خاطراتی از بازماندگان زندان وحشتناک استالین

سرویس بین الملل افکارنیوز _ مجله لوپوین به بازخوانی خاطرات برخی از بازماندگان زندان و اردوگاه کار وحشتناک شوروی سابق به نام "گولاک" پرداخته است.

این مجله به نقل از یکی از جان بدربردگان این این زندان هولناک نوشته است: «آنها به من گفتند تو اینجا خواهی مرد.»

نویسنده این گزارش که با بازماندگان این زندان راهی آنجا شده است به نقل از یکی زندانیان سابق که اکثرا مخالفان سیاسی دولت شوروی سابق بوده اند مینویسد: او یک اتاق حدود ۱۵ متر مربعی نشان میدهد و میگوید اینجا جای من بود، ما حدود ۲۰ نفر بودیم، روزانه حدود ۲۰۰ گرم نان و ۲۰۰ میلی لیتر آب به ما داده میشد. ما بسیار کم حرف میزدیم تا یخ‌های سقف رویمان سقوط نکند، انسان‌ها اینجا در حالی که نشسته بودند و دستانشان را در هم گره کرده بودند میمردند.

او به یک پارتیشن نزدیک شد و گفت: ما جنازه‌ها را اینجا جمع میکردیم، سربازان هفته‌ای دوبار برای جمع کردن آنها می‌آمدند و باید آنها را از روی زمین میکندند.

او به دیوار نگاه میکند و میگوید: دیگر ناپدیده شده اند؛ اینجا قبلا یک طاقچه بود که ما وسایل و مایحتاجی که داشتیم را آنجا قرار میدادیم. من زندانیانی را دیدم که زیر آن می‌نشستند و سر خود را محکم به آن می‌کوبیدند و بدین شکل خودکشی میکردند.

پیرمرد از در کهنه فلزی عبور میکند و میگوید: «دوستان من پس از گذشت شش ماه فکر نمی‌کردند که من زنده از اینجا خارج شوم.»

لوپوئن در ادامه نوشته است: «واسیلی کووالف مردی ۸۲ ساله است، یکی از جان بدر بردگان کمپ‌های کار و محل اعدام‌های دست جمعی و «یخدانی» مخصوص «کله شق ها»، کمپی در " مگدان " - جایی که در ٨ ساعتی مسکو واقع شده؛.
این منطقه در تلاش است تا این خاطرات را به فراموشی بسپارد.

هم اکنون این شهر حدود ۱۰۰ هزار نفر جمعیت دارد و شهردار آنجا میگوید: «ما تاکنون ۲۳ مدرسه، ۳۱ کودکستان و ۵۰۰ محل بازی کودکان ساخته ایم»، اما همچنان خاطرات آن سال ها به هر شکل زنده است.

مجله لوپوین، به نقل از صاحب یک کافه در این منطقه نوشته است: «من هیچ گاه به آن سمت نگاه نمیکنم، یا به دور دست‌ها نگاه میکنم و یا اینکه به دیوار نگاه میکنم.»

او که خود در آن زندان سالهایی را گذرانده است، میگوید: من در یک روستا در اوکراین زندگی میکردم و همانجا دستگیر شدم، جرم من همکاری با ضد بلشویکها بود، من نمیدانستم آنها اساساً درباره چه چیزی حرف میزدند و حکمم شش سال زندان بود، صورت من آنچنان متورم شده بود که حتی نمیتوانستم اسم خود را در دهان ادا کنم.