پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد معماریان- ستاره شدن گویا ساده شده است. یک اجرای چشمگیر در مسابقه استعدادیابی بریتانیا، پختن یک شام خوشمزه، گرفتن یک عکس ناب، ساخت یک کلیپ موسیقایی بانمک ساده، یک خواستگاری خلاقانه، پرتاب یک لنگه‌کفش سیاسی، حضور ناخواسته در یک گروگان‌گیری، گزارش خاص یک روزنامه‌نگار گمنام، حتی یک خطای هولناک رانندگی، همگی می‌توانند سوژه‌ای شوند که یک شهروند معمولی ناگهان یک‌شبه به شهرت جهانی دست یابد و شب بعد هم سوژه بعدی در راه است تا به جای او ستاره رسانه‌های درهم‌تنیده رسمی و شهروندی شود.

تا قریب به نیم‌قرن پیش، ستاره شدن در رسانه‌ها کار ساده‌ای نبود. هالیوود، بزرگ‌ترین صنعت سینمای دنیا، سال‌ها روی چندین نفر سرمایه‌گذاری می‌کرد و بسیاری از آنها در جلب توجه عموم ناکام می‌ماندند تا بالاخره یکی می‌توانست روی تخت پرشکوه ستارگی بنشیند؛ اما از منظر کسب‌وکار، همان یک ستاره می‌توانست کل هزینه‌های این فرآیند را جبران کند؛ او تا مدت‌ها کانون توجه بود و هر چیز مربوط به او می‌توانست درآمدزا باشد. به تعبیر دیگر، ستاره سخت پدید می‌آمد اما ماندگار بود و همه جوانب‌ آن سودآفرین؛ اما قریب به 2٠ سال پیش که ایالات متحده از بازار تلویزیون کابلی خود مقررات‌زدایی و رقابت آزاد را ترویج کرد، تحولی عظیم رُخ داد؛ تهیه‌کنندگان به دنبال ژانرهای جدید برنامه‌سازی رفتند که کم‌هزینه و پرمخاطب باشند. برنامه‌های تلویزیونی واقع‌نِما، یعنی رقابت چند نفر از عمدتاً شهروندان عادی در یک قالب مسابقه‌ای خاص و نمایش اتفاقات ساده این رقابت مثل «بفرمایید شام [ایرانی]»، ابداع این دوره بودند که بسیار هم محبوب از آب درآمدند.

یک ویژگی خاص برنامه‌های واقع‌نما آن بود که تمامی افرادِ معمولاً بی‌بهره از توجه رسانه‌ای، بالقوه فرصت آن را می‌یافتند تا برای مدتی کوتاه در کانون نگاه‌های خیره رسانه و مردم قرار بگیرند. الگوی کسب‌وکار پیشین، تا حدی جای خود را به تولید دائمی ستارگان کم‌هزینه‌ای داد که هریک لحظه‌ای ظهور می‌کرد و بعد از صحنه محو می‌شد. از این جهت، برنامه‌های تلویزیونی واقع‌نِما را به تعبیری می‌توان «پیش‌زمینه‌ساز» برای عصر وب دانست که در آن هم، ستاره‌های اقبال کاربران، خوش اما کوتاه می‌درخشند. پیش‌زمینه‌ساز» (Primer) به پدیده‌ای گفته می‌شود که یک مشخصه کلیدی را در ذهن و زندگی گروهی از مردم تثبیت می‌کند و آنها را عادت می‌دهد تا آنکه پدیده بعدی بتواند واکنشی مشابه در مردم برانگیزد و گاه آن مشخصه را به شکلی تمام‌عیار محقق کند.

شبکه جهانی و پس از آن رسانه‌های اجتماعی، قابلیت حسرت‌برانگیز «ستارگی» را از چنگ گروه معدودی از نخبگان درآوردند و حداقل بخشی از آن را به‌صورت متکثر و از برخی جهات دموکراتیک‌تر میان کل جامعه توزیع کردند تا در عین اینکه همچنان ستارگانی به سبک سابق نیز تولید می‌شوند، افراد پایین هرم نیز امکان ترقی داشته باشند. بدین‌ترتیب قدری از سهم ستارگان پرفروغ و ماندگار سابق میان عموم مردم تکثیر شد، هرچند بنا به طبع این تقسیم که افراد بیشتری را در این سفره مشارکت می‌داد، قوّت «لقمه‌ها» کاهش یافت. آنانکه در رسانه‌های اجتماعی ستاره می‌شوند شاید از شدت شهرتی مشابه با ستارگان قدیم برخوردار باشند، اما صعودشان به جایگاه ستارگی و سپس واگذاری این تاج‌وتخت به نفر بعدی که در نوبت ایستاده است بسیار پرشتاب‌تر رُخ می‌دهد. صدالبته وضعیت جدید «ستارگی» فقط درباره افراد صادق نیست، بلکه نمونه‌های بسیاری از رخدادها و اتفاقاتی را می‌توان رصد کرد که خبرشان در گذشته به خاطر بی‌توجهی یا ناتوانی رسانه‌های رسمی در محل وقوع خود دفن می‌شد، اما امروزه به یُمن ابزارهای جدید فناورانه، ثبت شده و با کمک همین ابزارها به پیشگاه افکار عمومی محلی، ملی، منطقه‌ای یا جهانی عرضه می‌شوند.

خارج کردن انحصار ستاره‌سازی از دستان معدود گروه‌های نخبه رسانه‌ای را می‌توان فی‌نفسه تحولی مثبت قلمداد کرد، اما این ستارگی به چه کار می‌آید؟ اکثر کارهای ستاره‌ساز این فضا، در قالب سرگرمی‌اند که شاید از جهت بیان میل جمعی مفید باشند؛ اما نکته امیدبخش آن است که تلاش‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی اصلاح‌گرانه نیز هرازگاهی با اقبال عمومی کاربران مواجه می‌شوند. به گمان من، کمپین‌های خیریه در فضای مجازی کاربران ایرانی را می‌توان یکی از نمونه‌های حرکات مردمی و به‌واقع خودجوش دانست که فرصت گران‌بهای فضای مجازی را به نمایش می‌گذارند. پسرکی بیمار ناگهان ستاره یک‌شبه بخشی از فضای مجازی می‌شود و ایرانیان از داخل و خارج برای درمانش کمک می‌کنند. این شهرت، هرچند سهل و زودگذر، برای او به منزله تفاوت مرگ و زندگی است.