خانه سوز است و هم خانه برانداز. گوش همی نکرد و بر طرحش اصرار کرد تا خودش را از صدارت برداشتند و بر ریاست گماردند!

پس عاقبت طرح به شکست انجامید اما دکتر رئیس بانک شد!
از کرامات میرزا آقا جهرمی آنکه تا ریاست بانک را ستاند کلا مخالف طرح زود بازده شد! گفته اند متقاضیان بر سپهرش ناله ها کردند و زجه ها زدند تا وامی ستانند اما نشد که نشد!

شایعه بود که میخواست جای میرزا بهمنی رئیس بانک مرکز شود که بخت با وی یار نبود و اما با ملت همراه بود! که اگر وی رئیس بانک مرکز بود همان میکرد که با بانک صدورات کرد!

وقتی رئیس بانک صدورات شد، حقوقی بس بالا طلب کرد و کسی نمیدانست تا اینکه لو رفت! همه ریاضی دانان جمع شدند تا مزدش را بخوانند اما نتوانستند. سپس جملگی نعره ها زدند و آواره بیابان گشتند!
کسی همی نتوانست مبلغ واریزی به حسابش را بخواند از بس که بالا بود! رایانه ای آوردند که مغزش اندازه فیل بود! حساب کرد و میزانش را خواند. مبلغش اینقدر بود: مبلغ ۴٨۵٨٩۵٧٩۶٩ ریال و میزان کارانه سه ماهه اش اینقدر: ٢٩٧۱۶٢۶٩۵ ریال که هیچ دستگاه حسابی نتوانسته آن را جمع زند!

از کرامات میرزا آن بود که در دوره ریاستش بر بانک صدورات اختلاسی شد بس عظیم! که عظمت ان در هیچ گزارشی نگنجد! و کرامت بزرگترش آنکه میرزا بابت این اختلاس که کارمندانش کرده بودند پاداش همی خواست!

سپس مردم دست به دعا و التماس برداشتند که میرزا! دیگر کرامات نکن که مارا با کراماتت بیچاره کردی! و مجلسیان فریاد زدند که هرچه کرامت کردی ما را بس است و صندلی را خودت پس بده وگرنه آن می کنیم که با دیگران کردیم!