بهانه ترامپ برای زیر پا گذاشتن ادعاهای صلح‌طلبانه‌اش

 ترامپ در شرایطی تصمیم به انتقال ناو «یواساس جرالد آر. فورد» از دریای مدیترانه به سواحل ونزوئلا گرفته که آتش‌بس فوق‌العاده شکننده‌ای بر غزه حاکم است و این ناو در جنگ غزه و در جنگ‌ ۱۲ روزه با ایران مورد استفاده قرار گرفته است. این جابجایی، واشنگتن را در موقعیتی کم‌سابقه قرار داده است؛ برای اولین بار در ماه‌های اخیر، آمریکا ناو هواپیمابر خودش را نه در آب‌های اطراف اروپا یا خاورمیانه بلکه با هدف مبارزه با مواد مخدر در کارائیب شناور کرده است.

علاوه بر این ناو قدرتمند جنگی، ناوشکن‌های همراه، یک زیردریایی مجهز به موشک‌های کروز، جنگنده‌های F-35 و بمب‌افکن‌های استراتژیک راهی کارائیب شدند. تمرکز این حجم از توان نظامی در این منطقه، نشان‌دهنده تغییر جهت آشکار دولت ترامپ به سمت نیم‌کره غربی است و این سوال را در اذهان برانگیخته است که آیا رویارویی جدی در این منطقه در پیش است؟ تاکنون نیروهای آمریکایی بارها حمله مرگبار به قایق‌های تحت پرچم ونزوئلا انجام دادند، چندین کشته بر جای گذاشتند و حتی گزینه حملات هوایی به اهداف زمینی در داخل این کشور را نیز روی میز دارند.

ونزوئلا و کلمبیا در کانون این تحولات قرار دارند. ترامپ صراحتاً رئیس‌جمهور کلمبیا، گوستاوو پترو، را یک «رهبر غیرقانونی مواد مخدر» خوانده است. در واکنشی بی‌سابقه، پترو اعلام کرد: «ترامپ کلمبیا را کنترل نمی‌کند» و هدف واقعی این اتهامات را تأثیرگذاری بر انتخابات آینده کلمبیا دانست. تا پیش از این کلمبیا شریک کلیدی آمریکا محسوب می‌شد. تا جایی که از نظر برخی برای ایالات متحده جایگاه کلمبیا در کارائیب مانند اسرائیل در خاورمیانه بوده است. روی کار آمدن گوستاوو پترو در کلمبیا و تشدید سیاست‌های یکجانبه آمریکا تحت دولت ترامپ، معادلات پیشین را بر هم زد. حالا دیگر کلمبیا برای آمریکا بیشتر به یک چالش منطقه‌ای شبیه است تا یک متحد مطمئن مانند اسرائیل. 

پیش از کلمبیا، ونزوئلا در کانون اتهامات مخدری ترامپ قرار داشت و همچنان متهم اصلی پرونده است. نیکولاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا، در سخنرانی تلویزیونی خود دولت ترامپ را متهم به «ساختن یک روایت دروغین و جنایتکارانه» کرد. واقعیت آن است که آمریکا از مواد مخدر فنتانیل رنج می‌برد. حال آنکه منشاء چنین ماده مخدری ونزوئلا نیست. در این راستا دلسی رودریگز -معاون رئیس‌جمهور ونزوئلا- ایالات متحده را به ریاکاری متهم و خاطرنشان کرد «هدف واقعی اقدامات آمریکا کنترل نفت، ذخایر معدنی و آب ونزوئلا است. مبارزه با مواد مخدر بهانه است همانطور که آنها از بهانه سلاح‌های کشتار جمعی عراق برای حمله به آن کشور استفاده کردند».

علاوه بر این، تقاضای مواد مخدر در ایالات متحده به اندازه‌ای زیاد و پر سود است که کشورهای بسیاری در این موضوع دخیل هستند و با حمله به ونزوئلا که نقش کمرنگی در این موضوع دارد، مسئله حل نمی‌شود. با این حال چرا ونزوئلا مرکز توجه ترامپ قرار گرفته است؟ آیا موضوع تنها به مبارزه با مواد مخدر معطوف است یا مسائل دیگری پشت پرده نهان مانده است؟ 

از نظر کارشناسان در پس این تحولات، نشانه‌های آشکاری از بازگشت به «دکترین مونرو» مشاهده می‌شود؛ دیدگاهی که منطقه کارائیب و آمریکای لاتین را حوزه نفوذ انحصاری ایالات متحده یا به اصطلاح «حیات خلوت» می‌داند. این در حالی است که بسیاری از منتقدان معتقدند در اصل، چنین اقدامات تهاجمی به منظور مهار قدرت مخالفان ترامپ در این دو کشور انجام می‌شود. از نظر برخی دیگر با فرض حمله قریب‌الوقوع به ونزوئلا چطور می‌توان شعار پایان جنگ‌های بی‌پایان ترامپ را تفسیر کرد؟ کسی که خودش مدعی جایزه صلح نوبل بود چرا باید آغازگر یک درگیری باشد؟ به علاوه، این اقدام به نفوذ قدرتمند کشورهای رقیب همچون چین در کارائیب می‌انجامد. پس ادعای «اول آمریکا» در این معادلات ترامپ چه جایگاهی خواهد داشت؟

هادی اعلمی فریمان -تحلیلگر مسائل آمریکای لاتین- در گفت‌وگو با ایسنا در خصوص نیات پشت پرده ترامپ از فعال‌سازی نیروهای نظامی آمریکا در منطقه کارائیب، اظهار کرد: ترامپ خیلی مشخص و واضح اعلام کرد ما به تءسیساتی که بستر انتقال مواد مخدر از ونزوئلا به آمریکاست، حمله خواهیم کرد. لذا حمله آمریکا به ونزوئلا قریب‌الوقوع است. اما مواد مخدر پوششی برای خواسته‌های پنهان و آشکار آمریکایی‌ها برای تغییر رژیم در ونزوئلا است، به احتمال قوی قصد دارند شخص مادورو را هدف قرار دهند، کما اینکه پیش‌تر جایزه ۵۰ میلیون دلاری را برای شناسایی او مطرح کردند تا مشروعیت و حیثیت مادورو را از منظر بین‌المللی از بین ببرند. الان هم خیلی واضح علاوه بر ترامپ، سناتورهای کنگره آمریکا اعلام کردند مادورو بهتر است پناهنده شود و فرار کند.

وی با اشاره به اینکه آمریکایی‌ها قصد دارند با پوشش مبارزه با مواد مخدر اقدامات لازم را در جهت تغییرات سیاسی منطقه کارائیب پیش ببرند، اضافه کرد: تاکنون خیلی از شناورها را مرتبا مورد هدف قرار داده‌اند، در حال تنگ‌تر کردن حلقه حمله هستند و فشار بیشتری به مادورو وارد می‌کنند. این قطعا بحث تغییر رژیم در پوشش مبارزه با مواد مخدر است. به نظر من آمریکایی‌ها بیشتر بر ونزوئلا و در درجه بعد کلمبیا متمرکز هستند. کوبا هم در مراحل بعد قرار دارد. سال‌های قبل در دوره بایدن کمتر به تحولات آمریکای لاتین پرداخته می‌شد، منتها در کنگره سناتورهایی مانند تد کروز و مارکو روبیو  به طور مرتب بر آمریکای لاتین متمرکز بودند و بر موضوع براندازی تاکید می‌کردند، زیرا خودشان اصالت کوبایی دارند.

این تحلیلگر مسائل آمریکای لاتین ادامه داد: الان مارکو روبیو وزیر خارجه دولت ترامپ است و سیستم همگرایی در آمریکا ایجاد شده که بیشتر به براندازی می‌اندیشند. البته به نظر می‌رسد بحث ونزوئلا بیشتر متمرکز بر استفاده از انرژی است. تاسیسات زیربنایی خوبی در این منطقه قرار دارد و خود کمربند نفتی اورینوکو ذخایر نفتی فوق‌العاده زیادی دارد. در محاسبات آمریکایی‌ها، وقتی منابع نفتی عظیمی در این حوزه باشد، چرا باید اساسا به خلیج فارس وابسته باشند؟ بنابراین ظاهراً هدف اصلی از اتهام‌زنی و تلاش برای حمله به ونزوئلا، بهره‌برداری از انرژی آن است.

اعلمی فریمان با اشاره به توجه وافر آمریکایی‌ها به کلمبیا پس از ونزوئلا، بیان کرد: در کلمبیا سالیان درازی رژیم راست‌گرا حاکم بوده تا اینکه اخیرا آقای گوستاو پدرو رئیس‌جمهور شد و وضعیت از کنترل آمریکا خارج شد و به تنش گرایید. آمریکا در آنجا پایگاه‌های متعددی دارد؛ به طوریکه تنها پایگاه نظامی دائمی آمریکا، در کلمبیا بوده است. لذا این موارد آمریکا را به تجدیدنظر واداشته است. به علاوه که به دنبال مهار نفوذ چین در این منطقه هم هستند. در مجموع آمریکایی‌ها رویکرد فعالی را در کارائیب دنبال می‌کنند تا بتوانند رژیم دلخواه خود را روی کار آورند و یکی از گزینه‌های مطلوبشان هم به ریاست‌جمهوری رساندن خانم ماریا کورینا ماچادو در ونزوئلا است که اخیرا جایزه صلح نوبل را به او تقدیم کردند.

وی با اشاره به تهدیدات ترامپ برای افزایش تعرفه‌های اقتصادی کلمبیا و گسترش عملیات‌ها به خشکی، در خصوص امیال پترو، رئیس‌جمهور کلمبیا، در جهت همکاری نظامی با ونزوئلا و احتمال ایجاد محور مقابله‌جویانه در برابر سیاست‌های آمریکا، گفت: آمریکای جنوبی ساختار دموکراتیک قوی دارد. همیشه سیستم احزاب در چرخش بوده و این مردم هستند که به برنامه‌ها رای می‌دهند و عموما هم برنامه‌های اقتصادی مد نظرشان است. با این حساب ممکن است در دوره بعدی تمام دولت‌های آمریکای لاتین وارد فاز راست‌گرایی شوند. بنابراین نمی‌شود گفت کشورهای آمریکای لاتین متحد شده و وارد حوزه مقاومت در برابر خواسته‌های آمریکا شوند.

این تحلیلگر مسائل آمریکای لاتین اضافه کرد: در این کشورها از طریق انتخابات چرخش قدرت صورت می‌گیرد و اینطور نیست که زمانی برسد که به مدت مدیدی همه راست‌گرا باشند یا بالعکس. منتها ونزوئلا و کوبا جزو استثنائات هستند که حفظ قدرت در یک حزب را داشتند. از طرف دیگر وضعیت اقتصادی کلمبیا هم آنقدر قوی نیست که بتواند در برابر آمریکا بایستد. ونزوئلا چون ذخایر نفتی دارد، وابستگی کمتری به آمریکا دارد اما کلمبیا از منظر اقتصادی آنقدر قوی نیست که بتواند محور تشکیل دهد. با دقت در اظهارات گوستاو پترو متوجه می‌شویم که در انتقاد به آمریکا محتاطانه صحبت می‌کند و به هیچ وجه نمی‌توان انتظار داشت محور ضدآمریکایی شکل دهد و رهبری کند.

اعلمی فریمان با اشاره به بدبینی افکار عمومی آمریکای جنوبی نسبت به ایالات متحده، بیان کرد: افکار عمومی این منطقه معمولا نسبت به آمریکا بدبین هستند. چون مداخلات این کشور را در طول تاریخ کشورشان مخصوصا در دهه ۷۰ و ۸۰ به یاد می‌آورند. منتها اینکه محور ضدآمریکایی در این کشورها شکل بگیرد، بعید به نظر می‌رسد. بیشتر منبع درآمد کلمبیا نفت و گاز و درآمدهای غیرمستقیم کوکا است. کوکا به عنوان ماده‌ای است که در امور پزشکی استفاده می‌شود و صرفا بحث کوکائین نیست. بیش از ۷۰ درصد کوکائین توسط قاچاقچیان کلمبیا صادر می‌شود که دولت هیچ نقشی در آن مناطق سرزمینی ندارد.

وی افزود: اساسا دولت کلمبیا سال‌هاست که کنترل مرکزی را نسبت به تمام سرزمین ندارد. در خیلی از مناطق، به سبب عدم کنترل دولت، قاچاقچیان راسا وارد عمل شده‌اند و سود می‌برند. به همین دلیل به نظر من وابستگی شدید اقتصادی کلمبیا به آمریکا باعث شده که اتکای این کشور به عوامل داخلی دور از ذهن به نظر برسد.

این تحلیلگر مسائل آمریکای لاتین الگوی اتهام‌زنی، تشدید نظامی‌گری، هدف‌گیری منابع انرژی و مهار رقبا را الگوی تکراری واشنگتن دانست و اظهار کرد: این الگو سال‌ها به فراموشی سپرده شده بود که با ترامپ زنده شد. بسیاری از دولت‌های آمریکا تا بوش پسر مطابق با همین الگو از دکترین مونرو پیروی می‌کردند. در این نگاه، منطقه کارائیب و آمریکای لاتین عرصه انحصاری نفوذ ایالات متحده دانسته شده است. منتها از دوره بیل کلینتون به این سو، بیشتر مذاکرات صلح و گسترش نفتا (معاهده تجارت آزاد آمریکای شمالی) و دکترین همکاری و کمک به کشورهای منطقه مبنا قرار گرفت تا از این طریق دولت‌ها را تحت کنترل داشته باشند و قاچاق مواد مخدر و جنایات را کاهش دهند. یعنی دکترین کلینتون، اوباما و بایدن ناظر بر همکاری و کمک به کشورها برای رسیدن به صلح و شکوفایی بود.

اعلمی فریمان اضافه کرد: الان ظاهراً دولت ترامپ تجدید نظر اساسی داشته و کلا منطقه کارائیب را به رسمیت نمی‌شناسد و منطقه‌ای پر آشوب و بلوا دانسته است. لذا در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش بحث دیوار مرزی به منظور مبارزه با افزایش مهاجرت‌ها مطرح شد و در دوره دوم قصد دارد مداخلات دهه ۱۹۸۰ را مجددا در این کشورها تکرار کند. مداخلات سازمان سیا که هم‌اکنون پیش کشیده نیز بیشتر ناظر بر همین موضوع است. اولین مداخله‌اش در این قالب تهدید پاناما بود. در حال حاضر هم تهدیدات در ونزوئلا رو به تشدید است و به احتمال قوی حمله به این کشور در پیش خواهد بود.

وی با اشاره به رفتارهای متعارض ترامپ یعنی شعار اتمام جنگ‌های بی‌پایان و از طرف دیگر عزم جزم آن برای لشکرکشی به منطقه کارائیب، بیان کرد: ترامپ در واقع از همان ابتدا در پی پیاده‌سازی صلح از طریق قدرت بوده است و بر همین اساس، تا حد امکان تلاش می‌کند جنگ در مناطق دیگر اتفاق نیفتد و اگر هم سناریوی جنگ پیش‌بینی شود، ترجیح می‌دهد خیلی سریع، در یک زمان مشخص، با تلفات مشخص و بهره‌وری از پیش تعیین‌شده باشد. یعنی اگر قرار باشد هر اقدامی انجام دهد، در قالب صلح پیش می‌برد. در رابطه با آمریکای جنوبی هم بیشتر دنبال این است از درگیری نظامی تمام‌عیار کلاسیک پیشگیری کند و در وهله نخست، کار را به دستگاه اطلاعاتی مانند سازمان سیا واگذار کند.

این تحلیلگر مسائل آمریکای لاتین ادامه داد: در حقیقت ترامپ می‌خواهد سازمان سیا عملیات نظامی انجام دهد و مادورو را به هر نحو به خاک آمریکا بکشانند و محاکمه یا در صورت لزوم اقدام به ترور کنند. این احتمال هم وجود دارد که از داخل ارتش کودتایی انجام شود که کم‌هزینه‌تر کار پیش رود. در غیر این صورت با شکست در سناریو نخست، نیروهای نظامی خودشان را گسترده‌تر خواهند کرد و وارد فاز نظامی بیشتر منتها همچنان محدود می‌شوند. آمریکایی‌ها به ویژه با وجود شعارهای ترامپ و ژست صلح‌طلبی که از خود به نمایش گذاشته، نمی‌خواهند وارد درگیری‌های طولانی‌مدت شوند و ترجیح می‌دهند الگوی هائیتی و پاناما را در ونزوئلا هم پیاده کنند.

اعلمی فریمان تلاش‌های ترامپ برای مبارزه با مواد مخدر در کارائیب را در راستای تلاش برای انحراف افکار عمومی آمریکا از ناکارآمدی دولت او در مهار مواد مخدر دانست و گفت: در آمریکا تقاضا برای مواد مخدر بسیار بالاست. راه‌های ورود مواد مخدر به این کشور هم بسیار وسیع و گسترده است. حدود ۸۰ درصد کوکائین آمریکا از کلمبیا وارد می‌شود و ممکن است نقش ونزوئلا در این مسئله بسیار کم و حداقلی باشد. منتها ترامپ دارد از این موضوع به عنوان پوشش استفاده می‌کند. آمریکایی‌ها از ۱۹۷۰ در دوره نیکسون رسماً وارد مبارزه با انواع مخدر شدند. در نخستین گام‌ها پیمان‌هایی با کشورهای پرو، بولیوی، مکزیک، کلمبیا و ونزوئلا در آن مقطع زمانی بستند و فرماندهی جنوبی آمریکا هم بیشتر بر پایه تجسس و شناسایی مواد مخدر از طریق ماهواره ایجاد شده که حالا جنبه نظامی پیدا کرده است.

وی ادامه داد: اما همواره آمریکا در مبارزه با مواد شکست خورده، زیرا تقاضا در این کشور بالا است. یعنی سیاست‌های دولت برای کنترل مرزها در آمریکای جنوبی حتی اگر موفقیت‌آمیز بوده باشد ممکن است مواد از مرزهای اروپا و سایر کشورها وارد شود. کما اینکه آمریکایی‌ها هر جا که پا می‌گذارند مسئله مواد مخدر را با مقامات آن کشورها مطرح می‌کنند. اخیرا هم مباحث فنتانیل را در گفت‌وگو با چین به میان آوردند. لذا تنها تاثیر سیاست‌های مبارزه با مواد، گران شدن آن در داخل کشورشان است و معاملات مواد مخدر به سبب پرسود بودنش تمامی ندارد. در نتیجه تمام اظهارات و تلاش‌های ترامپ هم صرفا جنبه پوشش بر امیال سیاسی او را دارد.