علت رفتارهای خلاف عرف عربستان علیه ایران

به نظر می رسد رهبران جوان ریاض که متاسفانه عنان شاه سالخورده این کشور را نیز در دست دارند همچنان به دنبال ماجراجویی در منطقه و آن هم در جبهه ای جدید در قبال ایران بزرگ باشند . رفتار عجولانه عربستان سعودی در واکنش به حمله به سفارت این کشور که البته با هیچ معیاری قابل توجیه نیست در حالی به قطع کامل روابط دیپلماتیک و اخراج دیپلمات های جمهوری اسلامی ایران انجامید که طبق کنوانسیون وین در خصوص حفاظت از اماکن و شخصیت های دیپلماتیک ، اگرچه حفظ امنیت این اماکن با کشور میزبان است اما باید در یک بررسی معقول و منطقی مشخص شود که کشور میزبان در انجام وظایف خود کوتاهی کرده یا عامدا در این گونه تجاوزات نقش داشته است .

در موارد مشابه در دنیا نیز کمتر به قطع روابط دیپلماتیک منجر شده است زیرا کشورها آخرین گزینه خود را چنین اقدامی می دانند . در تاریخ ایران پس از انقلاب نیز می بینیم با وجود تسخیر سفارت ایالات متحده و گروگان گرفتن افراد سفارت در 13 آبان 58 ، اعلام قطع روابط سیاسی آمریکا با کشورمان بیش از 5 ماه بعد و در تاریخ 20فروردین 59 صورت گرفت .به نظر می رسد زنجیره اقدامات ضد ایرانی سران عربستان در چند ماهه اخیر که با اعدام شیخ نمر به اوج خود رسید با قطع روابط دیپلماتیک آن هم به این صورت عجولانه بخشی از یک پازل را به اتمام رسانده باشد ریشه در دو اتفاق در سال جاری داشته باشد:

 

اول اینکه پیروزی های میدانی جبهه مخالف تروریسم تکفیری در منطقه به ویژه در عراق و سوریه و مقاومت یمنی ها به حکام ریاض و همپیمانان خرد و کلانش نشان داد که قدرت جمهوری اسلامی در منطقه قابل ملاحظه و شکست ناپذیر است و علی رغم تشکیل ائتلاف های کاغذی و صوری از سوی عربستان، آن کشوری که توانست خواسته های خود را در عرصه میدان نظامی و میدان دیپلماتیک در اجلاس های وین و نیویورک به کرسی بنشاند ایران بود لذا با تعریف فضای روز بعد از شکست تروریست های تکفیری برای خود به این نتیجه رسید که ادامه تنش به هر شکل و در هر سطحی می تواند همچنان نقش سعودی را در معادلات منطقه ای بالا نگهدارد . اصولا برخی کشورها که برای خود جایگاه رهبری جوامع را در نظر می گیرند که در مورد عربستان داعیه رهبری جهان عرب از سوی او عنوان شده ، حاشیه نشینی و انزوای سیاسی حکم مرگ را دارد لذا در یک هزینه - فایده از سوی حاکمان ریاض ، بین بازیگر خنثی و بازیگر اثرگذار اما منفی ، حالت دوم انتخاب شده است .

 

عربستان می داند با افول قدرت مالی خود ناشی از افت شدید قیمت نفت و افول قدرت رهبری خود در میان کشورهای عربی به سبب دخالت های نابجا در بی ثبات سازی کشورهای عربی ، دست خود را از مولفه های قدرت و قدرت نمایی در منطقه خالی کرده و بر این اساس با ایجاد تنش و جنجال های احساسی سعی در حفظ جایگاه متزلزل خود و ایجاد ائتلاف های خیالی و کاغذی دارد.

 

دوم اینکه با نزدیک شدن به زمان اجرای برجام ، کاخ نشینان آل سعود به این نتیجه رسیده اند که ماه عسل آنها در منطقه و پروژه ایران هراسی به پایان زمان مصرف خود نزدیک می شود ؛ آنها به خوبی آینده تاریک خود در منطقه را ترسیم کرده و می دانند با رفع تحریم های ظالمانه و فشارهای غیرقانونی ناشی از قطعنامه های شورای امنیت  ،جمهوری اسلامی که حتی در زمان فشار و محدودیت نیز قدرت نمایی کرده و نفوذ خود را به رخ بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای می کشاند ، در پس باز شدن زنجیرهای تحریم به آنچنان فضای رفتار دیپلماتیک در منطقه و جهان دست می یابد که عملا و به صورت غیر رسمی عناصری چون عربستان و خرده کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس را به گوشه معادلات و مناسبات منطقه تبعید خواهد کرد لذا پس از دو سال کارشکنی هماهنگ با رژیم صهیونیستی جهت عدم امضا یا اجرای برجام سعی دارد آخرین تیرهای خود را نیز با هدف جنجال سازی و بحران آفرینی علیه جمهوری اسلامی رها کرده و اهداف غلط خود را دنبال کند .

 

به نظر می رسد اتفاق و رفتار درست و حساب شده از سوی دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ارتقا و تلطیف فضای مناسبات میان کشورمان و همسایگان و برخی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس که هم راستا با سعودی حرکت نمی کنند و نیز تسریع در افزایش سطح روابط با کشورهای اروپایی و درگیر کردن بازیگران در شرق و جنوب آسیا جهت خنثی سازی اقدامات منفی عربستان سعودی باشد. استفاده مناسب از فرصت سفر رییس جمهور کشورمان به ایتالیا و فرانسه  که در هفته اول بهمن ماه صورت می گیرد می تواند محل مناسبی برای این فضا سازی مثبت دیپلماتیک باشد.