«ناتو»؛ بودن یا نبودن؟

" جاکوب هایلبرون" سردبیر ارشد نشریه" نشنال اینترست" در تفسیری که در واشنگتن پست منتشر شده، آورده است: 

اخبار بین‌الملل- سازمان پیمان آتلانتیک شمالی  ماه آینده هفتادمین سالگرد تاسیس خود را جشن می گیرد. ماه آینده در عین حال، سی امین سالگرد فروریختن "دیوار برلین" هم هست.

به همین مناسبت " امانوئل مکرون"‌ رئیس جمهور فرانسه هفته گذشته در مصاحبه با نشریه" اکونومیست"، سرنوشت این ائتلاف نظامی را زیر سوال برد و بشدت این سازمان را مورد بی اعتنایی قرار داد و گفت: ریاست جمهوری دونالد ترامپ ناتو را دچار «مرگ مغزی» کرده است.

اما "آنگلا مرکل" صدر اعظم آلمان و " ینس اشتولتنبرگ" دبیرکل ناتو عقیده شان این نیست و به صحبتهای مکرون انتقاد کردند.  مرکل گفت؛ "نظر مکرون؛ نظر من نیست" و اشتولتنبرگ هم آلمان را "قلب ناتو" خواند.

به هر حال این مشکلی است که باید بدان رسیدگی شود.

نگارنده این مقاله اعتقاد دارد که حق با مکرون است. مسئله این نیست که ناتو با نفس مصنوعی زنده است. بلکه؛ مسئله این است که ناتو تا جایی که در توانش بوده است دوام آورده است.

ناتو در واقع قربانی موفقیتهایش است.

در سال 1957 "لُرد ایسمی" Lord Ismay   اولین دبیرکل ناتو در تبیین شرح وظایف ناتو گفت: "‌ هدف ناتو این است که روسها را بیرون کند،‌ آمریکا را به داخل بیاورد، آلمانها را به زیر بکشد".

این فرمول کار کرد و موفق هم بود.

اما از سال 1989 همه چیز به هم ریخت.

روسیه زمین خورد، و آلمان دوباره اعتلا یافت. ناتو هم به فکر افتاد دکترین جدیدی برای خودش طرح ریزی کند.

ناتو تصمیم گرفت دایره اعضائش را بزرگتر کند، نه آنکه ماموریتش را از نو تعریف کند. همین رویکرد جدید ناخودآگاه ناتو را به سمت رویارویی مستقیم با مسکو سوق داد. ناتو اصلا" با روسیه هم مرز است.

در نتیجه یک سری طوفانهای ژئوپولیتیک درگرفت. ناتو نه تنها به برطرف شدن کشمکشهای ژئوپولیتیک کمک نکرد؛‌ بلکه با زنده نگه داشتن آنها در واقع به نوعی علت وجودی خودش را و استمرار حیات خودش را توجیه کرد.

ناتو تا به امروز زنده مانده است چون تهدید روسیه نه تنها رفع نشده که احیا هم شده است. البته ناتو کژدار و مریز به حیات خود ادامه می دهد. در آمریکا هم عده ای از مقامات از جمله "‌مایک پمپئو"  وزیر خارجه از این حالت ائتلاف بدشان نمی آید.

پمپئو پنجشنبه گذشته در سفر رسمی اش به آلمان به مناسبت اتحاد دو آلمان در سخنانی اشاره کرد:" ناتو همچنان یک سازمان مهم، حساس و شاید هم تاریخی است و یکی از حیاتی ترین و استراتژیک ترین مشارکتها در طول تاریخ ثبت شده جهان است".

آمریکا قهرمان این اتحادیه است با بیشترین تعداد نیرو در آن. آمریکا تصمیم دارد تعداد نیروهایش را در این سازمان بیشتر کند. ناتو قرار است سال آینده رزمایشی با عنوان "‌مدافع 2020 " برگزار کند که فقط 37 هزار سرباز از آمریکا در آن مشارکت خواهند داشت.

و اما "ترامپ" رئیس جمهور آمریکا؛  شخصا" نظر خوبی نسبت به ناتو ندارد و بسیار مایل است با آن خداحافظی کند. ترامپ هرکجا فرصتی دست داده است متحدان غربی واشنگتن را تحقیر کرده است. به ترکیه اجازه داد با کردها بدطینتی کند. به اوکراین زور بازو نشان می دهد. روسیه را به طرزی زننده ناز و نوازش و تحسین می کند. پیشنهادهای آلمان را با تحقیر و اهانت رد می کند.

و اما مکرون به سهم خود به موضوع خوبی اشاره کرده است. اشاره مکرون به؛  زوال تدریجی نظریه " سه تفنگدار" ناتو،  و زوال تدریجی نظریه " همه برای یکی، و یکی برای همه"  بوده است.

اگر ترامپ بعد از انتخابات 2020 یک بار دیگر رئیس جمهور آمریکا شود؛‌  آنگاه حقیقتا بطور جدی باید فکری به حال آینده ناتو کرد.

دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ، صحنه به ثمر نشستن دکترین او خواهد بود؛ یعنی " اول، آمریکا".

ترامپ می گوید که نوع رابطه اش با ائتلافهای آمریکا؛ یک سرمایه گذاری اقتصادی است. آنها آمریکا را سرکیسه می کنند و ازش پول می چاپند تا از خودشان محافظت کنند.

متحدان ناتو چندان نمی توانند بر روی حمایتهای ترامپ حساب باز کنند چون او یک معامله گر است و در روابطش حساب سود و زیان را می کند.

احساس ضعف مکرون نسبت به ناتو هم کاملا منطقی و به جاست.

الآن در این شرایط؛‌ فرانسه و آلمان باید گامهای بزرگتری بردارند و اروپا را دوباره بزرگ کنند.

این دو باید یک "حاکمیت مشترک" بر مبنای تامین منافع مشترک تاسیس کنند. این حکومت مشترک می تواند شامل توسعه مشترک سلاحهای جدید هسته ای باشد تا جلوی پیشروی های روسیه و چین بایستد. این حکومت و مالکیت مشاع ضمنا" به اروپا اجازه می دهد خودش ردپایی مستقل از آمریکا داشته باشد چون آمریکا روز به روز دارد خصومتش با اروپا بیشتر و بیشتر می شود.

مشکل اینجاست که فرانسه و آلمان همیشه در مقابل روسیه ی انتقامجو کوتاه آمده اند و مقابلش قد علم نکرده اند. این دو به مسکو اجازه داده اند بی هیچ مانع و رادعی پیش بتازد و قلمرو سلطه اش را تا بالتیک و شرق اروپا  بسط بدهد.

اما چند صباحی است این روند رو به تغییر است.

آلمان که سالها بود حق تجدید قوای نظامی خود را نداشت؛ چند سالی است شروع کرده است وارد بازی نظامی می شود.

" آنه گرت کرامپ - کارنباوئر" وزیر دفاع آلمان که سودای صدر اعظم شدن و جانشینی مرکل را در سر دارد، پنجشنبه گذشته در یک سخنرانی در دانشگاه "بوندسور" مونیخ اعلام کرد: " آلمان باید در آسیا حضور نظامی داشته باشد تا محکم جلوی چین بایستد و او را مهار کند. آلمان باید تا سال 2031 بعد از آمریکا و چین، سومین کشور بزرگ از لحاظ هزینه های نظامی در جهان باشد".

مکرون هم به سهم خود خواهان مداخله اروپا در جهان است و طرح پیشنهادی خود موسوم به " ابتکار مداخله اروپا" را با قوت تمام به پیش می برد. این طرح به اروپا اجازه می دهد مستقل از ناتو و همچنین مستقل از آمریکا عمل کند.

شعار طرح این است؛ " پیش هشداری، پیش مسلح بودن" است.

در ماه دسامبر رهبران اروپا و آمریکا به مناسبت هفتادمین سالگرد تاسیس "ناتو" در لندن گرد هم خواهند آمد.

این جشن ها مطلقا تصدیق بزرگداشت ناتو نیست، فقط یادآوری عظمت گذشته است.