شرایط جنگی پاسخ ناکارآمدی نیست

انفعال و ناکارآمدی مدیریتی در عرصه اجرایی چنان مستمر، فزاینده و درهم‌تنیده شده است که این روزها با معضلات و مشکلات جدیدی روبه رو می‌شویم؛ در این ایام، پیشبرد اموری تبدیل به گره مدیریتی شده و ضروریاتی به مشکل مبدل شده که سال‌ها پیش، روند و مسیرش ریل‌گذاری شده است درحالی‌که امروز باید در مرحله ثمر دهی می‌بود نه اینکه خود مشکل‌ساز شود و بر دوش مردم سنگینی کند.

آب و برق و گاز ازجمله نیازها و کالاهای اساسی‌اند که فراگیری و همگانی بودن آن‌ها در همان دهه اول انقلاب پایه‌گذاری و هدف‌گذاری شد و به نتیجه مطلوب هم رسید. اما در روزهای اخیر، نفس کشیدن عادی هم مثل بعضی امور عادی دیگر، با مشکلات همراه است. بروز معضل آلودگی هوای کلان‌شهرها چنان بر روند خدمات‌رسانی به مردم سایه انداخته است که گویی متولیان امر در مدیریت شرایط و چاره‌یابی مدیریتی برای رفع این معضل، دستپاچه شده‌اند و به نحوی عمل می‌کنند که بر مشکلات می‌افزایند. قطع متوالی برق در کلان‌شهرها، احتمال قطع گاز و کم‌فشار شدن آب، تدابیر روزهای اخیر مدیران اجرایی برای مقابله با معضل آلودگی هواست؛ زنجیره‌ای که برای عدم کسری سوخت نیروگاه‌ها و توقف سوخت مازوت در نظر گرفته‌شده و مردم با اماواگر به اجرای آن تهدید می‌شوند. 

دریغ از اینکه ضرورت ساماندهی و گذر از این مسئولیت، متوجه مسئولان ذی‌ربط است و مردم در مقام شاکی هستند. رویه‌ای ناصواب که بار ناکارآمدی مدیریتی را به دوش مردم منتقل می‌کند. اگر قرار بود مردم بار همه ضعف‌ها و کاستی‌ها را یک‌تنه تحمل کنند پس چه نیازی به مسئولان در ردای وکیل، مجری و قاضی داشتند؟اگر قرار بود که همه مشکلات را به تحمل آن‌ها حواله دهیم پس نقش و وظایف کرسی‌های اجرایی و نظارتی چگونه تعریف می‌شود؟ تا کی می‌خواهیم حقوق ملت را به اسم دشواری شرایط و روزهای جنگی، گروگان بگیریم و اگر روزگار به دلیل فشارهای معاندان نظام، جنگی است، پس سهم مدیران در این شرایط چیست؟ چرا به‌جای کار مستمر از بی‌رمقی و انفعال مدیریتی رنج می‌بریم؟

همه‌کسانی که طی ۴ دهه اخیر در این کشور عهده‌دار مسئولیتی بوده‌ایم خوب می‌دانیم که در تمام این مدت هر جا مشکلی بروز یافت به‌جای مانور بر سر بایدها و نبایدهای مدیریتی، از استقامت و صبوری مردم در ایام جنگ ۸ ساله یادکردیم و گفتیم ای مردم بازهم شرایط جنگی است باید صبوری کنید، آن‌قدر شرایط جنگی را باز تکرار کردیم که مسئولیت مدیریتی را در خدمت به مردم به گوشه رینگ کشاندیم، رینگی که اگر از آن غفلت کنیم باید شاهد مصاف مردم با مسئولانشان بر سر حقوق اولیه‌شان باشیم. 

مشکلات بروز یافته، نتیجه انفعال، بی‌حالی و رخوت مدیریتی رخنه کرده در بدنه اجرایی کشور است و در قضاوت مردم مرز پررنگی بین مدیر خوب و بد وجود نخواهد داشت. باید بدانیم که  نارضایتی اگر پاسخ بجا و به‌موقع دریافت نکند علاج آن بسیار دشوارتر و پرهزینه‌تر خواهد شد.

در جایگاه وکیل مردم، استفاده از اهرم‌های نظارتی مجلس برای به هر حرکت درآوردن دولت در ۸ ماه پایانی باقیمانده از عمرش را جزو حقوق مردم می‌دانم و پیگیر آن خواهم بود، اگرچه دولت در روزهای اخیر با ادبیات مختلف به مجلس اعلام کرده که چگونگی اجرای قانون در حیطه وظایفش است و خود تشخیص می‌دهد که چه زمان و چگونه عمل کند، اما دستگاه‌های دخیل در بروز کاستی‌های اخیر یک‌به‌یک باید به وکلای ملت برای شکل‌گیری این نابسامانی‌ها پاسخگو باشند. مشکلاتی که اگر مدیران اجرایی، اهل کار و برنامه‌ریزی بودند پیش‌بینی آن‌ها از ماه‌ها قبل امکان‌پذیر و قابل مدیریت بود، درحالی‌که بروز معضلات روزهای اخیر عیان کرد بدنه اجرایی نه‌تنها انگیزه و رمقی برای برنامه‌ریزی و جلوگیری از بروز مشکلات  ندارد که با بی‌تدبیری خود عامل بروز بخش قابل‌توجهی از مشکلات است.

محسن پیرهادی