ایجاد پایگاه نظامی دائم در قطر توسط ترکیه و حضور ۳ هزار نیروی ترک در آن موجب خواهد شد تا ترکیه جزو چندین قدرت جهانی شود که در تامین امنیت خلیج فارس سهیم می شوند.

حضور نظامی ترکیه در خلیج فارس در حالی صورت می گیرد که  فرانسه نیز پیشتر مبادرت به ساخت پایگاه نظامی در امارات متحده عربی کرده و همچنین انگلستان و آمریکا در بحرین پایگاه نظامی دارند.

حضور نظامی گسترده ترکیه در جمع متحدان نظامی خود در ناتو در منطقه خلیج فارس بیانگر چراغ سبز متحدان آمریکا در ناتو برای حضور ترکیه در میان آنها در خلیج فارس بر شمرده می شود همچنین نشانه ای از تمایل کشورهای عرب کوچک شیخ نشین منطقه خلیج فارس برای گشودن پای ناتو به این منطقه است.

به غیر از ناتو، ترکیه چنین توافقی را با دو کشور دیگر به امضا رسانده است یکی با قبرس ترک نشین و دیگری با جمهوری آذربایجان که به موجب آن تعرض به خاک هر یک از این کشورها تعرض به خاک دیگری محسوب می شود.

همچنین در هفته های اخیر خبرهایی درباره ایجاد یک پایگاه نظامی دیگر توسط ترکیه در سومالی مخابره شده اند که به همراه خبر ساخت اولین ناو هواپیمابر این کشور که قرار است در سال ۲۰۲۳ برای انجام ماموریت های بین قاره ای به آب انداخته شود حکایت از تلاش گسترده این کشور برای افزایش حضور نظامی در منطقه خلیج فارس و شمال آفریقا و اقیانوس هند دارد.

در گفتگو با پروفسور «آرشین ادیب مقدم» استاد مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن و رئیس گروه مطالعات ایران این دانشگاه به بررسی این موضوع پرداخته ایم که در ادامه آمده است. کتاب «سیاست بین المللی در خلیج فارس» نوشته آرشین ادیب مقدم که به فارسی نیز ترجمه و منتشر شده از جمله آثار مهم در حوزه مطالعات خلیج فارس است.

*ترکیه قصد دارد یک پایگاه نظامی دائمی در قطر احداث کند که ۳۰۰۰ نیروی ارتش ترکیه در آنجا مستقر شوند،اهداف ترکیه را در این زمینه چگونه ارزیابی میکنید؟

این قبیل تحولات بیانگر این است که منطقه خلیج فارس در حال از دست دادن منطقه گرایی امنیتی است. برای دهه‌های متمادی کشورهای حاشیه خلیج فارس نتوانسته اند یک معماری امنیتی برای خودشان ایجاد کنند. جنگهای متوالی ،اول بین ایران و عراق(۱۹۸۰-۱۹۸۸) و بعد جنگهای آمریکا با صدام حسین ناامنی را در منطقه نهادینه کرد. امروزه کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس از قبیل قطر به دنبال تضمین امنیت از خارج منطقه برای خود هستند؛ ازهر کجا که امکانش باشد. این آن چیزی است که یک کشور کوچک در بحبوبحه کشمکش قدرتهای منطقه ای مجبوراست که انجام دهد. قطر با دعوت کردن از ترکیه در حال تنوع بخشی به ائتلافهای امنیتی خود است. این اقدام قطر دلالت بر این دارد که به ترکیه بیش از ایران اعتماد دارد که بیانگر وجود مشکلات مهم و عدیده‌ در فرهنگ امنیتی منطقه است. از دیدگاه ترکیه تاسیس یک پایگاه نظامی در خلیج فارس ارزشهای نمادین زیادی دارد. این امر دسترسی ژئوپلیتیک ترکیه را به منطقه که عملاً بعد از نابودی امپراتوری عثمانی از بین رفته بود را گسترش می‌دهد.

*بعضی معتقدند که توافق نظامی کشورهای حاشیه خلیج فارس با قدرتهای فرامنطقه ای نشانه‌ ناکارآمدی مکانیزم نظامی مشترک شورای همکاری خلیج فارس است. نظر شما در این باره چیست؟

همانگونه که اشاره کردید مولفه اصلی دینامیک ایران-شورای همکاری خلیج فارس است که خصمانه است. به علاوه قطر مراقب اهداف عربستان سعودی هم هست. قطر به عنوان کشور کوچکی در نظام بین الملل تقریبا مجبور است که شراکت های امنیتی خود را تنوع ببخشد. همیشه در یک ترکیب امنیتی پای یک ابر قدرت در میان است. اما به منظور جلوگیری از وابستگی بیش از حد به یک جناح، کشورهای مثل قطر در منطقه بی ثباتی مثل غرب آسیا همیشه در پی شرکای امنیتی گسترده تری هستند. سوال واقعی این است که چرا ایران بخشی از این ترکیب امنیتی  در غرب خلیج فارس نباید باشد. دستگاه دیپلماسی ایران باید روی این موضوع با حل مناقشات فزاینده‌ی خود با عربستان سعودی کار کند. به خاطر ماهیت شبکه ای نظام بین الملل امروز، دوران سیاست قدرت سخت به سر آمده است و دیپلماسی اساس توسعه‌ تحولات ملی و منطقه ای است. از اینها گذشته ایران بدون تعامل با منطقه نمی تواند موفق باشد و همینطور منطقه هم بدون حضور ایران به توسعه و پیشرفت دست نمی یابد.

*در حال حاضر نظم امنیتی خلیج فارس بر مبنای نظم و ثبات هژمونیک آمریکا است و از طرفی دیگر شاهد چرخش تمرکز سیاستهای آمریکا از خاورمیانه به سوی آسیا هستیم. آیا حضور نظامی بعضی از کشورها در منطقه مثل ترکیه،فرانسه و بریتانیا به معنای آن است که آمریکا قصد دارد حضور نظامی خود را در خلیج فارس کاهش دهد؟

آمریکا نیازی ندارد برای حفط منافع ملی خود در خاورمیانه منطقه را تحت سیطره نظامی خود داشته باشد. دهه ۱۹۷۰ را به خاطر داشته باشید بر اساس نظم دو ستونی نیکسون، قدرتهای منطقه ای مثل شاه ایران و عربستان سعودی وظیفه تامین و  تقویت منافع آمریکا (از طرق مختلف مثل سرکوب جنبشهای مارکسیستی، تامین امنیت جریان آزاد نفت و مهار انقلابها) را داشتند. اما یقینا آمریکا از وارد کردن برخی از کشورهای عضو ناتو از قبیل بریتانیا، فرانسه و ترکیه در این خصوص بهره می برد چرا که آنها سهیم در منافع آمریکا هستند. بعد از جنگ فاجعه بار عراق در سال۲۰۰۳ نخبه‌های سیاسی حاکم بر ایالت متحده آمریکا دریافته اند که قدرت نظامی منجر به دستاوردهای استراتژیک نمی شود. آمریکا سال ۲۰۰۳ در جنگ از نظر نظامی پیروز شد اما از منظر استراتژیک در عراق و جاهای دیگر بازنده بود. آمریکا تبدیل به یک قدرت پسااستعماری، کاملا خسته از جنگها و کشمکشهای بین المللی شده است. در آمریکای لاتین، در آسیای شرقی و حتی در آفریقا قدرت آمریکا رو به افول است. فقط در آسیای غربی و شمال آفریقا مردم هنوز حساسیتهایی به آمریکا دارند و اینها بقایای ذهنیت استعماریست. واقعیت این است که آمریکا در حال عقب نشینی نظامیست برای اینکه هم نظام بین المللی معاصر دیگر از جنگها حمایت نمی کند و هم این کشور نمی تواند از پس هزینه های سنگین جنگهای خارجی خود برآید.

*ترکیه می گوید که قصد دارد پایگاه نظامی دیگری در سومالی بسازد و چین هم قرار است پایگاهی در جیبوتی بسازد. توافق آمریکا با جیبوتی برای پایگاه نظامی‌اش به پایان رسیده است. بر اساس این واقعیات می توان گفت آمریکا قصد دارد وظیفه تامین امنیت تنگه باب المندب را به متحدینش از جمله ترکیه واگذار نماید؟

با توجه به اینکه ترکیه عضو پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) است، این کشور در خصوص زیرساختهای نظامی‌اش تحت نظارت آمریکا فعالیت می کند. تمامی استراتژیست های دریایی اهمیت تنگه باب المندب را می دانند. اما همانطور که اشاره شد وقتی آمریکا به متحدان خود اعتماد کرده است دیگر نیازی به تسلط نظامی مستقیم بر این منطقه ندارد.

باب المندب به زبان عربی یعنی دروازه اشکها. امیدوار باشیم که نظامی سازی این نقطه مهم استراتژیک در نقشه‌ بین المللی آن را تبدیل به دره‌ اشکها برای مردم منطقه نکند. مردم منطقه حقیقتا از هیچ یک از این تحولات ژئوپلیتیکی که عمدتا خارج از کنترل آنها هستند نفعی نبرده‌اند.

*با در نظر گرفتن تمامی تحولات از قبیل ایجاد پایگاه نظامی در منطقه توسط فرانسه، بریتانیا و ترکیه آینده‌ نظم امنیتی خلیج فارس را چطور می بینید؟ آیا تامین کامل این امنیت می تواند با حذف ایران و عراق بدست بیاید؟

خیر. همانطور که مکررا در این صفحات و در کتاب «سیاست بین المللی در خلیج فارس» خودم گفتم، هر معماری امنیتی در منطقه باید فراگیر باشد. کشورهای حاشیه خلیج فارس باید اولین پیش برندگان این نظام امنیتی باشند، چرا که آنها هستند که بالاترین سهم را در حفظ صلح دارند. بازیگران خارجی هم می توانند به این ترکیب اضافه شوند اما تاکید می کنم که وارد کردن بازیگران خارجی باید بر اساس اجماع باشد. چندین بار هم در رسانه های ایرانی و هم آمریکا مثل CNN خواستار ایجاد سازمانی برای صلح و همکاری در غرب آسیا و شمال آفریقا شده‌ام. من به عنوان یک روشنفکر به دنبال انجام مسئولیتم در خصوص ایده هایی برای برقراری صلح هستم. این کار من است. این وظیفه تصمیم گیران است تا ایده های صلح را تبدیل به سیاست کنند. آیا آنها می توانند این کار را بکنند؟ تا به اینجا که موفق نبوده اند و نتیجه آن تلفات مردم منطقه بوده است.