حماسه سلیمانی؛ محاسبات و فرا محاسبه

 « حماسه » را به «دلاوری، دلیری، پهلوانی، بی‌باکی، و کاری افتخارآفرین که از سر شجاعت و صلابت و مهارت انجام شود»، معنا کرده‌اند. اتفاق شگفت این است که طبیعت آدمی، از ناگواری‌ها‌ گریزان است. اما فطرت تعالی‌طلب، او را وامی‌دارد تا به دل ناگوارها بزند و با این مواجهه، رشد و رفعت پیدا کند. حماسه، در مواجهه تماشایی این دوگانه متناقض پدید می‌آید؛ جایی که تصور می‌رود هجوم ناگوار‌ها، انسان را به زانو درآورد، اما قهرمانان، جنگ را مغلوبه می‌کنند. حماسه به یک معنا، مرز انسانیت و حیوانیت است.

طبع آدمی با ناگواری نمی‌سازد؛ اما ناگواری تهدید‌ها و چالش‌ها اگر درست فهمیده شود، سازنده شخصیت ملت‌هاست. چنانکه حضرت سیدالشهدا(ع) به اصحاب ‌فرمود «فان کنتم قد وطنتم انفسکم على ما وطنت علیه نفسى، فاعلموا ان‌‌ الله انّما یهب المنازل الشّریفهًْ لعباده باحتمال المکاره. اگر شما خود را آماده کرده‌‌اید بر آنچه که من خود را آماده کرده و تصمیم گرفته‌‌‌ام، پس بدانید همانا خداوند جایگاه‌‌های با شرافت را منحصراً به بندگانی می‌‌‌دهد که ناملایمات را تحمل کنند». و این شاید، راز خبر مهمی باشد که پیامبر اعظم (ص) داد: «إنّ لِقَتلِ الحُسینِ حَرارهًْ فی‌قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ اَبَداً. برای شهادت حسین، حرارتی در دل‌های مؤمنان است که هرگز سرد نمی‌شود». اگر محبت «سالار شهیدان(ع)، خاموش شدنی نیست، پس محبت پیروان ناب او هم خاموش ناشدنی است.»

اهل حماسه، داغدار می‌شوند؛ اما افسردگی و پژمردگی در کار آنها نیست. حماسی زیستن، نسبتی با زانوی غم در بغل گرفتن و در گوشه خزیدن ندارد. روح حماسه بود که بساط عبیدالله را در کوفه و بساط یزید را در دمشق به هم ریخت و مستی از سر بدمستان پراند. روح حماسه است که سالهاست کابوس خواب جباران در منطقه شده و حال آنکه قبلا رویای چیرگی را می‌دیدند. حاج قاسم سلیمانی، پهلوانی که یک سال قبل در آتش جنایت ‌اشغالگران تروریست عراق، ققنوس‌وار سوخت، رادمردی است که پروژه «قرن جدید آمریکایی» با هزینه 7 هزار میلیارد دلاری را نابود کرد و حقارت مدعی کدخدایی را آشکار ساخت. «مرد میدان حماسه»، یک الگوی عملیاتیِ ممکن را نشان داد؛ الگویی که بدون شهادتش شناخته نمی‌شد. برحسب محاسبات عادی و مادی، شهادت او یک ضربه بزرگ به جبهه مقاومت بود؛ اما ضربه‌ای که برانگیختگی برآمده از شهادت او به دشمن می‌زند، یک «فرامحاسبه» برای طراحان ترور است. مراتب شور و شعوری که با این شهادت، در جان ده‌ها میلیون انسان جاری شده، صدها برابر جنگ‌افزار رایج نظامی و بمب اتم، قدرت دارد.

به یاد بیاوریم چند ماه قبل از شهادت حاج قاسم و ابومهدی مهندس را که مثلث آمریکا ، انگلیس و اسرائیل با کمک دلارهای مرتجعین منطقه، آتش کدام فتنه بزرگ را در عراق و لبنان برافروختند و سپس به بهانه ماجرای بنزین، دامنه آتش‌افروزی را به داخل ایران کشاندند. به تعبیر نایب‌رئیس‌مجلس دهم که خود از حامیان دولت فعلی است، «حوادث آبان 98 که بیشتر ناشی از بی‌‌تدبیری دولت بود، این خیال را در سر تندروهای آمریکایی پدید آورد که پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی کاهش یافته و وقت مناسبی برای ترور سردار سلیمانی است. قبل از آن، به خود جرأت این کار را نمی‌دادند البته با تشییع پرشکوه آن عزیز، واقعیت را دریافتند». خون پاک شهید سلیمانی، فدیه بزرگی شد برای جبران عواقب نفوذزدگی برخی سیاسیون؛ همان‌ها که دشمن را دوست جا می‌زدند و با اعتراض علنی شهید سلیمانی روبه‌رو شده بودند: «در خط مقدم جنگ با دشمن، نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند دشمن نیست، دوست است. خوارج، محصول ترویج همین نگاه بودند. اگر صاحب‌ منصبانی آدرس غلط دادند و در جامعه دو صدایی دشمن درست کردند، مرتکب خیانت شده‌‌‌اند. کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بین بردن و در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است».

اگر راهبرد دشمن، ایجاد دو دستگی در میان ملت ایران و شبیخون پس از آن بود، شهید سلیمانی یکی از بزرگ‌ترین خدماتش را با نثار جانش انجام داد. او، خباثت آمریکا و غرب را آشکار کرد و انزجاری کم‌سابقه را در میان ملت پدید آورد. آن تشییع‌های عظیم در ایران و عراق، ورق را برگرداند و تارهای عنکبوتی فضاسازی دشمن را از هم گسیخت. این شور و شعور، سرمایه بزرگی برای حرکت تمدنی ملت ایران است. برانگیختگی عمومی به حدی است که حتی عضو فلان حزب‌اشرافی و لیبرال می‌گوید «سردار سلیمانی، قهرمان واقعی ملت ایران و بسیار فراتر از قهرمانان افسانه‌ای مثل آرش است». این را مقایسه کنید با اظهارات سه سال قبل دبیرکل همین حزب، که مرام و مسلک شهید سلیمانی را مورد تخطئه و موجب خسارت و تلفات خوانده بود.

جنایت فرودگاه بغداد، هم برای عقده‌گشایی بود؛ و هم برای یکسره کردن کار جبهه مقاومت در قالب پروژه فشار حداکثری؛ اما حماسه تشییعی که خون مبارک سردار سلیمانی و همسنگرانش در عراق و ایران به راه انداخت، نقشه دشمن را به ضد نقشه تبدیل کرد. حضور تعیین‌کننده مردم، کم نظیر بود. به جرأت می‌توان گفت آمریکا در دو دهه اخیر، سیلی‌یی به این آبداری و تحقیر کنندگی از ملت‌ها در منطقه نخورده بود. بسیاری از رشته‌های شبکه عملیات روانی دشمن برای القای اینکه ملت ایران از مقاومت خسته شده‌اند، پنبه شد. ده‌ها میلیون نفر پای پیکر فرماندهی بیقراری می‌کردند که بالغ بر یک دهه، مرام و منطق مبارزه او هدف ترور شخصیت قرار گرفته بود. تحریف‌گران (تروریست‌های معرفتی) بالغ بر یک دهه ادعا کردند «جنگ‌های منطقه ربطی به ایران ندارد، اما پول ملت ایران را می‌دهند فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها (و سوری‌ها و عراقی‌ها) بخورند»! اما حماسه تشییع سردارسلیمانی، بر دهان همه یاوه‌گویانی زد که قصد «مردم ربایی» و «تحریف از زبان مردم» را داشتند.

اینجا باید پرانتزی باز کرد و به مغالطه محافلی پرداخت که پس از یک دهه تظاهر به دفاع از خط امام (ره)، بلافاصله پس از رحلت ایشان، زاویه گرفتند و تدریجا مدعی شدند باید میان توسعه اقتصادی یا انقلابیگری، یکی را انتخاب کرد. گفتند به جای انقلابیگری، باید به کشوری نُرمال در تراز دیکته غرب تبدیل شد. اما عقبگرد آنها در عمل، هم گستاخی بیشتر آمریکا و اروپا برای افزایش فشارها را به دنبال داشت. هر چه دولت‌های هاشمی و خاتمی و روحانی، خوش بینی بیشتری نسبت به دشمن نشان داده و از مواضع انقلابی بیشتر کوتاه آمدند، فشار دولت‌های بوش پدر و کلینتون و بوش پسر و اوباما و ترامپ (و برخی رژیم‌های اروپایی) افزون‌تر شد. تا جایی که برای آقای هاشمی حکم جلب صادر کردند، ایران را با وجود همکاری دولت خاتمی در سقوط طالبان، در فهرست محور شرارت قرار داده و تهدید به حمله اتمی کردند، به هواپیمای ظریف سوخت ندادند، و فرد منتخب روحانی برای نمایندگی دفتر ایران در سازمان ملل را تروریست خوانده و برای او ویزا صادر نکردند!

کارنامه این طیف در حوزه اقتصادی نیز همان است که روزنامه غربگرای شرق، بهمن سال گذشته نوشت؛ «تند‌ترین اعتراضات اقتصادی اجتماعی در دولت‌‌‌های هاشمی و روحانی رخ داده. برنامه اقتصادی دولت هاشمی، منجر به اعتراضات مردم شد؛ مانند آنچه که در آبان ۹۸ هم رقم خورد. باید اعتراف کنیم تا قبل از آبان ۹۸، گسترده‌‌‌ترین اعتراض، سال ۷۱ در مشهد و پرتلفات‌‌‌ترین حادثه، فروردین ۷۴ در اسلامشهر رقم خورده‌‌اند. اعتراض‌‌ها از جنس نارضایتی از برنامه‌‌های اقتصادی دولت و برآمده از تورم حدود ۵۰ درصدی در دولت هاشمی بود. نتیجه طرح تعدیل ساختاری، کوچک شدن سفره ‌مردم بود». دولت سازندگی رکورددار تورم 49/6 درصدی بود؛ تا اینکه دولت مدعی اعتدال، رکورد 52 درصدی را به ثبت رساند.

پرسش مهمی که طیف مذکور به موازات سوء مدیریت خود پاسخ نداده‌اند، اینکه: آیا بدون تامین امنیت و ثبات منطقه‌ای می‌توان سنگی روی سنگ برای توسعه و رونق اقتصادی گذاشت؟ آیا بی‌اعتنا به جنگ افروزی‌های پیاپی در منطقه که هدف اصلی آن، زدن اقتدار و امنیت ایران است، می‌شود حتی خواب توسعه دید؟! جنگ نیابتی که توسط صدام تحمیل شد، طبق برآورد رسمی سازمان ملل، یکهزار میلیارد دلار خسارت برای کشور ما به همراه داشت. یک دهه بعد، آمریکایی‌ها جنگ جهانی چهارم را با حمله به دو همسایه ایران کلید زدند و در دهه بعدی، آتش جنگ نیابتی را در سوریه و عراق بر افروختند و تا کنار مرزهای ما گسترش دادند. قطعا اگر این جنگ‌ها به داخل خاک ما سر ریز می‌شد، خسارت‌هایی به مراتب بیشتر از جنگ 8 ساله به همراه داشت. هنر پهلوان قاسم سلیمانی این بود که در سینه سپر کردن مقابل خطری بزرگ، نه از تهدید‌ها و نه از ملامت‌ها نهراسید. «یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَه وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهًَْ لَائِمٍ. ذَلِکَ فَضْلُ الله یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَالله وَاسِعٌ عَلِیمٌ».

او قهرمانی دوران‌ساز است؛ فرماندهی که جان و آبروی خویش را پای تولید قدرت و عزت خرج کرد. این مرام، نقطه مقابل همه سیاست بازانی است که منابع قدرت ملی را هزینه بازی‌های سیاسی خود کرده، اما جز خسارت برای مردم بر جا نگذاشته‌اند. او نه تنها نقشه تبدیل ایران به طعمه‌ای نُرمال برای قدرت‌ها (در تراز گاوهای شیرده پهلوی و سعودی) را باطل کرد، بلکه ملت‌های دیگر را از حلقوم مستکبران بیرون کشید. حاج قاسم، درست در نقطه مقابل نقشه‌ای بود که جان ساورز (رئیس‌وقت سرویس جاسوسی انگلیس) به عنوان «نُرمالیزاسیون ایران انقلابی از طریق برجام» عنوان کرد. او با همین نگاه، در‌باره نقشه برجام 2 و 3 هشدار داد. ضمنا درست در دوره‌ای که اروپای نیرنگ باز وعهدشکن، تجارت خود را با ایران به زیر یک میلیارد دلار رسانده بود، ررویکرد جامع سردار سلیمانی، موجب افزایش تجارت ایران با عراق، به نزدیک ده میلیارد دلار شد. این تداوم همان راهبرد موفقی بود که توانسته تحریم‌های سوخت 20 درصد (برای تولید رادیو دارو)، بنزین و واکسن کرونا را خنثی کند.

«حماسه سلیمانی»، آن رویداد روشنگری است که می‌تواند نخبگان ما را در برابر بمباران خط تحریف برای «تحمیل بی‌معیاری و بی‌هنجاری» مصونیت بخشد و یک جهش مهم در عرصه تقویت «ساخت درونی قدرت» و «اقتدار ملی» را به دنبال داشته باشد. حاج قاسم نگذاشت مطالبه امیر مومنان(ع) دیگر بار بر زمین بماند: «تُکَادُونَ وَ لَا تَکِیدُونَ وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُکُمْ فَلَا تَمْتَعِضُونَ. لَا یُنَامُ عَنْکُمْ وَ أَنْتُمْ فِی غَفْلَهًْ سَاهُونَ.علیه شما نقشه می‌کشند (مکر می‌ورزند) و شما نقشه نمی‌کشید و شهرهاى شما را تصرّف مى‌کنند و شما خشمگین نمى‌شوید. دشمن به خواب نمى‌رود و شما در غفلت و فراموشی غوطه‌ور هستید».

محمد ایمانی