به گزارش افکارنیوز، آموس هارل در تحلیل خود در روزنامه اسرائیلی هاآرتص می‌نویسد: «در سفری کوتاه به ترکیه متوجه ناآرامی و آشفتگی شهروندان ترکیه‌ای شدم – دست‌کم دربین سخنگویانی که در اشکال مختلفی از تحلیل‌های استراتژیک دخیل هستند؛ دیپلمات‌ها، اعضای موسسات تحقیقاتی، تجار، خبرنگاران – در برابر تحولات شدید پیش‌آمده در خاورمیانه. پنج یا شش سال پیش، حزب حاکم " عدالت و توسعه " در ترکیه سیاست منطقه‌ای خود را تحت عنوان " درگیری‌های صفر " مطرح و ارائه کرد. تسلط ترکیه بر منطقه خاورمیانه برمبنای رهبری و توانایی و ظرفیت اقتصادی به دست آمده بود؛ امری که توانست پس از چند دهه نظارت بر تحولات در جهان عرب از دیدگاه مقام‌های دولت ترکیه، آنکارا را که زمانی توسط امپراطوری عثمانی اداره می‌شد، در موقعیتی رو به‌ جلو و مقدم احیا کند. اما آن اشتیاق و عدم تمایل به درگیری اجرا نشد: در یک زمان به نسبت کوتاه، دولت رجب طیب اردوغان، نخست‌وزیر ترکیه تصمیم گرفت تا با بسیاری از کشورهای همسایه وارد درگیری و مناقشه شود.

اما آرزوی حزب حاکم همچنان پابرجا ماند: ترکیه تقریبا در بسیاری کشورهای منطقه پیشنهاد میانجی‌گری داد و در برخی از موارد واکنشی مثبت در این باره دریافت کرد. در ماه‌های نخست آغاز بهار عربی، این امر برای اردوغان و همکارانش مسجل شد که تمام موارد برطبق خواسته و تمایل آنها درحال پدیدآیی هستند. احتمال رهبری بلوک کشورهای عربی سنی و ارائه مثالی برای جنبش‌های همتای اخوان‌المسلمین در کشورهایی چون مصر، تونس و سوریه به نظر امیدبخش و دارای آینده‌ای امیدوارکننده بود. رقبای دیرپای اردوغان چون حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر از میان برداشته شده بودند. رژیم بشار اسد، رییس جمهوری سوریه نیز در حال پس و پیش رفتن بود و به نظر می‌رسید که نسخه سوری اخوان در حال جایگزینی با اسد است.

اما دو سال گذشته به سال‌هایی تیره و تار تبدیل شدند. اشتیاق و رغبت نخست ترکیه‌ای‌ها درباره بهار عربی گذشت؛ آنها به ظاهر متقاعد شده‌اند که خاورمیانه دیگر انتظارشان را نمی‌کشد. خیال‌پرستی مربوط به نقش ترکیه در منطقه از اذهان آنها محو شده و آنچه که برخی از ترکیه‌ای‌ها از آن به عنوان عقده نقش رهبری در منطقه یاد می‌کردند، از میان رفته و ناپدید شده است.

و البته تمام این مساله بخشی جدانشدنی و لاینقطع از نهرهای خونی است که در خیابان‌های درگیر بهار عربی به راه‌ افتاده است. با وجود اعلامیه‌ها و بیانیه‌های شدیداللحن و تندی که ترکیه‌ای‌ها علیه اسد اعلام کردند، موفق نشدند اقدامی قاطع در سرنگونی دولت اسد انجام دهند. آنها همچنین درحال دریافت بخشی از پیامدهای جنگ داخلی سوریه هستند که هم‌اکنون در پایان نیمه دوم سال سوم خود قرار دارد. حدود نیم میلیون آواره سوری در اردوگاه‌های موقت در سراسر ترکیه سکنی گزیده‌اند. آنکارا البته همچنان خطاب به این آوارگان، آنها را " مهمان " می‌خواند(به این معنا که سازمان ملل در هیچ نهاد رسمی یا سازمان‌یافته‌ای آنها را تحت پوشش قرار نداده است) و تاکنون مبلغ یک میلیارد دلار برای آنها صرف کرده است. جنگ داخلی در سوریه برخی اوقات دامان شهرهای ترکیه را نیز گرفته و این اوضاع باعثپدیدآیی فضایی غم‌بار و ناراحت‌کننده شده است.

یک نگرانی دو وجهی هم‌اکنون در آنکارا احساس می‌شود: یکی اینکه دولت اسد با وجود تمام اقدامات برای سرنگونی‌اش پابرجا بماند و دیگر اینکه، حتی اگر هم دولت دمشق فروپاشد، دولت جدید توسط شکل میانه‌روهای محلی از اخوان‌المسلمین شکل نگیرد بلکه توسط ارتش مزدوران متعصب القاعده تشکیل شود که در سوریه ده‌ها شاخه دارند.

اوضاع در مصر نیز از دیدگاه و دورنمای ترکیه به هیچ وجه دلگرم‌کننده‌تر نیست. اردوغان با ناامیدی به کودتای نظامی‌ای می‌نگرد که دوستش محمد مرسی، رییس جمهوری مصر را به زندان انداخت. در پایان اوت سال جاری میلادی که اردوغان نتوانست بیش از این خویشتن‌داری به خرج دهد، یکی از آن انتقادهای سخت و دور از عرف ضد اسراییلی خود را ارائه کرد و اسرائیل را مقصر کودتای نظامی مصر دانست. کاخ سفید و نه اسراییل هم در پاسخ در یک سرزنش علنی نخست‌وزیری ترکیه را به خاطر تئوری توطئه‌چینانه‌اش مورد عتاب قرار داد و به او پاسخ گفت.

اما همچون بسیاری از اسراییلی‌ها، حتی ترکیه‌ای‌هایی هم که طرفدار اردوغان نیستند، از سیاست آمریکا در منطقه طی چند ماه گذشته شگفت‌زده شده‌اند. آنکارا معتقد بود که قابلیت و توانایی این را دارد که آمریکا را متقاعد کند تا اقدامی مجازات‌گونه در قبال دولت اسد به خاطر استفاده از تسلیحات شیمیایی انجام دهد. علی‌رغم توافق باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا با دولت روسیه در امحای تسلیحات شیمیایی سوریه که با مداخله مسکو صورت گرفت، تردید اوباما، پس از تعهدش به حمله به سوریه، با ناامیدی از سوی آنکارا مواجه شد. ترکیه همانند اسراییل، نگران این مساله است که آمریکا به تدریج پرچم خود را از منطقه جمع کند یا به عبارتی کنترلش را در منطقه خاورمیانه از دست بدهد و حمایت نظامی واشنگتن برای انجام اقداماتش آنچنان که باید سخت، محکم و قاطع نباشد.

در این میان، اردوغان با افزایش مشکلات داخلی در ترکیه مواجه شده است. تظاهرات اعتراضی گسترده مردمی در ژوئن سال جاری میلادی، که به واسطه یک مناقشه محلی بر سر اصلاح و نوسازی یک پارک در استانبول آغاز شد، به خشمی سراسری و مردمی از سوی تمام بخش‌های جامعه ترکیه در قبال سیاست‌های دولت آنکارا بدل شد. این افراد از سرکوب خصمانه و متجاوزانه مخالفان مشمئز شدند؛ افرادی که بسیاری از آنها را ژنرال‌های ارتش و خبرنگارانی تشکیل می‌دادند که به خاطر انتقادهایشان از دولت آنکارا به زندان افتاده‌اند. منتقدان اردوغان مدعی هستند که او فشارهای زیادی را تحمل می‌کند و اشتباهات فراوانی را مرتکب می‌شود. آنها همچنین به یکسری تغییرات سیاست‌گذاری که اردوغان در روزهای گذشته ارائه کرده، اشاره دارند که در کنار آنها می‌توان به اتخاذ موضعی خوب و پسندیده در قبال مساله کردها و برداشتن ممنوعیت حضور زنان با حجاب در خدمات عمومی با هدف بهبود محبوبیت از دست رفته در بین مردم اشاره کرد.

مناقشات بسیار شدید

پشت‌پرده تمام این مسائل، مناقشات دیرپای ترکیه با اسراییل قرار دارد. در زیر این تنش، افزایش حضور اسلام‌گرایان در قدرت در ترکیه، نارضایتی و ناراحتی آنها درباره مساله فلسطین و شخصیت خود اردوغان قرار گرفته است. در واقع، فقدان و نبود سازگاری میان نخست وزیر ترکیه با بنیامین نتانیاهو همتای اسراییلی‌اش، از همان ابتدا کاملا مشخص بود. اگرچه، سه تحول عمده و بزرگ در وخیم کردن روابط میان تل‌آویو و آنکارا وجود دارد: حمله اسراییل به غزه در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ بلافاصله پس از سفر ایهود اولمرت، نخست وزیر وقت اسراییل به آنکارا و زمانیکه اردوغان تلاش می‌کرد تا بار دیگر مذاکره میان سوریه و اسراییل را آغاز کند و اولمرت، اردوغان را درباره تمایلات اسراییل مطلع نکرد؛ تحقیر سفیر ترکیه در اسراییل در سال ۲۰۱۰ میلادی با انتخاب یک صندلی کوتاه‌تر حین دیدار با معاون وزیر امور خارجه وقت، دنی آیالون و بالاتر از همه اینها، مساله حمله نیروهای اسراییلی به کشتی آزادی غزه موسوم به مرمره آبی در ماه مه ۲۰۱۰ میلادی.

مقام‌های ترکیه همچنان دو درخواست خود را به عنوان پیش‌شرط برای پایان رسمی بحران با تل‌آویو در نظر دارند: اسراییل به خانواده ۹ تن از قربانیان کشتی مرمره آبی که در جریان آن حمله کشته شدند، غرامت پرداخت کند و محاصره غزه را لغو کند.

پرداخت رقم غرامت با تاخیر مواجه شده است و علت آن هم نگرانی اسراییل درباره پیامده‌ها است. مساله محاصره غزه نیز به مساله‌ای کمتر مرتبط بدل شده است اما اردوغان این حقیقت را رد می‌کند. در واقع، از زمان وقوع کودتا در مصر که سه ماه قبل صورت گرفت، قاهره از اسراییل در اعمال محاصره شدید نوار غزه از طریق گذرگاه رفح پیشی گرفته و زندگی را برای حماس سخت‌تر کرده است. اسراییل پس از مساله به وجود آمده برای کشتی مرمره آبی و در واکنش به فشارهای بین‌المللی، محاصره نوار غزه را کمتر کرد. حتی امروز هم، این اسراییل است که روند حمل و نقل کامیون‌ها به سوی غزه را به درخواست تشکیلات خودگردان فلسطین افزایش داده است – به این روش به صورت غیرمستقیم به حماس کمک می‌کند - با هدف جلوگیری از وخیم شدن اوضاع اقتصادی در نوار غزه و بدتر شدن آن.

اما مشکل اصلی همچنان فقدان کامل اعتماد میان رهبران اسراییلی و ترکیه‌ای است. اردوغان به ظاهر تمایلی به تحقق و تکمیل روند سازش کلی با اسراییل پیش از انتخابات راست‌جمهوری ترکیه در تابستان سال ۲۰۱۴ میلادی ندارد؛ انتخاباتی که انتظار می‌رود او نیز در آن شرکت کند. اردوغان با انتقادهای شدید علیه اسراییل، دلیلی برای ترس و نگرانی از این بابت دارد که اگر هم‌اکنون به سازش با نتانیاهو دست پیدا کند، او را فردی غیر صادق بنامند.

برای مدت مدیدی، اردوغان از تنش پابرجا میان آنکارا با تل‌آویر نفع برد و در بازاندیشی کاملا مشخص است که سرزنش و نکوهش علنی اردوغان از شیمون پرز، رییس اسرائیل در کنفرانس داووس در سال ۲۰۰۹ میلادی، پس از حمله به غزه، به خودی خود به وجود نیامد بلکه یک اقدام تحریک‌آمیز از پیش برنامه‌ریزی شده برای اجرا بر روی صحنه بین‌الملل بود. بحران در روابط میان ترکیه و اسراییل تاثیری بسیار بد و منفی بر روابط تجاری و اقتصادی دو طرف به ویژه در مساله توریسم و گردشگری نیز گذاشته است. در چند ساله گذشته، تعداد توریست‌های اسراییلی که به صورت سالانه به ترکیه سفر کرده‌اند نیم میلیون نفر کاهش یافته و به سالی ۱۰۰ هزار نفر کاهش یافته است(اگرچه یک رشد چشمگیر در جریان تعطیلات یهودیان در پاییز امسال باعثسفر آنها به ترکیه شد و یکی دیگر از علل این سفرها شاید بروز نشانه‌هایی از سازش میان دو طرف بوده است). از طرف دیگر، در این برهه زمانی‌، هیچ کدام از مردم ترکیه دلیلی برای نگران بودن ندارند. روابط تجاری مرتبط با مسائل دفاعی بین اسراییل و ترکیه تماما مسدود شده است. در یک توازن کلی، ترکیه برای اسراییل در صادرات و واردات بیش از اسراییل از اهمیت برخوردار است چراکه بازارهای ترکیه به صورت دایم در حال گسترده شدن و پیشرفت هستند.

با وجود تمام این موارد ذکر شده، نوری در انتهای این تونل می‌درخشد. منشاء آن هم منابع گاز طبیعی اسراییل است. مقام‌های ترکیه‌ای همچون سایر شرکت‌کنندگان در کنفرانس استانبول کاملا آشکار ساختند که همچنان در امضای معاهده برای خرید گاز طبیعی از حوزه‌هایی که توسط اسراییل در مدیترانه کشف شده‌اند، راغب هستند و تمایل دارند. اقتصاد ترکیه به شدت نیازمند این گاز طبیعی است و آنکارا احساس می‌کند که هم‌اکنون به شدت به تامین‌کنندگان اصلی گاز طبیعی که درمیانشان ایران و روسیه نیز جای دارند و البته گاز طبیعی را به قیمت گزاف به ترکیه می‌فروشند، وابسته است. تصمیم‌گیری در این باره باید هرچه سریعتر اتخاذ شود. اسراییل سال ۲۰۱۴ میلادی را به عنوان سالی که تصمیم می‌گیرد به چه کشوری گاز طبیعی صادر کند، تعیین کرده و گزینه‌های دیگر در پس‌زمینه پدید می‌آیند که درمیانشان معاهده و قرارداد با قبرس است.

مذاکرات متمرکز درباره این مساله درحال انجام میان مقام‌های اسراییلی و ترکیه‌ای است اما بیشتر آن به خود اردوغان بستگی دارد. او تاکنون درباره این مساله گامی برنداشته و اجازه می‌دهد که روند مذاکرات و گفت‌گو‌ها پیش برود. در پایان، این به تصمیم‌گیرندگان سیاسی بستگی دارد که شامل نخست‌وزیر ترکیه می‌شود. به صورت تئوری، دست‌کم، چنین معامله‌ای می‌تواند باعثایجاد راهی به سوی یک تحول بزرگ‌تر در روابط میان اسراییل و ترکیه شود. در این برهه، پس از تمام بلواهای منطقه‌ای و بحران پدیدآمده میان دو طرف، هیچ‌کس فریب نمی‌خورد که خود را به این فکر بیندازد که معاشقه استراتژیک پرحرارت سال‌های ۱۹۹۰ میلادی می‌تواند بار دیگر تکرار شود. اگرچه، بخشی از سازش به دست آمده در مارس سال جاری میلادی تحت میانجی‌گری اوباما، که برای فرصت امضای یک معاهده گازی نیز بود، روندی خوشبینانه‌تر در روابط تاریک میان تل‌آویو و آنکارا محسوب می‌شود.»