رسم و رسوم عجیب ازدواج و کنیز گرفتن در داعش

 کتاب پنجم از مجموعه «ماجراهای امنیتی» که انتشارات نارگل اقدام به انتشار آن ها کرده است، با عنوان «در رقه بودم» منتشر شد.

کتاب «در رقه بودم»، خاطرات «محمد الفاهم» (ابوزکریا) عضو جدا شده داعش و عنصری تکفیری است که داعش را کندرو می‌دانست.

خاطره‌نگار این کتاب «هادی یحمد» و مترجم آن «وحید خضاب» است.

در بخشی از کتاب «در رقه بودم» می خوانیم: یکی از رفقای عربستانی‌ام که با من از رقه به موصل آمده بود رفت و برای کنیزی که داشت هدیه خرید. دوست عربستانی‌ام، بدون خجالت می‌گفت «عاشق» کنیز ایزدی خودش است که اصالتا اهل شهر زمار در منطقه‌ی سنجار بود.

 

عضو جدا شده داعش به حرف آمد / رسم و رسوم عجیب ازدواج و کنیز گرفتن در داعش

 

داستان‌های زیادی از کنیزها و کسانی که آنها را خریده بودند نقل می‌شد. هم داستان‌هایی از بدرفتاری و هم داستان‌های عجیبی از نوع دیگر، مثل داستان آن کنیزی که عاشق مردی شد که او را خریده بود و او را به خدا قسم می‌داد که به کس دیگری نفروشدش!

سازمان دولت، یک سال پیش از آمدن من، و بعد از اشغال منطقه‌ی سنجار صدها نفر از زنان ایزدی شهر را به کنیزی گرفته و آنها را به عنوان غنیمت بین رزمندگانش که در غزوه‌ی سنجار شرکت کرده بودند، تقسیم کرده بود. یک پنجم از کنیزها هم سهم دیوان غنایم و فیء بودند که این دیوان هم این کنیزها را به دیگر رزمنده‌ها فروخته بود. قیمت کنیزهای کم‌سن و سال تا 12 هزار دلار هم می‌رسید. قیمت کنیزها در رقه و موصل به رقم‌های نجومی رسیده بود!

بسیاری از زنان ایزدی که به کنیزی گرفته شده بودند موفق شدند فرار کنند و اولین داستان‌ها درباره‌ی کنیزی و بدرفتاری‌ها و تجاوزهایی که به آنها شده بود را به گوش جهان برسانند.

سازمان دولت هم در شماره‌ی 4 مجله‌ی دابق که در ماه اکتبر 2014 منتشر شد، در مقاله‌ای با عنوان «احیای مجدد بردگی پیش از قیام قیامت» به کنیزی گرفتن زنان ایزدی را تایید کرد.

در حقیقت و با وجود اقبال نسبی‌ای که به کنیزهای ایزدی وجود داشت (خصوصا از طرف عربستانی‌هایی که ثروتشان معروف بود) مسئله‌ی زن و ازدواج مشکلی برای سربازان دولت و مهاجرین به حساب نمی‌آمد. در هر شهری که دولت بر آنها مسلط می‌شد، مهمانخانه‌ای برپا می‌شد به اسم «مهمانخانه‌ی دختران مهاجر». این مهمانخانه‌ها مختص دختران مجردی بود که خود را به دولت می‌رساندند. در این مهمانخانه، تقریبا به هیچ عنوان اجازه‌ی خروج به دختر مهاجر داده نمی‌دادند تا زمانی که همسری برای او پیدا می‌شد. طبیعتا دختر و پسر یکدیگر را می‌دیدند و اگر دختر مهاجر ازدواج با او را می‌پذیرفت می‌توانست برای همیشه از مهمانخانه برود.