به گزارش افکارنیوز به نقل از فارس، پایگاه خبری الانتقاد لبنان در ادامه مقاله دنباله دار خود در زمینه طرح های آمریکا و غرب برای تجزیه جهان اسلام و بعد از اینکه توطئه های غرب برای تقسیم کشورهای عربی و ایجاد جغرافیای جدید بر اساس توافق سایکس پیکو را مورد بررسی قرار داد، نوشت که بر اساس این طرح ها غرب می خواهد تا قدرت جریان های اسلامگرا در منطقه را از طریق ایجاد درگیری های داخلی و بین سایر گروه های اسلامی تضعیف کند تا این قدرتها از دشمن واقعی خود که همان اسرائیل است، باز بمانند. طبعا این برنامه ها پیامدها و کارکردهای دیگری نیز داشته است که در زمینه باز کردن روند های جدید برای نفوذ در منطقه مورد استفاده قرار گرفته است، یکی از این پیامدها نیاز کشورهای تازه استقلال یافته به حمایت خارجی برای بقای قدرت خود است، این نیاز، پیامدهای دیگری را نیز در مورد ثروت های این کشورها و تجهیز کردن آنها به تسلیحات مختلف به دنبال خواهد داشت و این به منزله این است که در کشورهای بزرگ فرصت های شغلی جدیدی ایجاد می شود و در مرحله کاهش ثروت های این کشورها و بالا گرفتن بحران های اقتصادی در آنها، منبع مالی مهمی برای آنها به شمار می آید.



نقشه های آماده شده استعمار جدید برای جهان عرب


عبدالحسین شبیب در این بخش از مقاله به بیان مصادیقی از این طرح ها پرداخته و تاکید می کند که بحثدر این رابطه نیاز به دلایل و شواهدی دارد که در روند یک جستجوی کوتاه قابل دسترسی است، در این جستجو محقق از منابع مختلف، کارکردهای جغرافیای جدید بر اساس این نقشه را درک می کند. یک جستجوی دیگر در شبکه اینترنت نقشه ها و طرح ها و اسنادی را در اختیار محقق قرار می دهد که از زمان های دور برای خاورمیانه آماده شده است و منابع و موسسات موثق که بیشتر آنها نیز غربی هستند و ارتباطات قوی با مراکز تصمیم سازی در پایتخت های غربی دارند، آنها را تهیه کرده اند.

چیزی که نگرانی های غرب را افزایش می دهد، نمونه های اجرایی است که در طول زمان مشخصی که در عمر کشورها و علوم سیاسی بسیار کوتاه به شمار می رود، به وجود آمده است. چرا که در دوره های گذشته کسی فراموش نمی کند که در طول دو دهه یعنی بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۱ دو دولت جدید در جهان عرب به وجود آمده است که همان عراق و سودان است.

تشویق بغداد برای حمله به کویت و تجزیه عراق

در سال ۱۹۹۱ جنگ طوفان صحرا روی داد که واشنگتن آن را علیه صدام حسین طراحی کرده بود. در این جنگ کاخ سفید صدام را به حمله به کویت تحریک کرد و بعد خود برای آزادسازی این کشور وارد عمل شد، آنگاه منطقه ممنوعه پروازی در عراق ایجاد کرد تا زمینه را برای ایجاد دولت کردی در شمال این کشور فراهم کند، دولتی که به صورت مجازی امروزه نام آن را منطقه کردستان عراق می دانیم، این دولت الان رئیس، دولت و پارلمان و واحد پولی و پرچم و مرز برای خود دارد و تمامیت ارضی نیز دارد، کشورهای عربی نیز در قبال این طرح هیچ واکنشی از خود نشان ندادند، حتی آنها به صورت جمعی در کنار جرج بوش قرار گرفتند تا کشور برادر خود کویت را آزاد کنند، این اتفاقات از حافظه کسی نمی رود، مگر اینکه بخواهد خود را به فراموشی بزند، این در حالی بود که در آن زمان صدام فجیع ترین جنایت ها را در شهر کرد نشین حلبچه با سلاح های شیمیایی که غرب به وی داده بود، انجام داده بود.

امروز بیست سال بعد از این اتفاقات و تجربه ها و با وجود اشغال عراق به دست آمریکایی ها و خروج ذلیلانه از این کشور هنوز هم موضوع الحاق بخش کردنشین شمالی به دولت مرکزی مطرح نیست، بلکه برعکس درگیری ها و صحبت ها در مورد جدایی این دو بخش بیشتر شده و سخن از تقسیم عراق به سه دولت کوچک مطرح شده است، دولت کردی که الان در شمال عراق وجود دارد، دولت شیعی در جنوب عراق و سنی ها در مرکز این کشور.


تجزیه سودان قبل از آغاز انقلاب های عربی


در سال گذشته و تنها یک هفته قبل از آغاز انقلاب های عربی روند تقسیم سودان به صورت قانونی صورت گرفت و بخش جنوبی سودان از بخش مرکزی آن جدا شد، این روند تحت نام تعیین حق سرنوشت و بر اساس نتایج نظرسنجی که نتیجه آن برای همه مشخص بود، صورت گرفت. آمریکا تمامی امکانات خود را در این راستا به کار گرفت و دولت سودان به ریاست عمر حسن البشیر را مجبور کرد که این همه پرسی را بپذیرد، در این راستا عصای دادگاه بین المللی جنایی روی سر البشیر قرار گرفت و آمریکا کاری را که می خواست انجام داد. به این ترتیب بود که دولت سودان جنوبی در اواسط سال ۲۰۱۱ تشکیل شد، بطوریکه شهروندان بخش شمالی در کمتر از یک سال در نظر ساکنان سودان جنوبی خارجی به شمار رفتند.

این اتفاق مشابه اتفاقی بود که در شمال عراق با افزایش نفوذ و فعالیت سازمان جاسوسی اسرائیل روی داد، به این ترتیب بود که اولین کاری که سودان جنوبی انجام داد، به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی بود و سفارت این رژیم در دولت نوپا تاسیس شد، از سوی دیگر وجه مشترک دیگری که در هر دو نقطه وجود داشت، عامل نفت بود، هر دوی آنها بر روی منابع غنی نفتی قرار دارند که تا مدت ها آب دهان غربی ها را جاری می کند.


سکوت مرگبار اعراب در مقابل تجزیه کشورهای منطقه


بقیه این داستان نیز مشخص است، کشورهای عربی مانند عراق هیچ واکنشی نسبت به تقسیم سودان از خود نشان ندادند، آنها این بهانه را آوردند که در پی انقلاب های عربی به امور داخلی خود مشغول شده اند، این موضوع بار دیگر ثابت کرد که کشورهای عربی همچنان نمی توانند به بیشتر از یک موضوع تمرکز کنند و در چند جبهه وارد عمل شوند، آنها حتی نمی خواهند قدرت خود را در این زمینه آزمایش کنند.


لیبی مرحله بعدی دومینوی تجزیه طلبی غرب

امروز و بعد از گذشت یک سال از تقسیم سودان، لیبی به صورت جدی در آستانه تقسیم قرار گرفته است، این اتفاق در برابر دیدگان غربی هایی صورت می گیرد که انقلاب مردمی این کشور را که دیکتاتور این کشور را ساقط کرده بود، مصادره کردند و دستاوردهای این انقلاب را دور زدند، آنها برای ایجاد ناامنی در این کشور تا توانستند سلاح ها را در میان مردم توزیع کردند و باب درگیری های منطقه ای و قبیله ای را در این کشور باز کردند تا این درگیری ها به جنگ هایی تبدیل شود که بتواند تجربه سودان را در لیبی نیز پیاده کند.

اولین مرحله طرح تقسیم لیبی در مورد منطقه " برقه " است که رهبران قبیله های آن و سیاستمداران این منطقه آن را اقلیمی فدرالی و خودمختار اعلام کردند؛ آنها شیخ احمد الزبیر الشریف السنوسی را به عنوان رئیس شورای عالی منطقه انتخاب کردند. این اقدام نشان از کلید خوردن طرح تجزیه لیبی دارد، اما بهانه های این اقلیم برای اعلام استقلال شامل انزوای آنها از سوی شورای ملی و عدم دادن سهمیه های این مناطق در ترتیبات نظامی و غیره است، آنها گفته اند که برخی از سران دولت سابق، خود را برای نفوذ در دولت جدید آماده کرده اند، جدایی طلبان بهانه های دیگری نیز برای رد روش های جدید و ارائه روش های مخصوص به خود دارند که شامل ایجاد ایالت های خودمختار برقه در شرق، فزان در جنوب و طرابلس در غرب است.

چرا غرب به دنبال تجزیه لیبی است

الانتقاد در ادامه تاکید می کند که چه کسی سران این قبال را به این اقدامات تشویق می کند؟ این پایگاه خبری در پاسخ تاکید می کند که قطعا این جامعه جهانی و بویژه آمریکا، فرانسه و انگلیس هستند که اداره پرونده لیبی را بعد از انقلاب این کشور در دست دارند و می خواهند آن را به سوی فدرالیته پیش ببرند و کشور را به این صورت تقسیم کنند، بویژه اینکه منطقه برقه معروف به این است که بیشترین نفت را در خود دارد و به همین علت به حاکمیتی نیاز دارد که نیاز به تایید خارجی داشته باشد تا بتواند گام خود را در راستای اعلام استقلال به پیش ببرد.

البته کشورهای غربی در وهله اول واکنشی نسبت به این اتفاقات از خود نشان نمی دهند، اما بعدها آن را به عنوان نمادی از اراده ملت لیبی در تعیین سرنوشت خود نشان می دهند و مدعی می شوند که باید از این حرکت حمایت کرد، مانند همان اتفاقی که در سودان روی داد.

ملاحظه بعدی در زمینه تقسیم لیبی فروکش کردن لحن تند مصطفی عبدالجلیل رئیس شورای انتقالی لیبی بود که در اولین اظهار نظر خود تهدید کرد که برای جلوگیری از تقسیم لیبی حتی به زور نیز متوسل خواهد شد، اما بعد از آن لحن سخنان خود را آرام تر کرده و تنها به این نکته بسنده کرد که بیداری مردم خود می تواند مانع از توطئه تقسیم کشور شود. به این ترتیب مشخص می شود که این اتفاق خارج از چارچوب اختیارات عبدالجلیل و شورای انتقالی است، چرا که ارزیابی های غربی نیز نشان می دهد که قطار تقسیم لیبی حرکت خود را آغاز کرده است.

" جان لوی لوتوزیه " خبرنگار فرانسوی در تحقیقی در روزنامه لیبراسیون در این زمینه می نویسد: آیا این اعلامی برای آخرین فصل های تجزیه لیبی است؟ او پاسخ این سوال را به پاتریک حایمزاداه دیپلمات سابق فرانسه در لیبی واگذار می کند و او می گوید که تجزیه لیبی قطعی است، حایمزاداه در بیان دلیل خود به عدم اطاعت مردم بنغازی از حاکمیت طرابلس اشاره می‌کند.

فعالیت های تجزیه طلبانه غرب در لیبی در بایکوت خبری

بنا بر این گزارش، در اوج مقالات و تحقیقات در مورد فواید اقتصادی تقویت شکاف و جدایی در میان لیبیایی ها برای غرب، فعالیت های سرمایه گذاران و سیاسمتداران غربی در لیبی از تمرکز رسانه ای قابل توجهی برخوردار نیست و همچنان به صورت مخفی ادامه می یابد، البته سفر وزیر دفاع فرانسه به این کشور و امضای قراردادهای تسلیحاتی و آموزش های نظامی روند سوء استفاده اقتصادی غرب از مصیبت های مردم لیبی را نشان داد و تاکید کرد که فرانسه چگونه می خواهد سود جنگ در لیبی را برداشت کند و به دنبال عقد قراردادهای بیشتر با لیبی و بازگرداندن هواپیماهای میراژ به این کشور است. این موضوع قطعا در قبال هر اقلیمی که از دولت مرکزی استقلال می یاید نیز ادامه خواهد داشت، چرا که آنها نیاز به زیرساخت های ایجاد دولت مستقل دارند و تسلیحات طبعا یکی از این زیر ساخت ها است، در این میان نیز قطعا این خریدها غیر از کسانی نخواهد بود که ادعای آزاد کردن مردم لیبی از زیر دست طاغوت را برای خود یدک می کشند.

الانتقاد در تشریح بیشتر طرح تجزیه لیبی به موقعیت جغرافیایی برقه اشاره کرده و می نویسد که این منطقه در طول مرزهای غربی لیبی با سودان و مصر قرار دارد، همچنین منطقه دارفور نیز که طرح تجزیه آن از سودان در دستور کار غرب قرار دارد، در مجاورت این بخش از خاک لیبی قرار دارد، این در حالی است که رهبران جنبش عدالت و مساوات که تحرکات سیاسی و نظامی تجزیه طلبانه در دارفور علیه حاکمیت مرکزی را بر عهده دارند ارتباطات قوی و حضور فراوانی در لیبی دارند و این موضوع سابقا از سوی سودان مورد اعتراض واقع می شد.


طرح شوم تجزیه مصر و انتقال فلسطینی ها به آن

مصر نیز هدف توطئه های مشابهی قرار دارد، الانتقاد تاکید می کند که معلوم نیست تصادفی است یا اینکه حکمت دیگری دارد که همزمان با اهالی برقه دو قاضی تحقیقات مصری در زمینه سرمایه گذاری های خارجی به نامهای سامح ابوزید و اشرف العشماوی در کنفرانس مطبوعاتی که در مقر وزارت کشور مصر برگزار کرده بودند، اعلام کردند که در مقر آکادمی جمهوری آمریکا در الدقی به نقشه هایی دست یافته اند که در زمینه تجزیه مصر به چهار کشور کوچک است، بر اساس این نقشه ها کشورهای کوچکی که از تجزیه مصر به دست می آید، شامل الدلتا، قنال، قاهره بزرگ و صعید مصر است. این اظهارات جنجال هایی را در زمینه ماهیت کارکرد برخی موسسات که خود را در ورای حقوق بشر مخفی کرده اند، به راه انداخت. بسیاری از کارشناسان مصر به این عقیده رسیده اند که از مدت ها پیش پروژه ای برای تجزیه مصر وجود دارد، آنها در این زمینه به طرح خاورمیانه بزرگ اشاره می کنند و معتقدند که بر اساس طرح کنگره آمریکا در سال ۱۹۸۳ آمریکا به دنبال تجزیه منطقه عربی به کشورهای طایفه ای کوچک است تا بتواند راحت تر بر آنها تسلط داشته باشد و حاکمیت خود و اسرائیل را بر آنها تقویت نماید.

قبل از اعلام این دو قاضی و بعد از اینکه برخی مقاله ها و مطالعات در زمینه این توطئه ها منتشر شد، برنارد لوئیس که نام اسقف شرق شناسی آمریکایی و صهیونیستی بر وی گذاشته شده است، به تجزیه کشورهای عربی به دولت های کوچک اشاره کرد و مصر را به عنوان یکی از این کشورها نام برده که باید به چهار دولت کوچک تقسیم شود، این دولت ها شامل یک دولت کوچک اسلامی در شرق، یک دولت مسیحی در الصعید و دولتی در جنوب مصر و هم مرز با سودان و دولت دیگری در صحرای سینا است که فلسطینی های نوار غزه باید به آنجا منتقل شوند.

آیا سودان باز هم تجزیه می شود؟

کارشناسان به این نکته اشاره می کنند که در طرح لوئیس موضوع تجزیه سودان به سه کشور که یکی در جنوب و دیگری در شمال و سومی در غرب واقع شده، قرار دارد. به این ترتیب دولت جنوبی مصر با منطقه دارفور هم مرز می شود، این در حالی است که مردم این دو منطقه نیز ارتباطات بسیار قوی با یکدیگر دارند، این ارتباطات به حدی قوی بوده که دولت سابق لیبی مدعی بود که مناطق مصری مجاور برقه متعلق به لیبی است و به عنوان امانت به مصر واگذار شده اند.

هرج و مرج، بهترین بستر برای اجرای طرح های تجزیه طلبانه

شبیب در پایان بخش دوم مقاله خود اشاره می کند که یک روند تجزیه طلبانه در منطقه وجود دارد که با دقت زیادی تهیه شده و در حال حاضر ابزارهای اجرای آن از طریق ایجاد هرج و مرج در مرحله بعد از انقلاب های مردمی در این کشورها در دست آماده سازی است. به این ترتیب این مرحله از خطرناک ترین مراحل تاریخ هر انقلاب و هر کشور است، بویژه اینکه کسانی هستند که همواره به دنبال استفاده از فرصت ها برای مهار کردن این متغیرات و اجرای پروژه های خود هستند.