همه‌چیز جدیدش خوبه؛ حتی...!

چند روزی هست که ذهنم درگیر یه سوال شده: «چه چیزهایی قدیمی‌اش خوبه؟!» حالا چی شد که این به سوال رسیدم. خب، من از قدیم آدم خاطره‌بازی بودم! خونه‌م هم شبیه امانت‌فروشی‌هاست. یعنی تو این سال‌ها فقط اندازه یک کمد دیواری بزرگ فقط جعبه خالی جمع کردم! تا این‌که چندوقت پیش با یه آدم تازه آشنا شدم. این دوست تازه منو با یه دنیای جدید آشنا کرد. تو این دنیای جدید دیگه لازم نبود وسیله‌های قدیمی رو نگه دارم. دوستم بهم یاد داد که از امروز لذت ببرم و خودم رو برای آینده آماده کنم. دوستم بهم یاد داد که گذشته رو همون‌جا تو گذشته جا بذارم و الکی رو شونه‌هام این‌ور اون‌ورش نکشم. از شما چه پنهون، زندگی جدیدم رو خیلی بیش‌تر دوست دارم. حالا می‌خوام به شما هم بگم که چه‌جوری زندگی‌تون رو نونوار کنید. امتحانش که ضرر نداره!

مرحله اول خلاص شدن از شر چیزهای به‌دردنخور قدیمیه. قبول دارم خیلی سخته؛ مخصوصا دور ریختن چیزهایی که باهاشون خاطره داریم. دوستم می‌گفت اگر خاطره‌های به‌دردنخور قدیمی رو دور نریزی، نمی‌تونی خاطره‌های قشنگ جدید بسازی. من خودم تو چند مرحله این کار رو کردم. هربار که یه‌سری از وسیله‌های قدیمی رو کنار می‌ذاشتم، حس بهتری پیدا می‌کردم و مشتاق می‌شدم که باز هم بین باکس‌ها و کارتن‌ها بگردم و ببینم چیا رو می‌تونم دور بریزم. حالا سخت‌تر از دور ریختن وسیله‌ها، تمیز کردن آرشیوها بود. یعنی من تفنگ اسباب‌بازی بچگی‌هام رو راحت‌تر از آرشیو فیلم‌های جکی چان دور ریختم!

«حالا بذار باشه یه‌بار دیگه نگاه می‌کنم و بعد حذف‌شون می‌کنم.» بار اول که می‌خواستم از شر فایل‌های قدیمی راحت بشم، این جمله باعث شد که کلا 50 مگابایت حذف کنم! دوستم بهم گفت آخرین‌بار کی این فیلم رو تماشا کردی؟ جواب من «5 سال پیش» بود. بعد دیدم حق با دوستمه. ولی خب باز هم سخت بود. دوستم بهم یه راه جذاب و باحال یاد داد. نشستم تو گوگل درباره فیلم های جدید سرچ کردم. چقدر فیلم و سریال جدید منتشر شده بود! نشستم داستان فیلم‌ها رو خوندم و مورد علاقه‌هام رو جدا کردم. من همیشه فکر می‌کردم فیلم‌بازم و خیلی حالیمه! ولی اون‌‌قدر درگیر شاهکارهای کلاسیک سینما شده بودم که وقت نداشتم ببینم مردم دنیا منتظر اکران کدوم فیلم‌ها هستن و چه فیلم‌هایی تونستن مخاطب‌های زیادی جذب کنن.

این مرحله دوم بود؛ پیدا کردن چیزهای جدیدی که دوست‌شون دارم. و این مرحله واقعا لذت‌بخش بود. کتاب‌های نخونده و نصفه‌خونده رو کنار گذاشتم و رفتم سراغ دوتا کتاب جدید؛ کتاب‌هایی که موضوع‌شون با دغدغه‌های ذهنی جدیدم مرتبط باشن. حالا دیگه کتاب‌های کپه‌شده دیگه اعصابم رو خرد نمی‌کردن؛ بلکه مشتاق بودم که زودتر بخونم‌شون و برم سراغ کتاب‌های جدیدتر.

من هیچ‌وقت اهل بازی کامپیوتری نبود. ولی تو زندگی جدیدم احساس می‌کردم وقت بیش‌تری دارم و تصمیم گرفتم چندتا بازی هم امتحان کنم. بعضی از بازی های جدید اون‌قدر سنگین بودن که سیستم ذغالی من نتونست اجراشون کنه. ولی ناامید نشدم! بازی‌های سبک و سرگرم‌کننده رو امتحان کردم. حتی چندتا بازی موبایل هم نصب کردم و اوقات استراحتم رو به سرگرم‌شدن با اون‌ها گذروندم. این بازی‌های موبایلی اون‌قدر جالب و لذت‌بخش هستن که تصمیم گرفتم گوشی قدیمی‌ام رو هم دور بندازم و جدیدش رو بخرم؛ ولی وقتی قیمت گوشی های جدید رو دیدم، با خودم گفتم حالا بذار یه‌چیزی هم یادگاری از گذشته‌ات داشته باشی!

 

4_5884150185302427606

دوست جدیدم هم تایید کرد که در قبال گوشی جدید تصمیم عاقلانه‌ای گرفته‌م! و من به این نتیجه رسیدم که «همه‌چیز جدیدش خوبه؛ حتی رفیق! به‌جز چیزهایی که خیلی گرون باشن!» اگر تا این‌جا خوندید، یعنی ته دل‌تون علاقه‌مندید که این سبک جدید رو هم امتحان کنید. من نمی‌تونم قول بدم که تو زندگی شما هم همون تاثیری رو بذاره که برای من داشت؛ ولی امتحانش ضرر نداره. اگر امتحان کردید و خوش‌تون اومد، این متن رو برای دوستان دیگه‌تون هم بفرستید.