به گزارش افکارنیوز به نقل از فارس، وبگاه خبری ال-مانیتور در مقالهای به قلم اویاد کلاینبرگ مینویسد؛ اسرائیل پیشتر هم در تلاشهای نافرجامش در جنگ با حزبالله و حماس، سعی در نابودی کامل آنها داشت اما آنها نه تنها نابود یا ضعیف نشدند بلکه قدرتمندتر هم شدند. پس نباید آن تجربههای ناکام را در مورد ایران هم اجرا کند.



* مشکلات اسرائیل یکی دو تا نیست

بحران مالی، فروپاشی ائتلاف، افتضاح لغو «قانون تال» بدون آنکه جایگزینی برایش معرفی شود(قانونی که به یهودیان ارتدکس اجازه می‌دهد کلاً از سربازی معاف شوند در اول آگوست به کلی منقضی شد و دولت نتوانست به جای آن، طرح نظامی جدیدی را به تصویب رساند)، رویدادهای ناخوشایند در مصر، همه و همه با بی‌توجهی ماست‌مالی می‌شوند و با سروظاهری بهتر به سمع و نظر مردم می‌رسند. در زمینه اقتصاد نیز مانند سیاست، مسائل دفاعی بر تمامی مسائل دیگر سایه انداخته است.



* مجلس‌گردان بحث‌های مربوط به حمله به ایران، ایهود باراک است

تنها پرسشی که سر زبان همه است این است که با ایران بجنگیم یا نه؟ وزیر دفاع «ایهود باراک» نقش مهمی در این بحثبه عهده دارد. با اینکه از همه می‌خواهد دست از صحبت کردن درباره این موضوع بردارند، خودش حرف‌های زیادی در این باب دارد(او در تاریخ یازدهم آگوست با هویتی پنهانی مصاحبه‌ای با روزنامه «هاآرتص» داشت که در آن دلایل حمله اسرائیل به ایران را شرح داد).



* در اسرائیل تمام دستگاه حکومتی مسئول تصمیم‌گیری‌ها است

بیشتر نقدها درباره ایده بیهوده حمله به ایران، متوجه وزیر دفاع شده است. اما شایان ذکر است که در کشور اسرائیل تصمیمات را وزیر دفاع، یا حتی نخست‌ وزیر و وزیر دفاع با هم، نمی‌گیرند. کل دستگاه، مسئول اتخاذ این تصمیم است؛ از اعضای کمیته‌های کنست گرفته تا دولت و کابینه و گروه «هفت سری»(نمایندگانی در کنست که می‌توانند از حزب کادیما جدا شوند و به لیکود بپیوندند) و رئیس ستاد.



* ایهود باراک باید از برج عاجش پایین بیاید و روی زمین تصمیم بگیرد

پس از جنگ «یوم کیپور»(جنگ اکتبر) در سال ۱۹۷۳، نخست‌ وزیر وقت اسرائیل «گلدا مایر»، ادعا کرد که نمی‌توانست هم‌پای ژنرال‌هایی که کابینه‌اش را پر کرده بودند تصمیم‌گیری کند، چون او در مسائل دفاعی سررشته‌ای نداشت، در حالی‌که ژنرال‌ها همه کارشناس بودند اما دیگر نمی‌توان چنین ادعایی کرد. دیگر کسی که نمی‌تواند درمسئله‌ای مهم تصمیم‌گیری کند، نباید در دوره‌ای فعالیت کند که دوره تصمیم‌گیری‌هاست. «تصمیم‌گیرنده مسئول» مردی نیست که در برج‌های آکیرو در تل‌آویو زندگی کند(و از پشت لنزهایی تیره، صندل‌هایی تیره، پشت پیانوی تیره رنگ بزرگی بنشیند و یک لیوان نوشیدنی‌ هم در دستش باشد). بلکه همه کسانی که در دولت شرکت دارند –کسانی که ساکن آکیرو نیستند، بلکه روی زمین زندگی می‌کنند - مسئولند. توصیه می‌شود تسلیم غرایز توده که معمولاً هدایت‌گرشان هست، نشوند.



* اسرائیل به نقش فعلی‌اش راضی نیست و می‌خواهد برای دنیا تعیین تکلیف کند!

برگردیم به بحثهمان مرد ساکن برج‌های آکیرو که اخیراً سخنگوی کل دولت شده است. دلیلی ندارد جنبه‌های منفی برنامه هسته‌ای ایران را زیادی بزرگ کنیم. همه‌مان می‌دانیم اگر ایران سلاح هسته‌ای نداشته باشد خیلی بهتر است. تنها پرسش مرتبط با این مشکل این است که «از دست ما چه کاری برمی‌آید؟» و منظور از «ما» هم خودمان است، نه دنیا، نه آمریکا، نه ناتو. اگر حرف‌های ایهود باراک را درست فهمیده باشم، اسرائیل با بمباران تاسیسات ایران می‌تواند فرجه‌ای، در بهترین حالت یک تا دو ساله برای خودش فراهم کند(و تازه کسانی هم هستند که در مورد این چارچوب زمانی تردید می‌کنند) بعدش چه می‌شود؟ باراک در فرصت‌های فراوانی متذکر شده که حمله اسرائیل موجی ایجاد می‌کند که در نهایت، به سقوط رژیم ایران منجر می‌شود(باراک تصریح می‌کند که تحریمات اقتصادی بین‌المللی به دنبال حمله، به شورش مردم ایران علیه حاکمیت می‌انجامد) بنابراین، اسرائیل «نتانیاهو - باراک» دیگر به نقش ابرقدرت منطقه‌ای راضی نیست، بلکه دلش می‌خواهد نقشه مراکز قدرت دنیا را از نو بکشد. در این نقشه نتانیاهو رئیس جمهور بعدی آمریکا را تعیین می‌کند(و در انتهای ماه جولای هم از نامزد انتخابات ریاست جمهوری «میت رامنی»، استقبال گرمی به عمل آورد) و ایهود باراک هم تعیین می‌کند چه کسی بر خاورمیانه حکم براند. تنها مشکل این راهبرد «فاضلانه» این است که اسرائیل این روش را پیشتر آزموده و نتایج تردیدآمیزی هم عایدش شده است.



* نخستین جنگ با لبنان هم مثل نقشه پیش نرفت

در سال ۱۹۸۲، وزیر دفاع وقت اسرائیل «آریل شارون» وارد نخستین جنگ با لبنان شد تا خاورمیانه‌ای جدید بیافریند. قرار بود اسرائیل، سوری‌ها و فلسطینی‌ها را از لبنان بیرون کند، قانون مسیحی را در آنجا معرفی کند و نیروی بازدارندگی و ارعاب اسرائیل را بازسازی کند. نقشه آن‌طور که برنامه‌ریزی شده بود اجرا نشد، اما رویای راهبردی ایجاد تغییرات سیاسی بوسیله اقدام نظامی نیز از بین نرفت.



* جنگ با حزب‌الله این گروه را قوی‌تر هم ساخت

ایهود باراک در مقام رئیس ستاد، «عملیات تسویه حساب» را رهبری کرد(عملیاتی در سال ۱۹۹۳ که با هدف پایان بخشیدن به بمباران شمال اسرائیل به دست حزب‌الله در لبنان بود). هدف از این کمپین این بود که جنبشی از پناهندگان زیر بمباران مانده در دهکده‌ها و اطرافشان ایجاد شود، به این امید که ساکنان این دهکده‌ها به دولت لبنان فشار آورند که علیه حزب‌الله وارد عمل شود. این نقشه نیز جواب نداد. حزب‌الله قوی‌تر هم شد –آن‌قدر قوی که نیازمند کمپینی دیگر شدیم، «عملیات خوشه‌های خشم» در سال ۱۹۹۶. این عملیات هم طبق جهان‌بینی نظامی - سیاسی مشابه عملیات پیشین برنامه‌ریزی شد و بیش از عملیات پیشین هم موفقیتی کسب نکرد.



* رویکردهای اسرائیل در مقابل حماس هم به ضعف یا سقوط آن نینجامید

اسرائیل رویکردهای فوقالعادهای هم نسبت به حماس داشت، تحریمات اقتصادی و کمپینهای نظامی که متأسفانه موجبات سقوط یا حتی ضعف دولت حماس را فراهم نکرده که هیچ، قویترش هم کرده است. پس اگر آن موقع که تمامی کارتها در دستمان بود، وضعیتمان این بود، وای به حال موقعی که حتی یک کارت برنده در مقابل ایران در دست نداریم. شما به این موقعیت فکر کنید، شما خانمها و آقایانی که تصمیمگیرندهاید؛ شما مسئول هستید.