قهرمان ملت، قهرمان امت

 چیزی به دی‌ماه نمانده و این یعنی یک سال است که دنیای ما قسمت شده به قبل از حاج قاسم و بعد از او.

یک سال در فقدان یک ولیّ خدا، گفته شد و نوشته شد و ناله‌های دل‌تنگی سر داده شد اما هنوز دل‌ها داغدار است؛ علتش این است که مثل حاج قاسم ندیدیم و شاید هم نبینیم. ولیّ حاج قاسم، قبل از رسیدن سالگرد شهادت رفیق خوشبخت خود، بستگان آن شهید عزیز را جمع کرد؛ تسلی داد؛ امید بخشید و دستورالعمل ادامه راه را تبیین کرد. از وجود نبی مکرم اسلام صلوات‌الله‌علیه روایت‌شده که فرمودند: من کان لله کان الله له؛ هر که از برای خدا باشد خداوند برای اوست. حالا وقتی این‌گونه باشی امام، ولی و پیشوایت که در وصیت‌نامه‌ات مدام ذکر و توصیه‌اش را کردی، بعد از یک سال فراق می‌گوید: «من یاد او را هرگز فراموش نمی‌کنم‌» چقدر باید الهی شده باشی که یک عبد دائم‌الذکر، تو را هم هرگز فراموش نکند؛ طوبی‌لک. هر وقت به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی مشرف می‌شویم و این عبارت را می‌بینیم، غبطه می‌خوریم که معصوم به آن یار باوفا فرمود: «انت ولینا حقا» الحق که یار و یاور مایی؛ حالا حکایت امام امت و سردار باسعادت ما هم این‌گونه است. 

طبیعی است که در مورد شخصیت بی‌نظیر حاج قاسم، خاطره‌ها روایت شود، کتاب‌ها نگاشته شود و فیلم‌ها ساخته شود. مراسم بدرقه او تا بهشتی که در زادگاهش در آن آرمید، میعاد میلیون‌ها ایرانی عاشق بود، همان‌ها که در تهران و مشهد و اهواز و کرمان، پیکر پاک و اربا اربا را همچون نگین انگشتر در بر گرفتند. اما این برای حاج قاسم کافی نیست، نه آن‌که روح بلند او نیازی به ما دارد، او که قطعا تمام شهرت و محبوبیتش در زمین و میان ما، کمتر از شهرت و جایگاهش در سماست؛ ماجرا آن است که ما به او احتیاج داریم؛ به راه او، به منطق مسلط و اخلاق حسنه‌اش، به فداکاری‌اش و به راه‌حلش برای عبور از بحران‌ها.

حاج قاسم، پنجه در پنجه شیاطین می‌انداخت و در برابر مشکلات سر خم نمی‌کرد، مشکلات و بحران‌ها را ظرفیت و فرصت می‌خواند، نسبت به یاران و رفقای شهیدش خوش‌مرام و وفادار بود، در مراسم چهلم شهید حسین همدانی، به‌سختی و در اوج درگیری‌های منطقه، خود را به مسجدی در شهرک شهید محلاتی رساند و دو ساعت در رثای شهید و وصف منطق باصلابت مقاومت سخن گفت. حاج قاسم خانواده و به‌ویژه فرزندان شهدا را بسیار ارج می‌نهاد، درگیر بازی‌های سیاسی نبود، کمتر مصاحبه می‌کرد و از حضور مدام در رسانه‌ها پرهیز داشت، در تلاطم‌های جناحی موضعی نمی‌گرفت، اما زمانی که تصویر اهانت به پرچم ایران را در شهری کوچک می‌دید، برافروخته می‌شد و جانانه به میدان می‌آمد؛ از مواضع درست دفاع می‌کرد و روشن بود که مسئله‌اش اصلاح‌طلبی و اصولگرایی نیست. شاید حتی در مقاطعی با حمایت از برخی مواضع چهره‌هایی که نسبت کمتری با جریان مقاومت داشتند، برای برخی دوستانش سؤال ایجاد می‌کرد؛ اما او نگاهش به افق بلندتری بود. حتی وصیت حاج قاسم پیرامون محل دفن و سنگ مزارش، درس‌آموز است، او که حتما هر وصیتی که می‌کرد مقبول و مطاع بود، اما خواست در میان رفقای شهیدش در کرمان دفن شود و روی سنگ‌قبرش بنویسند «سرباز قاسم سلیمانی».

 مسعود پیرهادی