به گزارش افکارنیوز،
وبسایت اینترنتی رادیو کوچه - وابسته به محافل ضد انقلاب مقیم اروپا - با انتشار تحلیل فوق نوشت: سوئد سالها به عنوان یک نمونه مثبت بعد از جنگ دوم جهانی در اذهان عمومی به ثبت رسیده بود. افسانه ساخته شده درباره این کشور این بود که سوئد بهشت برین با توجه به زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم است. اما از اواسط دهه نود هجوم به زندگی مردم در سطح وسیع جهانی آغاز شد و ما همین روند را هم در سوئد شاهد بوده‌ایم. دستاوردها یکی بعد از دیگری پس گرفته شد. مردم شاهد رودررویی با وضعیتی بودند که همه چیز به بازار کار سپرده می‌شد. دولت، هدف و طرحی که دنبال کرده و می‌کند، سوق دادن هرچه بیشتر افراد به بازار کار و شانه خالی کردن در قبال زندگی مردم بوده است.
رادیو کوچه می‌افزاید: مسئولیت داشتن دولت و قانون در قبال شهروندان و تامین ابعاد مختلف زندگی مردم و توقع شهروندان از دولت به روشی خیلی خزنده، بصورت فرهنگی سطح پایین و به معنی انگل جامعه بودن، فرهنگ‌سازی شد. شهروندان از طرف ارگان‌های مختلف دولتی شدیدا تحت فشار قرار گرفته که سریعتر جذب بازار کار شوند؛ تا جایی که می‌شود کمترین تسهیلات(بیمه و خدمات پزشکی، بیمه بیکاری، کمک هزینه‌های زندگی و…) در اختیارشان قرار گیرد. بحران اقتصادی سرمایه‌داری، در سطح جهانی و در اروپا، جنبشی از اکثریت جامعه را در چند سال گذشته مجددا به خیابانها آورده که به عنوان «هیچ بودگان و یا نود و نه درصدی‌ها» از آن یاد می‌شود. این جنبش در جامعه سوئد با مقداری تاخیر نسبت به کشورهای دیگر اروپایی به صورت اعتراضی به سطح جامعه رسیده است.
نویسنده تاکید می‌کند: افسانه ساخته شده از سوئد با اعتراضات اخیر رسما پایانش اعلام می‌شود. مدالی که بر سینه سوئد زده شده بود رسما برداشته می‌شود. در حال حاضر اختلاف طبقاتی و فاصله بین دارا و ندار بسیار زیادتر شده است. بیکاری وسیعتر از قبل شده و سطح زندگی مردم به شدت تنزل پیدا کرده است. بخش اقلیتی پولدارتر شده‌اند و بخش عظیمی بی‌پول‌تر و دولت هم هیچ مسئولیتی در قبال این وضعیت نمی‌پذیرد و تمام سعی‌اش، سازماندهی افراد برای فرستادن به بازار کار است که طبق آمار منتشره توفیقی هم در این زمینه وجود نداشته و آمار بیکاری بالاتر رفته است. حال این مسائل برای مهاجران چندین برابر است. مشکلات و موانع برای جذب شدن به جامعه‌ای مانند سوئد و وارد بطن اجتماعی آن شدن بسیار زیاد است.
در ادامه اين تحليل آمده است: در برابر اين وضعيت، احزاب رسمي سوئد شناخته ميشوند نه تنها راهکار و موضعي اصولي و انساني در برابر اين وضعيت ندارند بلکه خود بخشي از صورت مسئله و مشکل هستند و تنها به دنبال کمي اصلاح در وضعيت فعلي هستند، سنديکاها هم بسيار ناتوان و بيافقتر از قبل و فقط به دنبال چانهزني براي نيم درصد اضافه حقوق. اين بحراني است که حتي اگر کنترل هم شود مدتي بعد وسيعتر و قدرتمندتر بيرون زده خواهد شد. اين جنبش اعتراضي جدالي بين خارجيها و سوئديها نيست بلکه صفي است بين اکثريت زحمتکش و بيسهم از ثروتها و امکانات جامعه با اقليتي متمول و صاحب سرمايه، ثروت، امکانات و قدرت.