در ادامه تحلیلهای بینالمللی و منطقهای از حوادث سودان و جنایات وحشیانهای که شبه نظامیان واکنش سریع وابسته به امارات در شهر فاشر در ایالت دارفور انجام میدهند، ایهاب شوقی، نویسنده و تحلیلگر معروف مصری، این اتفاقات را به پروژه توطئه آمیز رژیم صهیونیستی تحت عنوان « اسرائیل بزرگ» مرتبط دانسته و تاکید کرد که مردم سودان قربانی این پروژه میشوند. متن مقاله این نویسنده مصری به شکل زیر است.
کشتار در فاشر و جنگ نسل کشی علیه غزه
قتلعامهای وحشتناک اخیر که توسط شبه نظامیان واکنش سریع بعد از تصرف شهر فاشر به عنوان بزرگترین شهر ایالت دارفور انجام میشود، یادآور جنایات وحشیانه رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین در نوار غزه است.
واکنش آمریکا و جامعه بین المللی به حوادث فاشر هم همان ریاکاری آنها در قبال جنگ نسل کشی رژیم صهیونیستی علیه غزه را یادآوری میکند؛ تظاهر به بیطرفی و دعوت به آرامش، بدون انجام هیچگونه اقدام جدی عملی، و در حالی که کشتارها همچنان ادامه دارد، سلاحها به دست متجاوزان میرسد.
طرفهای درگیر در سودان اشتباهات مشترکی دارند؛ زیرا برای عادی سازی روابط و جلب رضایت دشمن صهیونیستی رقابت میکنند و معتقدند که این کار برای آنها مشروعیت بین المللی میآورد. آنها همچنین با اعزام نیرو به یمن برای جنگ علیه این کشور در قالب ائتلاف متجاوز عربی- آمریکایی تصور میکردند که از این طریق تحریمهای بینالمللی خود را لغو کرده و رفاه و آسایش برای سودان میآورند و در واقع روی جلب رضایت آمریکا و کشورهای عربی منطقه حساب کرده بودند.
ملت سودان چگونه قربانی رویای «اسرائیل بزرگ» هستند؟
اما واقعیت این است که حاکمیت و تمامیت ارضی سودان مستلزم یک مرجع واحد، یک ارتش قوی و عدم وجود شبهنظامیانی است که برای منافع شخصی و خدمت به برنامههای صهیونیستی، جنگ داخلی به راه میاندازند.
در اینجا، وضعیت سودان باید از منظر زمینه منطقهای و بینالمللی بررسی شود، به ویژه در زمانی که ایالات متحده و دشمن اسرائیلی قصد دارند، پروژه موسوم به "اسرائیل بزرگ" را تقویت کنند.
این پروژه مستلزم تجزیه کشورهای عربی و ایجاد جبهههایی است که از نظر ژئواستراتژیک برای خدمت به رژیم صهیونیستی و محاصره مقاومت فعالیت میکنند. این موضوع را میتوان از طریق نکات زیر بررسی کرد:
1- خطر وقایع اخیر در فاشر:
استقرار شبه نظامیان واکنش سریع در شمال دارفور نشان میدهد که ممکن است از این شبه نظامیان به عنوان پلی برای حمله به ایالتهای واقع در عمق شمال و مرکز سودان، که در حال حاضر تحت کنترل ارتش هستند، استفاده شود و مقدمهای برای تصرف کل این کشور باشد.
این امر سوءظنهایی را در مورد برنامههایی برای تقسیم سودان به دو منطقه با دو دولت رقیب که برای مشروعیت در یک کشور واحد رقابت میکنند، به وجود میآورد؛ مشابه اتفاقی که در لیبی رخ داد.
2- ارتباط حوادث فاشر با درگیری بر سر منطقه ساحل و صحرا:
بدون شک، کنترل کل سودان توسط شبهنظامیان وفادار به رژیم صهیونیستی و آمریکا، یا موفقیت در دستیابی به تقسیم سودان، علاوه بر جدایی سودان جنوبی، به معنای جدایی دارفور و سودان غربی نیز خواهد بود.
این یک پروژه آمریکایی- صهیونیستی است که با هدف تجزیه سودان از یک سو و ایجاد جبههای برای منافع اسرائیل در یک منطقه حیاتی استراتژیک، یعنی منطقه ساحل و صحرای آفریقا، از سوی دیگر انجام میشود.
در واقع تحقق این هدف، یک پیشرفت راهبردی بزرگ برای آمریکا و رژیم صهیونیستی خواهد بود؛ چرا که شمال آفریقا را از جنوب آن جدا کرده و به همبستگی تاریخی این قاره با مسائل ملتهای عربی و در راس آن آرمان فلسطین پایان میدهد. البته مبارزه بر سر منابع عظیم طلا، اورانیوم و نفت را نیز نباید فراموش کرد.
اتحاد جبهه لیبی با سودان غربی و چاد، و تهدیدات اخیر آمریکا علیه نیجریه، همگی با این روند و تلاش برای به دست گرفتن کنترل کامل خلیج گینه، با تمام اهمیت آن در جنگ تجاری و مبارزه برای تصرف مکانهای دریایی استراتژیک، ارتباط دارند.
3- حمیدتی، حفتر و رئیس جمهور چاد؛ جبههای در خدمت اسرائیل تحت حمایت امارات:
قابل توجه است که یک پروژه ژئواستراتژیک واحد، چندین طرف در منطقه را متحد میکند، به تفرقه و هرج و مرج دامن میزند و از جناحهای خاصی از همان قدرت منطقهای که در واقع عامل پروژه صهیونیستی است (اشاره به امارات) حمایت میکند.
بنابراین تصادفی نیست که شبه نظامیان واکنش سریع، که در جنگ علیه یمن و مقاومت آن شرکت داشتند، با حمایت، پشتیبانی و تسلیحات امارات توانستند شهر فاشر را در سودان تصرف کرده و جنایات وحشتناکی علیه غیرنظامیان رقم بزنند. باید توجه داشته باشیم که نیروهای خلیفه حفتر در لیبی نیز توسط امارات متحده عربی پشتیبانی میشوند.
همچنین تصادفی نیست که محمد حمدان دقلو معروف به حمیدتی، سرکرده شبه نظامیان واکنش سریع و حفتر در اشغال مثلث مرزی سودان و لیبی و مصر همکاری کردند؛ - مثلثی که اسرائیل ادعا میکند مسیری برای قاچاق سلاح به مقاومت فلسطین است. همچنین تصادفی نیست که رئیس جمهور چاد به رژیم صهیونیستی نزدیکتر شده و دیدارهای متقابل و تماسهای نزدیکی میان اسرائیل و پسر خلیفه حفتر و دست راست او یعنی صدام حفتر صورت گرفته است.
علاوه بر آن باید به ملاقاتهای حمیدتی با رئیس موساد و اظهارات یوسف عزت، مشاور سیاسی شبه نظامیان واکنش سریع در گفتگو با شبکه کان رژیم صهیونیستی اشاره کنیم که گفت «آنچه ما تجربه میکنیم همان چیزی است که اسرائیل هزاران بار در برابر گروههای تروریستی مانند حماس و سایر سازمانهایی که مردم اسرائیل به خوبی میشناسند، تجربه کرده است...!».
قابل توجه است که ملاقات حمیدتی با رئیس سابق موساد در ابوظبی انجام شد. علاوه بر این، هواپیمایی که صدام حفتر را به فلسطین اشغالی منتقل کرد، از امارات متحده عربی بلند شده بود و حمیدتی پولهای خود را در امارات متحده عربی نگه میدارد.
چهار سال قبل از شروع درگیری با ارتش سودان، حمیدتی 1000 وسیله نقلیه از امارات متحده عربی خریداری کرد که میتوانست به وسایل نقلیه مسلح مجهز به مسلسل تبدیل شود. همچنین دفتر مرکزی شرکت خانواده دقلو، ترادیف جنرال تریدینگ، که این وسایل نقلیه را خریداری کرده است، نیز در امارات متحده عربی واقع شده است.
از سوی دیگر، وقتی که وزارت امور خارجه چاد تعطیلی سفارت خود در فلسطین اشغالی را اعلام کرد، تاکید که این یک قطع روابط نیست، بلکه یک اقدام برای صرفهجویی در هزینه است و چاد روابط خود با اسرائیل را از طریق سفارت خود در ابوظبی هماهنگ خواهد کرد!
این جبهه که عمدتاً متشکل از حمیدتی و حفتر است و تا قلب آفریقا امتداد دارد، از چندین طریق به رژیم صهیونیستی خدمت میکند که برخی از آنها را میتوان به این شکل توضیح داد:
اول - وفاداری به اسرائیل:
حمیدتی نیروهای خود را تحت عنوان شبه نظامیان واکنش سریع از مرزهای سودان منتقل کرد تا در قالب ائتلاف متجاوز عربی- آمریکایی علیه یمن بجنگند. او یک کمپین روابط عمومی جهانی برای بهبود وجهه خود راه اندازی کرد و با شرکت لابی کانادایی دیکنز و مدسون به مبلغ 6 میلیون دلار قرارداد بست. رئیس این شرکت، آری بن مناشه، یک افسر اطلاعاتی سابق اسرائیل است.
حمیدتی در یک مصاحبه تلویزیونی در اوایل سال 2020 اظهار داشت: "صادقانه بگویم، ما به اسرائیل نیاز داریم و از هیچ کس نمیترسیم". او در همان مصاحبه اعلام کرد که پیشرفتهای اسرائیل قابل تمجید است. تنها چند ماه بعد از آن، سودان به توافقهای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی تحت عنوان «توافقهای ابراهیم» که در دوره اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا منعقد شد، پیوست؛ توافقی که در پی آن سودان از فهرست کشورهای حامی تروریسم حذف شد.
همزمان با آن، تماسهای خلیفه حفتر در لیبی و پسرش با صهیونیستها به عنوان زمینه ساز عادیسازی روابط و تقویت موقعیت خلیفه حفتر از طریق اسرائیل و آمریکا تلقی میشود. به عبارت دیگر خلیفه حفتر هم مانند حمیدتی ارتباط و عادیسازی با صهیونیستها را به عنوان منبع مشروعیت بین المللی برای خودش میداند؛ مشروعیتی که میخواهد از آمریکا بگیرد.
دوم: ردیابی نقشه قاچاق اسلحه طبق ادعاهای اسرائیل:
شبکه 14 تلویزیون رژیم صهیونیستی اخیراً گزارشی درباره گسترش حمایت از حماس در قاره آفریقا منتشر و ادعا کرد که لیبی و سودان با مشارکت طرفهایی در مصر، به مراکز اصلی شبکه قاچاق اسلحه به نوار غزه تبدیل شدهاند.
در این گزارش ادعا شده است که نیروهای حماس در لیبی، سازماندهی مجدد شدهاند و شروع به استفاده از خاک آن به عنوان سکوی پرتابی برای فعالیتهای مختلف، از جمله برنامهریزی حملات خارجی، جذب شبکههای پشتیبانی و انجام عملیات پیچیده قاچاق اسلحه کردهاند.
این رسانه صهیونیستی مدعی شد که در این میان سودان نقش مکمل مهمی ایفا میکند، زیرا حماس از آن به عنوان یک مسیر زمینی برای انتقال تجهیزات نظامی به غزه استفاده میکند.
طبق این گزارش، صهیونیستها ادعا میکنند عملیات قاچاق سلاح برای مقاومت فلسطین در سراسر مرزهای سودان و مصر بدون نظارت مرکزی مشخص انجام میشود.
سوم: آوارگی مردم غزه
اخیرا گزارشهایی منتشر شده، مبنی بر اینکه به سودان جنوبی که تازه استقلال یافته است، پیشنهاد میزبانی از آوارگان غزه داده شده است. این بدان معناست که اصلاً بعید نیست نقشهای برای انتقال آوارگان فلسطینی از غزه به سراسر سودان در صورت جدایی دارفور و سیطره شبه نظامیان وابسته به رژیم صهیونیستی بر کل سودان وجود داشته باشد.
در مورد لیبی هم، سیانان اخیراً گزارش داد که دولت ترامپ در سفر اخیر صدام حفتر به واشنگتن، اسکان مجدد آوارگان فلسطینی در لیبی را به او پیشنهاد داده است.
در نتیجه، آنچه که در فاشر به طور خاص و سراسر سودان به طور کلی اتفاق میافتد، جدا از اتفاقات لیبی، نیجریه و همچنین کشورهای عربی منطقه همچون سوریه، لبنان و عراق نیست؛ جایی که توطئهای برای تحمیل دولتهای وفادار به رژیم صهیونیستی و مشروعیت بخشی به شبه نظامیانی که در خدمت منافع آمریکا و اسرائیل در چارچوب پروژه موسوم به «اسرائیل بزرگ» قرار دارند، طراحی شده است.
این طرح خطرناک را نمیتوان به شکل محدود مورد تحلیل قرار داد؛ بلکه تحلیل و بررسی آن نیاز به ارزیابی از منظر راهبردی کل تصویر دارد، تا یک استراتژی متناسب برای مقابله با بدترین پروژهای که علیه کل کشورهای عربی تهیه شده و هدف آن بلعیدن همه اراضی عربی است، تعیین گردد.