به گزارش افکارنیوز، حملات اخیر رژیم اسرائیل به خاک سوریه، از نظر نظامی یک حمله پرطمطراق و موفقیت‌آمیز نظامی محسوب نمی‌شود. شاید این حمله در ذهن بسیاری یادآور حمله هوایی استثنایی جنگ ۱۹۶۷ باشد که نیروی هوایی کشورهای عربی را از بین برد اما واقعیت آن است که این بار این حمله هیچ اعتباری را برای صهیونیست‌ها به‌وجود نیاورده است بلکه از اعتبار آنها در فضای جهانی کاسته است.

تئوری حملات پیش‌دستانه در اسرائیل از سال‌ها قبل مطرح بوده است. اسرائیلی‌ها از سال‌ها قبل بر این باور بوده‌اند که میتوانند هرگونه خطری را در خاورمیانه با استفاده از حملات پیش‌دستانه رفع کنند. حمله به تاسیسات هسته‌ای عراق و سوریه از این جمله بوده است.

استفاده از برتری هوایی که به لطف تجهیزات فوق پیشرفته آمریکایی حاصل می‌شود، همواره نقطه برد اسرائیلی‌ها در حملات پیش‌دستانه بوده است. اما استفاده از این برتری، زمانی می‌تواند یک موفقیت نظامی تلقی شود که هدف کشوری باشد که در شرایط ثبات سیاسی به سر برد. اسرائیل این بار کشوری را هدف حمله قرار داده است که با توجه به درگیری در بحران داخلی، یک قدرت نظامی تهدیدکننده محسوب نمی‌شود.

از دیگرسو، اسرائیلی‌ها مدعی هستند که این حمله را در واقع علیه حزب‌الله لبنان و برای جلوگیری از ارسال سلاح برای این گروه انجام داده‌اند. این بدان معناست که اسرائیل تهدیدی جدی را از جانب مقاومت اسلامی احساس می‌کند.

به دلایل متعدد می‌توان گفت که اسرائیل دست‌کم با اقدام اخیر، یک پیروزی به‌دست نیاورده است. برخی از دلایلی که می‌توان در توضیح این فقره بدان‌ها اشاره کرد، به شرح زیر است:

۱ - اسرائیل با تجاوز نظامی به سوریه، مناقشه اعراب – اسرائیل را بار دیگر زنده کرد و به‌نوعی نکته‌ای را که در گیر و دار درگیری‌های فرقه‌ای در خاورمیانه مغفول مانده بود، خود به دست خود زنده کرد و ممکن است چنین اقداماتی از این منظر برای اسرائیل گران تمام شود که اعراب به‌خاطر بیاورند که دشمن اصلی آنها نه حکومت اسد در سوریه، که اسرائیل است؛

۲ - اسرائیل با حمله نظامی خود به اهدافی که متعلق به حکومت سوریه بوده است، عملا خود را در کنار شورشیان و گروه‌های تروریستی سوریه قرار داد و از مشروعیتی که در افکار عمومی بخشی از جوامع عربی کسب کرده بودند، کاست. دخالت اسرائیل به‌نفع هر جریانی در خاورمیانه، یک تغییر دهنده بازی محسوب می‌شود و به‌منفوریت جناحی می‌انجامد که اسرائیل خود را در کنار آن قرار داده است. از همین روست که شورشیان سوریه فورا تلاش کردند تا از این حملات برائت جویند؛

۳ - حمله به خاک سوریه به بهانه جلوگیری از تجهیز حزب‌الله لبنان، نشان داد جریانی که اسرائیل همچنان از آن احساس خطر می‌کند، محور مقاومت است و برای مقابله با این خطر، ابایی ندارد از اینکه در کنار سلفی‌ها قرار گیرد. بنابراین محور مقاومت برای اسرائیل همچنان خطرناک‌تر از جریانات سلفی است و همین امری است که می‌تواند جایگاه محور مقاومت را در افکار عمومی منطقه بهبود بخشد و از سوی دیگر نشان دهد که مقاومت در برابر اسرائیل، میراثی نیست که به جهال تکفیری رسیده باشد؛

۴ - اسرائیل از منظر امنیتی متکی به توافقی بوده است که با تلاش‌های قدرت‌های بین‌المللی در سال ۱۹۷۴ حاصل شد و به نوعی منطقه‌ای حائل بین سوریه و فلسطین اشغالی ایجاد کرد. حمله به سوریه اگرچه ممکن است بخشی از تسلیحات سوری را از میان برداشته باشد اما مشروعیت لازم را برای ضربه زدن به امنیت اسرائیل در اختیار سوریه قرار داده است که به‌راحتی توانایی آن را دارد که در مرزهای فلصسطین اشغالی، جنگی فرسایشی را علیه امنیت اسرائیل آغاز کند؛

۵ - برخی گزارش‌ها حاکی از آن است با حملات اخیر اسرائیل به خاک سوریه، هراس در میان جامعه صهیونیستی از یک نبرد احتمالی افزایش یافته است و فروش ماسک‌های ضد گاز شیمیایی در فلسطین اشغالی چهار برابر شده است. به این ترتیب، اسرائیل با این حمله خود ناامنی را به جامعه خود هم انتقال داده است؛

۶ - حمله به سوریه، موضع‌گیری بخشی از کشورهای عربی را در برابر اسرائیل در پی داشت. این بدان معناست که حتی سران عرب هم نمی‌توانند در برابر تجاوز اسرائیل به یک کشور عربی سکوت کنند، حتی اگر با حکومت سوریه در تنش جدی به‌سر برند؛

علاوه بر تمام این مسائل، حمله اسرائیل به خاک سوریه شکستی دیگر را هم برای نهادهای بین‌المللی دربر داشت که هیچ اقدامی در راستای صلح بین‌المللی انجام نداده و در همان مسیری طی طریق کرده‌اند که قدرت‌های بزرگ برای آنان تعیین کرده‌اند. شورای امنیت سازمان ملل متحد دست‌کم باید در بیانیه‌ای این اقدام رژیم صهیونیستی را در حمله به خاک کشوری دیگر محکوم می‌کرد اما همان‌طور که انتظار می‌رفت سکوت کرد.

به‌هرروی، حمله به خاک سوریه را نمی‌توان برای اسرائیلی‌ها یک پیروزی محسوب کرد. از نظر نظامی، آنچه آنها انجام داده‌اند کار چندان دشواری نبوده است. سوریه درگیر جنگ داخلی است و توان ارتش این کشور صرف مسائلی می‌شود که شورشیان و تروریست‌ها برای این کشور به ارمغان آورده‌اند.

از سوی دیگر، اگر جنبش حماس در محاصره اسرائیل میتواند به سلاح دست یابد، یقینا حزبالله که در محاصره اسرائیل هم نیست، میتواند به سلاح دست پیدا کند و چنین بهانهای برای حمله به سوریه، توجیه مناسبی نیست.