به گزارش افکار به نقل از فارس: «دیپا کومار» استاد مطالعات رسانه در دانشگاه راتگرز نیوجرسی آمریکا ضمن نگارش مقاله‌ای در شماره اخیر مجله monthlyreview با اشاره به افزایش موج اسلام‌هراسی در اروپا و آمریکا، آن را نمادی از نژادپرستی عریان و وحشیانه بر می‌شمارد.

«دیپا کومار» استاد روزنامه‌نگاری و مطالعات رسانه در دانشگاه راتگرز نیوجرسی آمریکا در شماره اخیر مجله monthlyreview به نگارش مقاله‌ای در مورد افزایش موج اسلام‌هراسی در اروپا و ایالات متحده آمریکا پرداخته است. ترجمه این مقاله در پی می‌آید:
هم اینک روند خطرناکی در اروپا آغاز شده است. احزاب راست افراطی با استفاده از لفاظی‌های ضداسلامی و ضدمهاجرت، در چندین کشور اروپایی توانسته‌اند در انتخابات پیروزی‌هایی را به دست بیاورند. حزب ناسیونالیست انگلیس که در احزاب فاشیستی گذشته ریشه دارد، حدود یک میلیون رأی و دو کرسی در پارلمان این کشور کسب کرد. حزب آزادی «خیریت ویلدرز» نیز آرای چشمگیری را از آن خود ساخته است.
مجله تایمز در این باره می‌نویسد: در سرتاسر اروپا و کشورهایی همانند اتریش، بلژیک، بلغارستان، دانمارک، فرانسه، فنلاند، یونان، مجارستان، ایتالیا، لیتوانی، رومانی و اسلواکی، احزاب تندرو ناسیونالیسم افراطی را در پیش گرفته و گروه‌های اقلیت را به عنوان تهدیدی فزاینده آماج حملات خود قرار داده‌اند. رأی‌‌دهندگان نیز در مواجهه با رکود اقتصادی و از دست رفتن مشاغل، احزاب اصلی را که مسئول این مصایب می‌دانند را کنار می‌گذارند.
حتی در کشورهای به اصطلاح لیبرال همانند هلند و سوئد، احزاب راست افراطی موفقیت‌هایی کسب کرده‌اند. در انتخابات اخیر سوئد، حزب دموکرات «جیمی آکسون» با توسل به جنگ لفظی علیه مسلمانان، توانست آرایی را برای خود دست و پا کند. آکسون با معرفی اسلام به عنوان بزرگ‌ترین تهدید برای سوئد، خواستار محدودیت مهاجرت شد.
حزب آزادی «خیریت ویلدرز» نیز با به دست آوردن ۲۴ کرسی در پارلمان، به نظر می‌رسد که بخشی از دولت ائتلافی باشد. ویلدرز یک اسلام هراس بدنام است. ویلدرز خواستار ممنوعیت مهاجرت مسلمانان به اروپا شده و مسلمانان را عقب‌مانده می‌نامد؛ وی همچنین قصد دارد قرآن و روبند را نیز ممنوع سازد. ویلدرز همچنین با ساخته شدن مرکز فرهنگی اسلامی در منهتن نیویورک مخالفت کرده و در واقع عضوی از متعصبان حزب Tea به شمار می‌آید.
البته این مساله چندان هم تعجب‌آور نیست. راست افراطی در ایالات متحده نه تنها با همتایان خود در اروپا همکاری دارد، بلکه از درس‌های آنها الگوبرداری نیز می‌کند. «پاملا گلر» که گروه وی با عنوان «اسلامی‌سازی آمریکا را متوقف کنید» مسئول اصلی مخالفت با مرکز فرهنگی اسلامی است، نه تنها هوادار ویلدرز است، بلکه فاشیست‌ها و اراذل خیابانی انگلیسی که به مسلمانان و مهاجران حمله می‌کنند را مورد تمجید و تحسین قرار می‌دهد.
در واقع هم اینک با جنبش‌های پوپولیست راست‌گرایی روبرو هستیم که فاشیسم را به عنوان ایده محوری خود در پیش گرفته‌اند. این جنبش‌ها ارعاب جوامع اسلامی(و مهاجران آمریکای لاتین) را به عنوان راهبرد انتخاباتی و توده‌ای خود اتخاذ کرده‌اند. در حالی که سیاست‌مداران ایالات متحده از اسلام‌هراسی به عنوان ابزاری برای توجیه «جنگ با ترور» بهره می‌گرفتند، ولی هم اینک راست افراطی نیز از این حربه به گونه‌ای مشابه با اروپا استفاده می‌کند.
«گری یانگ» در مقاله‌ای در روزنامه The Nation اذعان دارد که مرحله کنونی اسلام‌هراسی قدرت‌گیری نیروهای بیگانه هراس و نژادپرست در حزب جمهوری خواه را نشان می‌دهد؛ در واقع هم اینک نژادپرستی در آمریکا پوشیده نیست، بلکه به صورت عریان و وحشیانه ظاهر شده است. در واقع احزاب راست افراطی آمریکا با همراهی فاکس نیوز، برای مسلمانان چنگ و دندان نشان می‌دهند. حتی اگر اینها اسلام‌هراسی را ابداع هم نکرده باشند ولی به دنبال سوء استفاده از آن برآمده‌اند.
اروپا آینه‌ای است که در آن می‌توان هر آنچه در سطوح سیاسی عمده در ایالات متحده می‌تواند رخ دهد را نمایان می‌سازد. با این حال وضعیت اروپا درس‌هایی را برای ایالات متحده دربردارد. اول اینکه، سربرآوردن راست افراطی در زمینه بحران مالی طولانی مدت اتفاق می‌افتد. دولت‌های اروپایی نیز از طریق اِعمال سیاست‌های سختگیرانه و حمله به آسیب‌پذیرترین اقشار به این بحران واکنش نشان داده‌اند.
متاسفانه احزاب چپ سنتی نیز نتوانسته‌اند بدیلی را ارائه دهند. از این رهگذر، راست افراطی با قربانی کردن مسلمانان توانست از نگرانی رای دهندگان سوء استفاده کند. به عنوان نمونه در سوئد، دولت رفاه اجتماعی در خلال دهه اخیر به تدریج برچیده شد. احزاب چپ همانند سوسیال دموکرات‌ها، در این اقدامات شریک بودند و نتوانستند در برابر کاهش مزایای بیکاری، و خصوصی‌سازی خدمات بهداشتی و مدارس و.. مقاومتی انجام دهند.
در این چارچوب، و با تداوم رکود اقتصادی، تندورهای راست به آسانی مهاجران را به عنوان مقصر در دشواری‌های اقتصادی عمومی معرفی کردند. مجلس سنای فرانسه بالاجماع به ممنوعیت روبند رای داد. به هنگام بررسی رای‌دهی به این قانون در مجلس نمایندگان، احزاب چپ(سوسیالیست‌ها، سبزها و کمونیست‌ها) از رای دادن خودداری کردند. اینها به جای دفاع اصولی از مسلمانان و تلاش برای مقابله با این اقدام، تصمیم گرفتند که در رای گیری شرکت نکنند. واکنش‌های این گونه احزاب صرفا به تقویت راست تندرو کمک می‌کند.
حتی در ایالات متحده نیز راست افراطی از این رو توانست ابتکار عمل در مورد مشاجره مرکز فرهنگی را به دست بگیرد که چون به اصلاح لیبرال‌ها دفاع ضد نژادپرستانه‌ای را از خود به نمایش نگذاشتند. پس اولین درس این است که نمی‌توان از مرکز با راست افراطی مقابله کرد. در برابر لفاظی‌های اغراق‌آمیز برای اهریمنی جلوه دادن مسلمانان، هر نوع واکنش سست‌عنصرانه که بخواهد میانه‌رو باشد، تنها به تقویت تندروهای راست خواهد انجامید.
درس دوم این است که از طریق مردمان عادی که گاه توسط گروه‌های کوچک چپ سازمان‌دهی می‌شوند، می توان در برابر راست افراطی به مقابله برخاست. چپ‌های غیرجریان اصلی پیشینه خوبی از مقابله با تندروهای راست دارند. به عنوان مثال اتحادیه ضدنازی در انگلیس که توانست جبهه ملی فاشیست را عقب براند، از دو جبهه سازمان‌دهی شد. ابتدا اینکه دفاع اصولی را بر علیه نژادپرستی شکل داد. از سوی دیگر سیاست گسترده‌تری را تدوین کرده و نشان دادند که نژادپرستی و قربانی کردن اقلیت‌ها، محصول سیستم اقتصادی است که به متهم کردن نژادهای دیگر نیازمند است؛ و ازاین رو جایگزین مترقیانه‌ای را برای آن ارائه داد.
هم اینک و با توجه به رکود اقتصادی جهانی که پایانی برای آن نیز متصور نیست، این مساله درس حساسی به شمار می‌آید. باید اسلام‌هراسی را به عنوان تاکتیک قربانی‌سازی سیستم بحران زده نشان داد، ولی از سوی دیگر باید راهکارهای گسترده‌تری را برای ارائه جایگزین مناسب به جای نئولیبرالیسم و جنگ نیز اندیشیده شود.