چرا کلیدواژه اصلی سخن رهبری بازتاب نداشت؟

به گزارش افکارنیوز،دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای ،یادداشتی را از سعدالله زارعی درباره بیانات رهبر انقلاب اسلامی در مراسم گرامیداشت بیست و سومین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی رحمهالله و دلایل عدم بازتاب سخنان رهبر انقلاب اسلامی به عزت ملی پرداخت که به شرح زیر است:

در نگاه حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، «عزت ملی» کلیدواژه‌ای است که می‌توان با آن همه‌ی حرکت‌ها، رفتارها، کنش‌ها و واکنش‌های جریانات مختلف داخلی و خارجی را مورد تحلیل قرار داد. از منظر رهبر معظم انقلاب، حضرت امام خمینی رحمه‌الله احیاگر روح عزت ملی بود و مهم‌ترین هنر ایشان، احیاگری در این عرصه‌ی مهم و اساسی بود.

روح عزت ملی یک ودیعه‌ی خدادادی است که در همه‌ی انسان‌ها هست، اما احتیاج به احیاگری و تحرک دارد. کار انبیاء و اولیاء الهی، احیاگری این روح است که در روایت‌ها از آن به «فطرت» نیز یاد می‌کنند. همه‌ی انسان‌ها دارای فطرت الهی هستند، ولی این فطرت الهی برای رسیدن به فعلیت، نیازمند تحرک و هدایت و مدیریت است. انبیاء و اولیاء الهی و ائمه‌ی طاهرین همین فطرت خفته را بیدار می‌کردند و این ودیعه‌ی الهی را به حرکت وامی‌داشتند.

این‌که رهبر معظم انقلاب عزت ملی را به حضرت امام ارجاع می‌دهند، به ما کمک می‌کند که بتوانیم در چیستی روح عزت ملی و چگونگی احیاگری آن، به یک متن جامع دسترسی داشته باشیم که همان سیره و سخن حضرت امام است. امام خمینی رحمه‌الله یک الگوی زنده‌ی عزت ملی به نام جمهوری اسلامی ایران را در معرض دید جهانیان قرار داده است؛ الگویی که «عزت ملی» را از حوزه‌ی ذهنی محض خارج کرده و یک الگوی زنده و عینی را به جهانیان ارائه نموده است.

مهم این‌ است که الگوی عزت ملی در فضایی قرار گرفته که نظریه‌های رقیب آن حرفی برای گفتن ندارد. یعنی رقبا متن مورد پذیرشی ندارند که بتوانند روی آن اجماع کنند؛ بر خلاف ما که می‌توانیم روی سخن و سیره‌ی امام رحمه‌الله اجماع ایجاد کنیم. آنها همچنین تجربه‌ی قابل پذیرشی ندارند که بتوانند افراد را به آن دعوت کنند. تجربه‌ی غرب تعمیق شکاف‌های اقتصادی، فقر، ظلم، تجاوز، ایجاد جنگ‌ها، توسل به شیوه‌ی نظامی برای حل مسائل سیاسی، استفاده از ابزارهای نامشروع و جز آن است. این‌ها تجاربی است که در تابلوی غرب به صورت برجسته وجود دارد. لذا این تابلو هم قابل ارائه نیست.

غربی‌ها دچار یک خلأ تمدنی شده‌اند و به همین خاطر نمی‌توانند هیچ حرکت تمدن‌ساز دیگری را تحمل کنند. طرح نظریه‌ی هرمنوتیک توسط گادامر در سال ۱۹۳۸، آخرین زایش فکری تمدن غرب بود. از آن به بعد تقریباً برای یک دوره‌ی هفتادساله ما شاهد نوعی فقدان گفتمان جدید در تمدن غرب بوده‌ایم. این در حالی است که تا پیش از آن، در هر پنج یا شش سال ما شاهد یک حرکت علمی جدید در تمدن غرب بودیم.

همه‌ی این‌ها در حالی است که در جهان اسلام، یک جریان نوظهور مبتنی بر مبانی غیر مادی –بر خلاف جریان‌ها و نظامات غرب که بر مبانی مادی استوار است– شکل گرفته و رو به گسترش است. این تفکر و تمدنِ مبتنی بر ایده‌های الهی هرچه پیش می‌رود، ظرفیت‌های جدیدی را در حوزه‌های فکری به بشر عرضه می‌کند و طراوت و زیبایی خود را به دنیا نشان می‌دهد. در واقع پیری و عقیمی تمدن غرب هم‌زمان شده است با جوانی و زایش تمدن اسلامی و این مسأله غربی‌ها را به‌شدت دچار وحشت کرده است. آنها نگران یک شکست بزرگ تمدنی هستند.

بنابراین غرب همه‌ی تلاشش را به کار گرفته تا شاید بتواند مانع حرکت اسلامی شود و اگر هم نتواند، حداقل سعی می‌کند فرصت و زمان بهینه را از حرکت رو به جلوی این جریان بگیرد تا در خلال آن بتواند مشکل نازایی تمدن خود را حل کند.

دنیا در این پیچ تاریخی از یک طرف نفرت عجیبی نسبت به نسخه و تجربه‌ی غرب دارد و از سوی دیگر، خاطرات بسیار مثبتی از نسخه و تجربه‌ی جمهوری اسلامی دارد. این به ما کمک می‌کند تا با قاطعیت بیشتری بر مشی خودمان تأکید کنیم و امیدوار باشیم که از طریق پیگیری و ادامه‌ی این تجربه، قله‌ها را فتح کنیم و به نقطه‌ای برسیم که دنیای استکبار از آسیب رساندن به جمهوری اسلامی و مردم ایران مأیوس شود.

عزت ملی ما یک نمونه از نسخه‌ای است که در عرصه‌ی بین‌المللی می‌تواند مخاطبانش را پیدا کند و بشریت را نجات دهد و مسائل جهان را حل و فصل کند. با این حال ما شاهد بوده‌ایم که رسانه‌های نظام سلطه در بازتاب سخنان رهبر انقلاب اسلامی به بسیاری از نکات اشاره کردند، اما به «عزت ملی» که همه‌ی اجزای سخنان رهبری برآن استوار بود، اشاره‌ای نداشتند، زیرا اگر این پیام در سطح دنیا بازتاب پیدا کند، توجه اذهان و افکار عمومی و ملت‌ها را برمی‌انگیزد و این چیزی نیست که غربی‌ها بتوانند تحملش کنند.

امروزه تلاش بسیار گستردهای در سطح بینالمللی صورت میگیرد تا هویت قیامهای مردمی بیداری اسلامی مخدوش شود و از طریق صدور شناسنامههای جعلی، هویت این جنبشها از بین برود. البته در این خصوص کمتر تبلیغ میشود که به هر حال پیام و کلام اصلی و هویتطلبانهی این جنبشها همانا اسلام است. بسیاری از محققین بر این نکته تأکید دارند که این خیزشها را مردم مسلمان بهوجود آوردهاند. مسلمانان نیز تردید ندارند که دینشان جامع و پاسخگو در همهی عرصههای دنیوی و اخروی است. همچنین تردید ندارند که باید به سمت تحقق اهداف دینی حرکت کنند. چهبسا نتایج انتخابات در دو کشور تونس و مصر نیز اثبات همین نکتهی کلیدی است که مایه و گوهر اصلی این خیزشها، همانا احیای هویت اسلامی و ابراز آشکار و افتخارآمیز دینمداری است.