چرا «اولاند» به سرزمین‌های اشغالی سفر کرد؟

به گزارش افکارنیوز، مذاکرات دور قبلی بین «تیم دیپلماتیک هسته ای جمهوری اسلامی» و «۵ + ۱»(ژنو ۵)، در حالی جمعه، ۱۸ اُم آبانماه به پایان رسید؛ که رسانه های داخلی و خارجی عُمدتاً فرانسه را مقصّر شکست مذاکرات اعلام نمودند. هر چند این فضا در رسانه ها تا حدودی غالب بود امّا «جان کری»، «وزیر خارجه ایالات متّحده» بطوری غیرمنتظره اعلام نمود که ایران توافق صورت گرفته بین طرف های غربی را رد کرده است[۱]. مسئله ای که واکنش سریع «مجید تخت روانچی» - معاون اروپا آمریکای وزارت خارجه ایران و عضو تیم مذاکره کننده هسته ای -[۲] و یکی از منابع در «وزارت خارجه روسیه» را برانگیخت[۳].

یک منبع نزدیک به «وزارت خارجه» گفته است که تیم ایران پس از اینکه فرستاده فرانسه، مطالبات نامعقولی را بعنوان پیوست به " توافق سه جانبه ظریف - اشتون - کری "؛ اضافه کرده است از پذیرفتن چنین پیشنهادی شانه خالی کرده است. اجازه بدهید که تصوّر شایع درباره اینکه فرانسه زیر میز «ژنو» زد، را باور داشته باشیم و اینکه سفر «فرانسوا اولاند»(رئیس جمهوری فرانسه) به همراه وزیر خارجه اش و هیئت بلندپایه ای از مقامات اقتصادی - سیاسی به «تل آویو» را؛ نشانه ای بر این بگیریم که فرانسه در حقیقت سایه مرئی عضو پنهان «۵ + ۱»: رژیم صهیونیستی، بوده است.


همیشه هر ابزار کارآمدی آسیب هایی دارد، یکی از آسیب های رسانه هم این است که هر کسی می تواند، بدون کسب تخصّص های لازم درباره هر چیزی که دوست دارد، تحلیل و گمانه ای صادر کند. در حالیکه الآن، «اولاند» روی فرش قرمزی پای می نهد که «نتانیاهو» در اراضی غصبی پهن کرده، بخشی از ژورنالیست های لیبرال در داخل که همه همّت شان را صرف سانسور بی رحمانه هر نشانه منفی در روند مذاکرات و تمجید اغراق آمیز از دیپلماسی دولت می کنند؛ می گویند: مشکل فقط فرانسه است، اگر مواضع «اولاند» درست شود، همه چیز حلّ است.

بله، واقعاً ساده است اگر همه بنشینند و تنها نشانه درست بودن چنین روندِ راهبُردی و پیچیده ای را، در هوچی گری های ظاهری «نتانیاهو» و فرانسه علیه توافق هسته ای ایران - آمریکا، خلاصه کنند. واقعاً این ارزیابی ها چقدر ژرف نگرانه اند!؟ اینکه گفته می شود، بر سر توافق با ایران میان «۵ + ۱» شکاف افتاده و این مؤیّد درست بودن " جنبش دیپلماتیک ظریف " است و باید همه نقّادی ها و کارشناسی ها خاموش شوند؛ صحیح نیست. اینجا واقعیت ها و تحلیل های عمیق مهم هستند نه نسخه های ژورنالیستی، صحنه نمایش واقعاً این را نمایش می دهد که بین اعضای «۵ + ۱»؛ شکاف، هم هست و هم نیست!

اگر دنیای سیاست به مثابه یک عالَم تک بُعدی و یک قشری فرض شود، می توان به همه مسائل ساده نگاه کرد و در نتیجه نتایج اشتباهی را به عنوان راهبُردها به خورد مردم و مسئولین داد. ولی سیاست یک دنیای چند بُعدی، موازی و چندلایه است؛ مثل اینکه خیلی ها می گویند: جنگ آمریکا در عراق برای نفت بود، در حالیکه نفت فقط بخشی از یک پازل بزرگتر راهبُردی، اقتصادی و ایدئولوژیک بود، آنجا در اصل چیزهای مهمتری هم مطرح بودند. لذا باید گفت در لایه بیرونی و جلوی چشمی ماجرا، بین اعضای «۵ + ۱» شکاف هست ولی در لایه های درونی تر و مهمتر شکاف نیست.

بلافاصله بعد از اینکه ظریف - اشتون - کری در «ژنو» همه امیدهای جهانی برای رسیده به یک توافق را نقش بر آب کردند، «جان کری» اصلی ترین حرف ها درباره رُول فرانسه روی میز را زد: «واشینگتن و پاریس بسیار نزدیک هستند، هرچند که طبیعی است برخی اختلاف نظرها وجود داشته باشد. آمریکا هم مانند فرانسه به دنبال افزایش شفافیت در برنامه هسته ای ایران است. آمریکا پیشتر هم اعلام کرده که برای توافق با ایران عجله نمی کند و اینکه " یک معامله بد، بدتر از عدم معامله است "»[۴]. او روز بعد در گفتگو با «CBS News» گفت: «من باید بگویم که نه تنها فرانسه، بلکه ما هم می‌خواستیم، مطمئن شویم که زبان سخت و زبان واضحِ مورد نیاز را به کار بردیم؛ تا مطمئن شویم که کارمان را درست انجام می دهیم و تصمیمات مان از هم گسیخته نباشد»[۵].


به بیان بهتر کشورهای غربی در یک لایه استراتژیک با هم کاملاً متّحد و همراستا هستند، اینکه یک ایران هسته ای با توانایی رسیدن به یک جایگاه اقتصادی هسته ای به ضرر همه آنهاست؛ این خط قرمز، منافع همه آنها را تهدید می کند. این سخنان و شواهد دیگری، بوضوح اثبات می کند که بکارگیری نقش " پلیس بد " توسّط فرانسه، از پیش تعیین شده بوده است. تمام کشورهای غربی حاضر در «۵ + ۱»، دنبال این هستند که بیشترین امتیازها با کمترین هزینه ها از ایران اخذ شود.

ولی این نگاه کلان و راهبُردی، نافی رقابت های سطح پایین تر سیاسی و اقتصادی این اعضاء نمی شود، در واقع یک پانل کلان تر راهبُردی بین این قدرت های جهانی ترسیم شده است و ذیل این پانل، هر یک از اعضاء سعی می کند تا جاییکه تلاش های راهبُردی تضییع نمی شود؛ با دیگران به رقابت اقتصادی - سیاسی برای کسب منافع بیشتر دست بزند. به همین دلیل است که وقتی فرستاده «شبکه الجزیره انگلیسی» به «ژنو» از «کری» پرسید: " آیا فرانسه، طرح مدّنظر شما را ضایع کرد "، وی گفت: اصلاً[۶].

با این وجود گاهی ممکن است، اصطکاکاتی جزئی و کوتاه مدّت بین این اعضاء بوجود آید، جاییکه آنها منافع بیشتری مطالبه می کنند و سعی دارند انتقام زخم های قبلی شان را روی میز ایران صاف کنند.

برای مثال اغلب کارشناسان در مذاکرات تیم جدید هسته ای با «۵ + ۱» از «نیویورک» گرفته تا دو دور مذاکرات در «ژنو»، شاهد قدم های محتاطانه «انگلیس» هستند. کشوری که پیشتر در حدّ " سگ پاسبان میز " علیه ایران وارد عمل می شد، حالا بدلیل اشتیاقی که به تجدید روابط با «تهران» دارد؛ گام های معقولانه تری بر می دارد. ولی طبق تفسیر بالا باید دانست که این گام های نرمِ فصلی، در باطن امر هرگز، اقدامات خصمانه را متوقّف نکرده است.


به همین منوال، فرانسه هم ذیل پانل اصلی ترسیم شده، در پی منافع و انتقام گیری های خویش است. بگذارید کمی به تاریخ رجوع کنیم، چند ماهی می شود که همکاری های ژئوپلتیک آمریکا و فرانسه دچار تنش های پُشت پرده ای شده است، چیزی که «کری» از آن به عنوان برخی اختلاف نظرها، نام برده است.

برای مثال، چندی پیش «ایالات متّحده» و رژیم صهیونیستی در پی عضویت فلسطین در «یونسکو» از پرداخت حقّ عضویت سالانه خود در این سازمان جهانی فرهنگی سرباز زدند که نهایتاً منجر به حذف حقّ رأی آنان در این سازمان شد[۷]. نکته این بود که مقرّ این سازمان در «پاریس» است. «سایت USviewer»(دیده بان آمریکا) در ابنباره نوشت: «آمریکا سالانه مبلغ ۲۴۰ میلیون دلار، معادل ۲۲% از بودجه «یونسکو» را پرداخت می نمود. عدم پرداخت این مبلغ توسط «واشینگتن»، «یونسکو» را با بحران مواجه ساخته و این سازمان را ناگزیر از توقّف برخی از برنامه های خود نموده است»[۸]. می توان فرض نمود که دست چند واسطه فرانسوی از دسترسی به این حجم از منابع مالی قطع شده است.

امّا اگر بیشتر به عقب بازگردید، مسائل مهمتری را باز خواهید یافت؛ آنجا که فرانسه معتقد بود، آمریکا باید کمک بیشتری به «اولاند» در جنگ با شورشیان شمال «مالی» بدهد.

«مالی» از ۱۸۹۸ الی ۱۹۶۰ م. که استقلال یافت، مستعمره فرانسه بود و فرانسوی ها آن را «سودان فرانسه» می نامیدند. با این حال فرانسه هیچگاه تلاش ها برای باقی ماندن سایه اش بر مالی را رها نکرده، چنانچه در ۲۰۰۲ م. بیش از یک سوم بدهی های این کشور را بخشید[۹]. با این وجود برخی از تحلیل گران معتقدند مثلّثثروت - انرژی در آفریقا بین سه نقطه در " مالی - نیجر - دارفورِ سودان " حائل شده است[۱۰]، آنجا منبع بزرگی از ذخایر اورانیوم است. بنابر این، جای بدی نیست که آمریکا هم که از ۲۰۰۸ م.، «ستاد فرماندهی آفریقا»(آفریکام) را تأسیس کرده، وارد رقابت در این منطقه شود.

«دریادار رابرت مولر» - قائم مقام فرمانده آفریکام در امور نظامی - طیّ کنفرانس «آفریکام» در ۱۹ فوریه ۲۰۰۸ م. درباره مأموریت های این ستاد فرماندهی می گوید: «محافظت از جریان آزاد منابع طبیعی آفریقا به بازارهای جهانی از اصول راهبُردی آفریکام است»، وی همچنین تروریسم، قطع جریان نفت و نفوذ رو به گسترش چین را از چالش های اصلی برای منافع آمریکا در آفریقا دانست. همینطور در ۱۳ مارس ۲۰۰۸، «ژنرال ویلیام وارد» - ژنرال چهار ستاره آفریقایی آمریکایی آفریکام - در برابر «کمیته نیروهای مسلّح سنا»، مبارزه با تروریسم را هدف شماره یک «آفریکام» دانسته بود[۱۱].


بدون شک «آفریکام» راه حصول آمریکا به منابع مالی در آفریقا را هموار می کرد. آمریکایی ها وقتی آن را تأسیس می کردند، از تقویت " همکاری ها " با ملل آفریقا و " ایجاد ظرفیت " در این قارّه خبر دادند. این مفهوم مبهمی بود برای توجیه هر دخالتی امّا سؤالی که هیچ کس از خود نمی پرسد، این است که: ایجاد ظرفیت برای چه چیزی؟؛ در بسیاری از موارد آنچه تقویت شده، ترازنامه های مربوط به شرکت های خصوص نظامی است که برای ارتش آمریکا کار می‌کنند[۱۲].

«پنتاگون» طیّ ۱۰ سال گذشته، نزدیک به ۶۰۰ میلیون دلار برای پیشبُرد روابط با ارتش های غرب و شمال آفریقا، از جمله در مالی، نیجریه و الجزایر هزینه کرده است. گفته می شود یکی از بزرگترین پایگاه های «CIA» در مرز «الجزایر» و شمال «مالی» واقع است. «ایالات متّحده» از ۲۰۰۲ م. اجرای طرح های ضدّشورش در «مالی» را همراه با ارتش این کشور، پیش گرفته است.

همه به یاد دارند که وقتی «ناتو» مثلاً برای اسقاط نظام «معمّر قذّافی» وارد «لیبی» شد[۱۳]، فرانسه دوشا دوش آمریکا بود. یکی از تبعات فروپاشی رژیم «قذّافی» در «لیبی» این بود که معارضین «دولت مرکزی مالی» که تحت حمایت «قذّافی» بودند، مجبور به بازگشت به «مالی» شدند؛ این مجموعه همان «قبایل طوارق» بودند.

مسئله این بود که آنها مثل گذشته به شمال «مالی» بازنگشتند، بلکه به تسلیحات نوینی مجهّز شده بودند که از طریق «ناتو» به «لیبی» آمده بود؛ معلوم نیست که چه کسی آنها را تجهیز کرد؟ ولی وقتی «طوارق ها» با این اسلحه ها به شمال «مالی» برگشتند، فهمیدند که قدرت فزاینده ای یافته اند که می توانند با آن، دولت دست نشانده توسّط کودتای «آمادو سانوگو» را تحت فشار بگذارند[۱۴]. این کشور از ژانویه ۲۰۱۲ م. دستخوش اعتراضات مسلّحانه شمالی ها به نام «جنبش ملی برای آزادی ازواد» شده است.


«آمادو هایا سانوگو»، یکی از فرماندهان ارتش در مارس ۲۰۱۲ م. – اسفند ۱۳۹۰ ه. ش - به بهانه عدم توانایی دولت «مالی» در برخورد با شورشیان شمال، بعد از تصرّف کاخ ریاست جمهوری و برکناری رئیس جمهور وقت(امدو تومانی توره) به وقوع پیوست[۱۵] و نهایتاً با ربودن نخست وزیر مالی(موبیدو دیارا)(۲۲/۸ / ۱۳۹۱) به پیروزی رسید[۱۶]. وی طیّ سال های ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰ م. در «پایگاه تفنگداران نیروی دریایی آمریکا در ویرجینیا» و دیگر تأسیسات نظامی در «آریزونا»، «جورجیا» و «تگزاس»، تحت تعلیمات نظامی قرار گرفته است[۱۷].

وقتی «فرانسوا اولاند» بدون مشورت با پارلمان فرانسه و گرفتن مجوّز از «سازمان ملل» و حتّی «اتّحادیه اروپا»، بطور یکجانبه دستور ورود نظامی به «مالی» برای سرکوب شورشیان شمال را داد، خیلی ها شگفت زده شدند؛ او در واقع سهم هیچ یک از متّحدین و رقباء را در نظر نگرفت و به همین دلیل شتابزده عمل کرد. شاید او می خواست به آمریکا که در حال تحدید نفوذ فرانسه در مستعمره سابقش بود، بگوید: " هی عمو سام، اینجا برای لژیونرها[۱۸] هم هست ". «اولاند» که «رئیس ستاد کلّ نیروهای مسلّح فرانسه» است، کمی بعد ولی فهمید که جنگ در «مالی»، بدون کمک دیگران قابل جمع شدن نیست؛ بنابر این از آمریکا درخواست کمک نظامی کرد.

ولی آمریکایی ها مردّد بودند. احتمالاً این اوّلین باری بود که آمریکا برای ورود نظامی به یک منطقه به بهانه مبارزه با تروریسم طفره می رفت و این برای کارشناسان تعجّب آور شد. آن زمان، «روزنامه لُس آنجلس تایمز» به نقل از یک منبع آگاه در «کاخ سفید» نوشت: «مقامات ارشد در مورد ابعاد مداخله آمریکا در «مالی» هشدار داده اند. پرسش اصلی آن است که چه تهدیدی از سوی " مالی " متوجّه آمریکا خواهد بود؟ هنوز هیچکس به این پرسش پاسخ نداده است!»[۱۹]. این روزنامه همچنین توضیح داد که درباره خطر احتمالی شبه نظامیان اسلام گرا در غرب آفریقا، بین «کاخ سفید» و «پنتاگون» اختلاف وجود دارد[۲۰]؛ آنها شورشیان «مالی» که رفته رفته با «القاعده» نیز پیوند خورده بوردند را خطر جدّی برای منافع آمریکا نمی دانستند. در مقابل فرانسوی ها می گفتند که چرا آمریکا مثل همه جای دنیا، سریعاً برای آبرو دادن به مداخلاتش یک تهدید نمی تراشد؟

از منظر تحلیل گران خوش بینانه ترین حالت این بود که آمریکا منتظر است تا بدون ارسال کمک چندانی به فرانسه، فرانسه در " گرداب مالی " غرق شود و بعد از یک افتضاح بزرگ، میدان برای آمریکا بازتر شود. ولی ابهام های بیشتری سر راه قرار گرفتند، آنجا که بخشی از تروریست ها، به بهانه حمله نظامی فرانسه به گروه های «القاعده مالی»؛ در «الجزایر» دست به گروگان گیری زدند.

برای یک هفته، آفریقا و اروپا از ارسال تصاویر دهشتناک این عملیات گسترده به خود لرزیدند. آن زمان، موضوع این بود که عملیات گروگان گیری تروریست ها در «الجزایر» که به کشته شدن ۳۵ نفر انجامید، بیش از قدرت تاکتیکی - رزمی است که تحلیل گران از گروه های شبه نظامی غرب آفریقا سراغ داشته اند؛ لذا بسیاری از هم می پرسیدند: کدام سرویس اطّلاعاتی این عملیات را پشتیبانی کرده است؟ برخی کارشناسان معتقدند در آن گروگان گیری جاپای آمریکا نهفته است[۲۱]. این موضوع دقیقاً برای ما عیان نیست ولی شاید سازمان های امنیت فرانسه، بیشتر بدانند.

بالاخره بعد از یک دوره طولانی از رجوع به تاریخ، سرنخ ها بدست آمدند، فرانسه در میز «ژنو ۵» به آمریکا فهماند که تا چه حدّ می تواند، بازی عمو سام را به هم بریزد؛ سپس «اولاند» این برگ انتقامش را برای حصول منفعت بیشتر به صهیونیست ها فروخت. در حال حاضر که «اولاند» با یک هیئت بلندپایه از مدیران اقتصادی به «تل آویو» رفته منتظر است تا بهای معامله را بگیرد و اسرائیل، قراردادهای پُرمنفعتی با فرانسه منعقد کند. «اولاند» بدلیل مشکلات اقتصادی کشورش طیّ چند ماهه گذشته با سیر نزولی محبوبیتش روبرو شده است و انتظار دارد با گشایش در حوزه اقتصادی از طریق کارتل های یهودی - صهیونیست، برگ برنده ای در سیاست داخلی رو کند.

حالا وقت آن است که سهم فرانسه در توافق با ایران بیشتر دیده شود و همه، خوش و خرّم به پانل اصلی مدیریت ایران باز گردند. این گزاره فقط در لایه اوّل بازی قابل نتیجه گیری است، در لایه های عمیق تر امّا این احتمال هست که جریان های دیگری باشد. بنابر این، در «ژنو ۶» شاید فرانسه همچنان مأمور به بازی نقش " پلیس بد " باشد، چرا که از منظر برخی تحلیل گرانِ آمریکا؛ حتّی کابوس شکست مذاکرات هم می تواند برخی از ایرانیان را با امتیازهای بیشتر به میز باز گرداند، اگر این هفته نه؛ شاید چند ماه دیگر.


[۱] «جان کری اعلام کرد که قدرت های ۱ + ۵ در نشست «ژنو» متّحد بودند امّا ایران، نتوانست در آن لحظه خاصّ توافقنامه را بپذیرد» - «خبرگزاری فارس» - به نقل از «روزنامه گاردین» - ۲۰/۸ / ۱۳۹۲

[۲] ««تخت روانچی» گفت: چیزی که در ژنو اتّفاق افتاد روشن و مشخّص است که چه کسی مسئله را به جایی رساند که نتوانستیم در آخرین لحظه به توافق برسیم، باید دید دور بعد به کجا می رسیم. قطعاً ایران مقصّر در به توافق نرسیدن با کشورهای «۱ + ۵» نبود» - «باشگاه خبرنگاران صدا و سیمای ج. ا. ا» - ۲۴/۸ / ۱۳۹۲

[۳] «یک منبع آگاه در «وزارت خارجه روسیه» اعلام کرد، تهران مسئول عدم دست یابی به توافق در مذکرات ژنو نیست. اظهارات طرف آمریکایی در اینباره، منحرف کردن واقعیت هاست. ایران با متن توافقنامه، موافقت کرد امّا طرف های «۱ + ۵» نتوانستند تا پایان مذاکرات بر سر این متن، توافق کنند زیرا چنین توافقی؛ نیازمند تصمیم گیری همراه با اجماع «۱ + ۵» بود» - «سایت عصر ایران» - به نقل از «خبرگزاری اینترفکس روسیه» - ۲۱/۸ / ۱۳۹۲

[۴] کنفرانس خبری وزیر خارجه آمریکا بعد از پایان «مذاکرات ژنو ۵» - «کری» در پاسخ به سئوال «سردبیر دیپلماتیک شبکه الجزیره انگلیسی» - «خبرگزاری فارس» - ۱۹/۸ / ۱۳۹۲

[۵] «تا دیشب پاریس مقصّر بود، امروز صبح تهران!» - «خبرگزاری فارس» - ۲۰/۸ / ۱۳۹۲

[۶] «پایگاه برآورد استراتژیک ایران هسته ای» - ۱۹/۸ / ۱۳۹۲

[۷] «خبرگزاری تسنیم» - ۱۷/۸ / ۱۳۹۲

[۸] «تعلیق عضویت آمریکا و اسرائیل در یونسکو» - «سایت USviewer» - ۱۷/۸ / ۱۳۹۲

[۹] «کودتای مالی توسّط یک آموزش دیده ارتش آمریکا هدایت شد» - «خبرگزاری فارس» - به نقل از «پایگاه مجازی زدکامیونیکیشنز» - ۷/۱۰ / ۱۳۹۱

[۱۰] «صباح زنگنه: این وضعیت در منطقه ای که مثلثثروت و انرژی آفریقا و شاید جهان است یعنی منطقه حایل میان(مالی، نیجر و دارفور سودان) در جریان است» - «رد پای آمریکا در ماجراهای مالی پیداست» - «پایگاه خبری تحلیلی قُدس آنلاین» - ۲/۱۱ / ۱۳۹۱

[۱۱] «سیاست آمریکا در آفریقا، کنترل جریان نفت و مقابله با نفوذ چین است / آفریکام اوّلین قرارگاه قدرت هوشمند آمریکا۱» - «اندیشکده Foreign Policy On Focus» - ترجمه از «وبلاگ دیپلماسی عمومی و جنگ نرم» - ۲۱/۱ / ۱۳۹۰

[۱۲] «آفریکام؛ جنگجویان جنگ نرم آمریکا در قاره سیاه» - «اندیشکده انگلیسی چتم هاس» - ترجمه از «خبرگزاری فارس» - ۲۰/۱۱ / ۱۳۸۹

[۱۳] ۱۹ مارس ۲۰۱۱ م. مصادف با ۲۸/۱۲ / ۱۳۸۹

[۱۴] «کودتای مالی توسّط یک آموزش دیده ارتش آمریکا هدایت شد» - «خبرگزاری فارس» - به نقل از «پایگاه مجازی زدکامیونیکیشنز» - ۷/۱۰ / ۱۳۹۱ و «رد پای آمریکا در ماجراهای مالی پیداست» - «پایگاه خبری تحلیلی قُدس آنلاین» - ۲/۱۱ / ۱۳۹۱

[۱۵] «جزئیات بیشتر از کودتای نظامی در مالی» - «همشهری آنلاین» - ۴/۱ / ۱۳۹۱

[۱۶] «بازداشت نخست وزیر کشور مالی به دست نیروهای ارتش» - «Euro News» - ۱۲nov, ۲۰۱۲

[۱۷] «آمریکا در پی شکست فرانسه در مالی است» - «فینیان کانینگام» - «Press Tv» - ۱/۱۱ / ۱۳۹۱

[۱۸] لژیونر: به نیروهای نظامی امپراطوری فرانسه گفته می شد که برای کشورگشایی به خارج از این کشور فرستاده می شدند

[۱۹] «شبکه خبری العالم» - به نقل از «روزنامه لُس آنجلس تایمز» - ۳۰/۱۰ / ۱۳۹۱

[۲۰] «آمریکا در پی شکست فرانسه در مالی است» - «فینیان کانینگام» - «Press Tv» - ۱/۱۱ / ۱۳۹۱

[۲۱] علی زارع فکری: آنچه در الجزایر اتّفاق افتاد و فرانسوی ها را شوکه کرد به احتمال زیاد کار آمریکایی ها بود، چون گروه های مسلّح اسلامگرا در آفریقا این حدّ از آمادگی و سازماندهی و هماهنگی را ندارند؛ که بتوانند پاسخ اقدامات فرانسه را در الجزایر بدهند- رد پای آمریکـا در ماجـراهـای مـالی پیداست- پایگاه خبری تحلیلی قُدس آنلاین- ۲/۱۱/۱۳۹۱