
آمریکا در نظر نیروهای غربگرا، مظهر دموکراسیخواهی در جهان و توجه به خواست عمومی است که تنها از دولتهایی حمایت میکند که به اصول مردمسالاری توجه نشان داده و در جهت تحقق آن قدم بردارند.
تجربه تاریخی اما گواهی میدهد که برداشت غربگرایان از تمایلات سیاسی آمریکا، ابداً هیچ نسبتی با واقعیت ندارد و از قضا دیکتاتوریترین و ضد مردمیترین حکومتها در جهان، از جمله در غرب آسیا، همواره از انواع الطاف یانکیها برخوردار بودهاند.
آخرین نمونه، رژیم «محمد الجولانی» است که زیر سایه حمایتهای بیشائبه آمریکا، اخیراً یکی از بانمکترین انتخاباتها در سراسر تاریخ را برگزار کرد.
ابداع شکل جدیدی از دموکراسی در سرزمین شام
انتخابات پارلمان سوریه(اولین انتخابات پس از سقوط اسد) اخیراً در حالی برگزار شد که روندها و قواعد حاکم بر آن، مورد طعنه و کنایه گسترده کابران مجازی قرار گرفت.
این انتخابات در حالی برگزار شد که مردم استانهای رقه، حسکه و سویدا حق شرکت در آن را نداشتند. از سوی دیگر حدود ۸ میلیون آواره و پناهنده سوری نیز از شرکت در این شبهانتخابات محروم ماندند و مضاف بر این، حضور زنان و اقلیتهای قومی نیز با چالشهای جدی مواجه بود.
اما نکته جالبتر این شبهانتخابات، انتخاب مستقیم یکسوم اعضای پارلمان سوریه توسط شخص الجولانی بوده است. دوسوم مابقی کرسیهای پارلمان سوریه(۱۴۰ کرسی) نیز توسط تقریباً ۱۴ هزار عضو «هیات انتخاباتی» که از قبل منصوب شده بودند، انتخاب شدند. در واقع انتخاب این دوسوم نیز با «رای مستقیم» مردم سوریه نبوده است.
با وجود این؛ الجولانی انتخابات در سوریه را «تاریخی» توصیف کرد و مدعی شد که «سوریه از مرحله جنگ و هرج و مرج به فضای انتخاباتی رسیده» که نمایانگر «روحیه مشارکتی» است.
دموکراسی و حقوق بشر؛ لفاظی غرب برای فشار بر «غیرخودیها»
با اینکه شبهانتخابات سوریه فاقد ابتداییترین اصول و لوازم دموکراسی است، اما رژیم الجولانی همچنان تحت حمایتهای آمریکا قرار دارد و اساساً دولت آمریکا هیچ اتهامی به رژیم حاکم بر دمشق برای تضعیف اصول مردمسالارانه وارد نمیآورد.
مهمترین عاملی که باعث میشود تا دولت آمریکا چشمش را روی تضییع اصول دموکراسی در سوریه ببندد، این است که الجولانی، جز امربَری اوامر دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی هیچ کارکرد دیگری ندارد و از این منظر یک رژیم مطلوب برای غرب محسوب میشود.
تجربه تاریخی هم نشان میدهد که رژیمهای دیکتاتوری در سراسر جهان که تامینکننده منافع آمریکا بودهاند، نه تنها هیچگاه در معرض نیش و کنایههای دموکراسیخواهانه آمریکا قرار نداشتهاند بلکه تا لحظات واپسین حیاتشان، از بیشترین حمایتهای واشنگن برخودار بودهاند. چهرههایی نظیر محمدرضا شاه، پینوشه، حسنی مبارک، بنعلی و... مشت نمونه خروار از دیکتاتورهایی بودند که هم در صعود از پلکان قدرت و هم در تثبیت شرایط خود، از بیشترین کمکهای دولت آمریکا بهرهمند شدند و در مقابل، هیچگاه متهم به رفتارهای ضد مردمی نشدند.
در مقابل حکومتهایی همتراز جمهوری اسلامی ایران که رفتارشان همواره مبتنی بر استقلالخواهی در برابر آمریکا و اذنابش بوده، در معرض بیشترین حملات به بهانه زیرپا نهادن اصول دموکراسی غربی و حقوق بشر قرار داشتهاند. هرچند در دوره اخیر، یعنی دوره ترامپ، بهانههای معطوف به دموکراسی کنار نهاده زده شده و رئیسجمهور آمریکا در مقاطعی، خاصه در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، آشکارا از نیت اصلیاش برای براندازی نظام سخن به میان آورده است.
در همین باره حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی چندی پیش در مراسم عزاداری شهادت امام رضا(ع) با اشاره به ریشه دشمنی آمریکا با ملت ایران فرمودند: «۴۵ سال است که دولتهای آمریکا ــ از انواع و اقسام افراد و اشخاص و احزاب گوناگون آمریکا که سر کار آمدهاند ــ همین دشمنی را، همین تحریم را، همین تهدید را نسبت به جمهوری اسلامی و ملت عزیز ایران داشتهاند... در گذشته این علت را کتمان میکردند، تحت عناوین گوناگونی به عنوان تروریسم، به عنوان حقوق بشر، به عنوان مسئله زن، به عنوان دموکراسی... این آقایی که امروز سر کار است در آمریکا مسئله را لو داد، آن هدف حقیقی را روشن کرد؛ گفت مقابلهی ما با ایران، با ملت ایران برای این است که ایران گوشبهفرمان آمریکا باشد».
سکوت دنبالههای غرب در ایران در برابر الجولانی
نکته جالب در این میان، سکوت نیروهای موسوم به اصلاحطلبی در ایران در قبال شبهانتخابات در سوریه است که هیچگونه تشر و تعریضی به الجولانی وارد نیاوردهاند. این نیروها در امتداد خواست غرب -که تلاش دارد سابقه تروریستی الجولانی را از بین برده و او را به عنوان رهبری عملگرا که رفاه مردمش را سرلوحه کارش دارد- مشغول بازنمایی از چهره «رئیس شورشیان حاکم بر کمتر از دوسوم خاک سوریه» هستند و حاضر نیستند در جراید زنجیرهای خود، به زیرپانهادهشدن اصول اولیه مردمسالاری در سوریه، اشارت انتقادی داشته باشند.
این در حالیست که این نیروها در تمام چهار دهه گذشته، نظام را همیشه متهم به مهندسی انتخاباتها از طریق نهاد استصوابی کردهاند و در یک فقره، یعنی فتنه سال ۱۳۸۸، آشکارا رای و نظر مردم را به هیچ گرفته و با طرح ادعای تقلب کشور را دچار بحران در سیاست داخلی(دوقطبی) و سیاست خارجی(تشدید تحریمها) کردند.