استاد علامه محمدرضا حکیمی ، مفسّر آفتاب انقلاب اسلامی و تئوریپرداز بزرگ نهضت امام خمینی (ره) از میان ما به سوی آسمان معرفت پرکشید. او نام خود را در تاریخ ایران و انقلاب اسلامی به عنوان یکی از بزرگترین ستارگان معارف الهی در این سرزمین جاودانه ساخت.
او پرچم عدالتخواهی را تا آخرین روزهای حیات بر دوش خسته خود در اهتزاز نگه داشت.
او به تعبیر رهبری؛ دانشمندی جامع، ادیبی چیرهدست، اندیشهورزی نوآور و اسلام شناسی عدالتخواه بود.
او با بیش از ۴۰ اثر علمی سهم خود را در ارتقای فرهنگ اسلامی در جامعه ما و تعمیق بینش انقلابی جوانان، به خوبی ادا کرد.
فقر و محرومیت مردم او را رنج می داد و غم محرومین و مستضعفین جزء دغدغههای اصلی او بود و در آثار خود به این امر اهتمام ویژه داشت. غم دیده شدن نداشت، دوست داشت در گمنامی زندگی کند. پرهیز از شهرت و مطرح شدن داشت. لذا صوت و فیلمی از خود باقی نگذاشت. زی طلبگی خود را حفظ کرد با آنکه نویسندهای پرکار بود در پایینترین سطح، زندگی خود را مدیریت میکرد. مرزبان توحید بود و فیلسوف عدالت بر این طریق صادق بود.
***
اسفند ۱۳۵۷ اثر ارزشمند علامه محمدرضا حکیمی تحت عنوان «تفسیر آفتاب» منتشر شد. وی در این کتاب در ۱۰ بخش به روشنگری درباره انقلاب اسلامی، مانیفست امام (ره) و پاسخ به پرسشهای کلیدی درباره این پدیده بی نظیر قرن پرداخت. او از رهبران راستین و رهبران دروغین و تکلیف حکیمان و مصلحان سخن گفت و تداوم جدایی دین از سیاست را یک جریان خطرناک تاریخی یاد کرد و از بستگی دین و سیاست و همبستگی مردم حول دین گفت. او از اصل امامت و مرجعیت گفت و تحلیلی واقعی از شکل گیری انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) و سیر تاریخ یکصد سال اخیر که منجر به نهضت اسلامی امام (ره) شد سخن به میان آورد.
او با این بیان که ؛ «خون کلمه شد و کلمه خون» گفتمان ستیز با استکبار جهانی و ستم استبداد داخلی و ستم استبداد جهانی را در رأس مأموریتهای انقلابیون ذکر کرد. او از شهدای انقلاب به عنوان «مرزبانان حماسه جاوید» یاد کرد و به تفسیر نور، حیات، شور و جنبش اسلامی پرداخت. او نوشت؛« تاریخ ما را در کنار کاخها و تفرجگاهها ننوشتهاند ، حتی فقط در مساجد و مدارس نیز ننوشتهاند.هنگامی که هزار و یک شب به وجود می آمد ما در سیاهچالها بودیم.» بعد او خطاب به حماسهسازان بازوان وضو گرفته خونین فریاد برآورد:« امروز، فریادها به یاری «روح خدا» برخاسته و به آسمان رسیده است . امروز ، جوانان ، حماسههای شورگستر خویش را ، همه جا با خون خود رقم زدند و امروز ، من این قطره خونین را که ، بر سرلوحه نوشتههایم ، به نام رمزی از خورشید خونین تشیع ثبت میکنم نباید از تاریخ وام بگیریم، بلکه به هر سوی که دست برم، خون شهیدان موج می زند و امروز فروغ این خورشید جهان را خیره ساخته است. امروز من میتوانم در معبد خورشید بایستم ، در ساحل سپیده تن شویم، بر حماسه انسانها نماز گزارم»
***
علامه محمدرضا حکیمی آنروز که این کلمات را مینوشت ، هنوز اندیشه انقلاب اسلامی در ۵ قاره جهان و آوازه امام خمینی(ره) به این اندازه که امروز رودرروی استکبار جهانی و آمریکای جهانخوار ایستاده گسترش نیافته بود. امروز محور مقاومت در منطقه و ارتش اسلام در ایران سینه به سینه غارتگران جهانی ایستاده و هل من مبارز میطلبد. فرار مفتضحانه چکمهپوشان آمریکا در افغانستان ، فتوحات مجاهدان فلسطینی در سرزمین های اشغالی ، جوانان انقلابی لبنان و فدائیان امام (ره)و رهبری در سوریه و عراق و یمن نشان از حیات بالنده انقلاب اسلامی در جهان دارد.
علامه محمدرضا حکیمی ۴۰ سال پیش در یک آیندهنگری و آیندهپژوهی پیشنهاد شکلگیری اتحاد جماهیر اسلامی را مطرح کرد و در همین کتاب نوشت:« و من اکنون ، با آرزوی عزت یافتن اسلام و جهانی شدن دین خدا ، برای احقاق حقوق همه توده های محروم بشری، امیدوارم شعله این انقلاب مقدس همه جا افروخته شود و خورشید آن به همه سوی بتابد و پرچم «اتحاد جماهیر اسلامی» به زودی در جهان به اهتزار درآید…
***
امروز سخن جدی و اساسی در اندیشکده های سیاسی و نظامی جهان این است که آیا بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی منجر به شکلگیری جمهوریهای واقعی اسلامی در بلاد اسلامی می شود؟! غرب با دو لب قیچی اسلام سکولار و اسلام تکفیری کمر به هدم انقلاب اسلامی در جهان بسته است.امروز ملت مظلوم و ستمدیده افغانستان که روزی پاره تن اسلام و ایران بود پس از ۴۰ سال مبارزه با قدارهبندان قدرت های جهانی از شرق وغرب عالم موفق شده است اجانب را از کشور بیرون کند. دولتهایی که در این ۴۰ سال در افغانستان روی کار آمدند انواع حکومتهای سکولار شرقی و غربی را تجربه کردهاند اما فرهنگ انقلابی و اسلامی ملت، آن را برنتافتند مردم افغانستان هیچ یک از آن مدلها را نپذیرفتند. جمهوری اسلامی ایران یک مدل موفق از زیست اسلامی و انقلابی بدون سلطه خارجی را در این ۴۰ سال به عنوان یک تجربه به جهانیان عرضه داشته است .آیا طالبان با تغییراتی که در نوع نگرش خود به امر «جامعه» ، «حکومت» و «حکمرانی»از خود نشان میدهند حاضرند از این مدل پیروی و یک زیست برادرانه را در همسایگی با ایران تجربه کنند. تضمین امنیت شیعیان ، احترام به فرهنگ اهل بیت پیامبر و همدردی در ایام دهه اول محرم با عزاداران در مناطق مختلف نشانههای خوبی از این زیست انقلابی و انسانی است و میتواند پایههای همبستگی دو ملت ایران و افغانستان قرار گیرد.رهبری طالبان که اکنون پردهنشین است اگر دقیق عمل کند روی رضایت، فداکاری و وفاداری مردم و نیز فرهنگ انقلابی اسلام به طور جدی حساب بازکند. با دنیای کفر و ستم و تکفیر مرزبندی داشته باشد می تواند دومین جمهوری واقعی اسلامی را در مرز برادری با ملت ایران افتتاح کند و مستظهر به پشتیبانی ملت و دولت ایران باشد.
محمدکاظم انبارلویی