هیلاری مادرخوانده نومحافظه کاران آمریکایی شد

 هیلاری کلینتون، همسر آرام رئیس‌جمهور و دموکرات میانه‌روی دهه 1990 میلادی، به ناگاه با دفاع تمام‌قد از حمله پیشدستانه علیه عراق در 2003 میلادی پرده از چهره واقعی خود برداشت و تا کنون علی‌رغم سابقه حقوق‌دانی به عنوان یک نومحافظه‌کار به ایفای نقش در عرصه سیاسی پرداخته است.نومحافظه‌کاری پدیده‌ای مخفی یا برچسبی سیاسی نیست، بلکه نام رایج برای اشاره به جریانی در میان سیاستمداران و تحلیل‌گران سیاسی-امنیتی آمریکا است که در حوزه سیاست خارجی با گرایش‌ها و باورهای زیر شناخته می‌شوند:

1- ایالات متحده باید تنها ابرقدرت جهان باقی بماند و نقش مدیریت جهان را ایفا کند.

2- وضعیت جهان و ایالات متحده به گونه‌ای است که نمی‌توان در صورت وقوع تهدیدها با آن مقابله کرد، بنابر این راهی جز اقدام پیشدستانه برای خشکاندن ریشه‌های تهدید باقی نمی‌ماند.

3- یکی از راه‌های کلیدی برای پیشبرد اهداف ایالات متحده در جهان و خشکاندن ریشه‌های تهدید، گسترش دموکراسی در میان ملت‌های استبدادزده است، حتی از طریق مداخله نظامی و برانداختن رژیم حاکم. زیرا فکر می‌کنند دموکراسی‌ها معمولاً با هم نمی‌جنگند و از تروریسم حمایت نمی‌کنند. مخالفت آنها با سیاست دینی در خاورمیانه به همین دلیل است. در خاورمیانه علاوه بر این حمایت از رژیم صهیونیستی به عنوان اصطلاحاً پیشتاز دموکراسی در این منطقه از دیدگاه آنها ضروری است.

4- منافع ملی باید فراتر از قوانین بین‌المللی ملاک اصلی تصمیم‌گیری‌ها باشد و در صورت نیاز از هر امکانی از جمله توان نظامی برای پیشبرد اهداف در جهان استفاده شود. [1]

علاوه بر این برخی از نومحافظه‌کاران که گرایش‌های اوانجلیست دارند، باور دارند جایگاه کنونی ایالات متحده در جهان موجب شده مسئولیت الهی برای مقدمه‌سازی ظهور مسیح بر دوش آن قرار گیرد. یکی از وظایف در این رابطه، تشکیل دولت قدرتمند یهودی در سرزمین فلسطین است.

نومحافظه‌کاران در دهه 1970 میلادی در مخالفت با پیش‌نویسی در کنگره پیرامون مسائل دفاعی آمریکا گرد هم آمدند. آنها به گفته یکی از رهبرانشان اروینگ کریستل، »لیبرالیست‌های واقع‌گرا» بودند. ریگان نخستین رئیس‌جمهوری بود که با حمایت آنها در 1980 میلادی پیروز انتخابات شد و پس از آن جرج بوش پدر و پسر. [2]

اگر آنها را «ویلسونی‌های سخت» بدانیم (ویلسونی‌های نرم خواهان پیگیری اهداف جهانی ایالات متحده از طریق سازمان‌های بین‌المللی هستند) تئودور روزولت و فرانکلین روزولت هم در دهه‌های گذشته از این گروه به شمار می‌آیند.

نفوذ محافظه‌کاران در حزب جمهوری‌خواه موجب کاهش محبوبیت آن در سه دهه گذشته شده‌ و احتمالاً همین مسأله موجب شده منتظر پیروزی اولین رئیس‌جمهور دموکرات در میان خود باشند تا آینده سیاسی‌شان به خطر نیافتد. حمایت پل وولفویتز چهره کلیدی‌ نومحافظه‌کاران از هیلاری کلینتون خود گویای همه چیز است. [3]

امید قبلی آنها مارکو روبیو از حامیان مداخله نظامی در لیبی بود. [4] اما با کناررفتن وی، حالا هیلاری است که از نظر آنها همه نشانه‌های یک نومحافظه‌کار را دارد. او در مقام سناتور از حمله پیشدستانه به عراق حمایت کرد و در مقام وزیر خارجه با توجه به مصاحبه‌های رئیس‌جمهور و وزیر دفاع وقت، مهمترین حامی حمله به لیبی بوده است تا در کشوری که هیچ سلاح کشتار جمعی نداشت، دموکراسی را حاکم کنند. گر چه نتیجه‌ای جز آنچه باراک اوباما «گندکاری» نامید به دست نیامد.

حتی اگر حوزه‌های فرهنگی و اقتصادی را نیز در نظر بگیریم، مخالفت‌های اولیه هیلاری با ازدواج همجنس‌بازان (که حالا برای کسب رأی بیشتر کنار گذاشته شده) و روابطش با شرکت‌های کلان وال‌استریت و به اصطلاح «یک‌درصدی» (که خواهان سیاست لسه‌فر هستند) نشان‌دهنده شباهت‌های جدی میان او و نومحافظه‌کاران است.

با این شرایط به نظر می‌رسد فمینیست‌هایی که می‌گفتند گسترش جنگ در جهان نتیجه رهبری مردان بر کشورها است، با پیروزی هیلاری در انتخابات آتی حرفی برای گفتن نخواهند داشت.

 

[1] http://www.globalresearch.ca/neocon-101-what-do-neoconservatives-believe/6483

[2] http://www.cfr.org/world/heck-neocon/p5343

[3] http://www.politico.com/story/2016/08/paul-wolfowitz-may-vote-clinton-227452

[4] http://www.theamericanconservative.com/2011/06/23/whats-a-neoconservative/