درگذشت مصداق صدر بی ذیل !

ابوالحسن بنی صدر زاده ۱۳۱۲ روستای باغچه همدان، فارغ التحصیل رشته علوم اقتصادی از دانشگاه پاریس و از جمله افرادی بود که در روز ۱۲ بهمن ۵۷ همراه با امام خمینی و با هواپیمای وی به تهران آمد.

وی ابتدا در شورای انقلاب عضویت یافت و سپس با سخنرانی‌هایش و به خصوص با مناظره‌ای که با بابک زهرایی در دانشگاه تهران انجام داد، توانست خود را به عنوان روشنفکر تحصیل کرده طرفدار انقلاب، در میان مردم معرفی کرده و با چاپ روزنامه‌ای تحت عنوان ‹‹انقلاب اسلامی›› به نقد مشکلات جمهوری اسلامی و ارائه تئوری‌های مختلف پیرامون آن پرداخته و به عنوان یک تئوریسین در جامعه مطرح شود.

بعدها با همین ترفندها و با یک برنامه حساب شده و دقیق، از فرصت‌های به دست آمده به خوبی بهره برد و با توجه به اینکه مردم انقلابی آن ایام هیچ‌گونه تجربه‌ای در انتخابات نداشتند، توانست خود را به عنوان نامزد محبوب مردمی جلوه دهد و شهرت مناسبی به دست آورد.

او از ابزارهای موجود همچون سخنرانی در مجامع مردمی و دانشگاهی، مناظره‌های رادیو و تلویزیونی با چهره‌های شاخص، ارائه تئوری‌های اقتصادی، مطبوعات و .. به بهترین وجهی استفاده برد و از رقبای خود پیشی گرفت، رقبایی که هر کدام برای خود وزنه‌ای با سوابقی مشابه داشتند.

درگذشت مصداق صدر بی ذیل !

مطبوعات آن روز، با یک برنامه حساب شده، از بنی صدر چهره‌ای ساختند که در نظر مردم، تنها کسی شد که می‌توانست کشور را از بحران نجات دهد و به اوضاع آن دوران، سامان بخشد.

او در مصاحبه‌های خود، از مردم دم می‌زد و خود را طرفدار روحانیت نشان می‌داد و از روشنفکران انتقاد می‌کرد، به غیر از نظرات اقتصادی برای خروج از تورم و رکود اقتصادی و تحریم‌های غرب، از استقلال و آزادی سخن می‌گفت و با تاسی به مساوات و برابری زن و مرد، سعی در جلب حمایت زنان جامعه داشت.

به نقل از اسناد لانه جاسوسی، او در ماه‌های قبل از انتخابات، با افرادی از سازمان جاسوسی آمریکا ارتباط برقرار کرده بود و به دنبال جاه‌طلبی فراوان و عدم اعتماد به شورای انقلاب، در جستجوی یک نقطه اتکای ایمن برای حفظ خود بود، او برای کسب مقام ریاست جمهوری به هر اقدامی دست میزد.

از میان ۱۰۶ کاندیدای معرفی شده برای ریاست جمهوری، اکثر آنها به دلیل واجد صلاحیت نبودن و به دلیل مخالفت با اصول انقلاب اسلامی و قانون اساسی توسط موسوی خوئینی‌ها رد صلاحیت شدند.

بنی صدر با جوسازی علیه جلال‌الدین فارسی مبنی بر ایرانی الاصل نبودن، موجب استعفای او شد و دکتر آیت هم قبلا به نفع جلال‌الدین فارسی کناره‌گیری کرده بود، جامعه مدرسین در فرصت کوتاهی که تا انتخابات مانده بود دکتر حسن حبیبی را کاندید کرد که در مقابل حجم تبلیغات طرف مقابل، چهره‌ای شناخته شده نبود.

او به مدد مطبوعات طرفدار خویش و با تبلیغات فراوان و استفاده از تاکتیک‌های غربی در برنامه‌های تبلیغاتی خویش و با شعار ‹‹بنی صدر، صد در صد›› توانست مقبولیت مردمی را از آن خود کند و با عوام فریبی‌های گسترده، اکثریت آراء را به دست آورد.

همچنین با اطلاع از موقعیت مستحکم امام در قلوب مردم ایران، خود را از طرفداران امام معرفی کرد، و با صحنه‌سازی توانست این تلقی را در جامعه تقویت کند که کاندیدای مورد نظر امام، خود وی می‌باشد.

وی با غرور فراوانی به سخنرانی می‌پرداخت و یکبار هم اظهار داشت که جز مسعود رجوی، بقیه کاندیداها کوچکترین پایگاهی در میان مردم ندارند. سپس با اعلام اینکه برنامه‌های انتخاباتی همه زدوبند و باندبازی است به جوسازی پرداخت.

در اولین انتخابات ریاست جمهوری که در بهمن ۱۳۵۸ و به فاصله کمتر از یک سال از پیروزی انقلاب برگزار شد، بنی صدر توانست با حدود ۱۱ میلیون رای از مجموع ۱۴ میلیون رای، سایر رقیبان خود را از جمله شهید محمد حسین آیت، صادق قطب‌زاده، دریادار مدنی، کاظم سامی، صادق طباطبایی، داریوش فروهر و حسن حبیبی را پشت سر بگذارد.

مراسم تنفیذ ریاست جمهوری با اصرار او، در بیمارستان و در حضور امام خمینی که به دلیل بیماری قلبی بستری شده بود در ۱۵ بهمن ماه برگزار شد و او رسما" در مقابل امام سوگند یاد کرد.

بنی صدر بعد از مدتی چهره واقعی خود را نشان داد، ارتباط او با مجاهدین خلق و نهضت آزادی و جبهه ملی به تدریج برای مردم روشن می‌شد و کم کم کار را به جایی رساند که علنا" علیه امام مسائلی را مطرح کردند.

او سپاه پاسداران را به باد انتقاد می‌گرفت و بهشتی و طرفدارانش را خشونت‌طلب معرفی می‌کرد و تحت عنوان چماق بدستان از آنها یاد می‌کرد و می‌کوشید با یک کودتای فرهنگی آنها را از صحنه سیاسی کشور حذف کند.

او همچنین به دخالت در امور رهبری و امور قضائی و اعتراض به عزل و نصب‌های قوه قضائیه می‌پرداخت و چنین وانمود می‌کرد که رئیس جمهور هماهنگ کننده سه قوه است و بر همه آنها نظارت دارد!

در سال ۵۹ بعد از انتخاب بنی صدر به ریاست جمهوری در حالی که امام خمینی (ره) به خاطر بیماری جسمانی شدید به این نتیجه رسیدند که این مسؤولیت را به فردی یا مجموعه دیگری واگذار کنند؛ بنی صدر با پیشنهاد هاشمی رفسنجانی و با حکم امام راحل به عنوان فرمانده کل قوا انتخاب شد.

در این زمینه سه دیدگاه درباره عملکرد بنی صدر به عنوان فرماندهی کل قوا در جنگ تحمیلی ایران و عراق وجود دارد:

- روایت نخست که بنی‌صدر را از ابتدا خائن و مأمور سرویس‌های بیگانه می داند که به تدریج ماهیت خود را آشکار کرد.

- روایت دوم هم بنی‌صدر را فردی ملی‌گرا و دارای علایق مذهبی می‌داند که کم‌کم از مسیر انقلاب دور شد.

- روایت سوم، این است که خودبرتربینی و  ‌شخصیت بنی‌صدر، سبب انحراف وی شد و این عامل با سوءاستفاده‌ سازمان مجاهدین خلق، وی را در زمره‌ دشمنان انقلاب اسلامی درآورد.

عملکرد بنی صدر در جنگ تحمیلی در سه عرصه قابل بررسی است:

1ـ عدم ایجاد آمادگی نظامی و تدافعی برای رویارویی با دشمن

در حالی که از چندین ماه قبل از آغاز رسمی جنگ در روز ۳۱ شهریور  ۵۹ نشانه‌هایی از آمادگی رژیم بعثی عراق برای حمله به ایران مشخص بود، اما بنی صدر از ایجاد آرایش تدافعی در برابر دشمن طفره رفته و بسترها را برای تجاوز آسان دشمن آماده کرد.

وی در کتاب خاطراتش که در اروپا منتشر شده، اذعان دارد که از این مسأله مطلع بوده، ولی با این حال اشاره نمی‌کند که چرا اقدام نظامی برای مقابله انجام نداده است.

مرحوم سید احمد خمینی فرزند امام (ره) درباره عملکرد خائنانه بنی صدر تصریح می‌کند:

«او باید در برابر خدا به این سوال‌ها جواب دهد که شما که شش ماه قبل از جنگ می‌دانستید عراق به ایران حمله می‌کند، چه کردید؟ آیا سپاه را در کنار ارتش آرایش دادید؟ آیا ارتش را با سلاح‌های مختلفی که داشت مجهز کردید؟ آیا در سراسر مرز ایران و عراق اقدام به سنگربندی کردید؟ آیا وسایل نظامی از قبیل: تانک و توپ را از سراسر ایران به آنجا گسیل داشتید؟...»

2ـ به رسمیت نشناختن سپاه پاسداران

به رسمیت نشناختن سپاه و پشتیبانی از آن به عنوان بخشی از نیرو‌های مدافع کشور در برابر تجاوز دشمن است به نحوی که مهم‌ترین نیرو‌های دفاعی کشور یعنی نیرو‌های مردمی بسیج و سپاه حتی از داشتن فشنگ و اسلحه ساده مانند کلاشینکف نیز محروم بودند و بنی صدر همواره برای این کار خود استدلال می‌کرد که «یک عده بچه آمده‌اند تا بجنگند.»

3ـ نداشتن دانش نظامی و جنگی

ارائه و تأکید بر اجرای طرح‌های اشتباه از نظر نظامی به واسطه نداشتن سواد و تخصص لازم در امور نظامی یکی دیگر از مهم‌ترین مشکلات بنی صدر در مسؤولیت فرماندهی کل قوا بود؛ البته در کنار این بی‌سوادی، داشتن نوعی خود بزرگ‌ بینی افراطی و مخالفت کینه ‌توزانه با نیرو‌های انقلابی نیز باعث شده بود تا از مشورت با کارشناسان این امور بی بهره باشد.

وی در جنگ مدعی بود که مبتنی بر مدل حکومت اشکانیان خواهد جنگید و در این راه استراتژی «زمین سوخته» یا «زمین بده ـ زمان بگیر» را مطرح می‌کرد که با همین استراتژی شکست‌خورده، بخش‌هایی از کشور به ویژه مناطق عمده‌ای از استان خوزستان توسط ارتش بعث عراق اشغال شد، بدون اینکه بنی صدر بتواند عملیات موفق‌آمیزی برای خارج کردن دشمن انجام دهد.

حضرت امام خمینی (ره) به دلیل خیانت های بنی صدر به رزمندگان اسلام و انقلاب و همکاری با گروهک منافقین و با رای عدم کفایت از سوی مجلس، طی حکمی در تاریخ ۲۰ خرداد ۶۰ بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل کردند. وی چندی بعد در پوشش زنانه به‌همراه مسعود رجوی به فرانسه گریخت و مورد استقبال برخی سران وابسته به رژیم پهلوی قرار گرفت.

در سالهای اخیر نیز در یکی از آخرین مصاحبه‌های خود با رادیوفردا به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب گفته بود: «سقوط جمهوری اسلامی محتمل نیست، قطعی است.» او همچنین از جمله توصیه‌کنندگان به تحریم انتخابات در ایران بود و می‌گفت: «انتخابات در ایران نه تنها آزاد نیست، بلکه با تحقیر رأی‌دهندگان همراه است، زیرا نه آزادی نامزد شدن وجود دارد و نه آزادی رای دادن.»

در فرانسه نیز با مسعود رجوی و شماری دیگر از نیروهای مخالف حکومت جمهوری اسلامی شورای ملی مقاومت را تشکیل داد، ولی در سال ۱۹۸۴، این شورا را ترک گفت. وی در ورسای، شهری در حومه‌ پاریس، تحت مراقبت امنیتی دولت فرانسه اقامت داشت و در ماجرای دادگاه میکونوس که جمهوری اسلامی متهم به ترور رهبران مخالف کُرد شده بود، علیه نظام جمهوری اسلامی شهادت داد.

۱۷ مهرماه ۱۴۰۰ سایت شخصی سیدابوالحسن بنی صدر از درگذشت او در بیمارستان سالپتریه پاریس در سن ۸۸ سالگی خبر داد و بدین ترتیب پرونده یک عمر خیانت او به کشورش بسته شد.

صفورا ترقی