بحران اوکراین ،‌تسریع‌کننده تغییر نظم جهانی

 نظم جهانی در حال تغییر است و تحولات جاری در اروپا یکی از نشانه‌های آن می‌باشد.تغییر نظم‌های جهانی از ابتدا تا به امروز با تحولات بزرگ و عمدتا خشن همراه بوده است. قبل از جنگ‌های جهانی اول و دوم نظم چند قطبی (Multipolar) بر مناسبات بین‌المللی حاکم بود و درآن ، چند قدرت به طور همزمان در عرصه بین‌المللی بازی می‌کردند.

 این نظم با دو جنگ خشن و خونین تغییر کرد؛ جنگ‌هایی با حدود ۱۰۰ میلیون کشته. از خاکستر این جنگ‌ها ، نظم دوقطبی (bipolar) زاده شد و در آن دو قطب اصلی ایدئولوژیک، جهان را به دو بلوک تقسیم کردند و بیش از چهار دهه کنشگری کردند. پس از فروپاشی شوروی ، نظریه‌پردازان ایالات متحده اصرار داشتند که نظم چندقطبی شده (Unipolar) و به «پایان تاریخ» رسیده‌ایم. این تک قطبیت ادعایی که با رویداد بزرگی همچون فروپاشی یک امپراطوری همراه بود، با کنشگری آمریکا در جنگ عراق علیه کویت و حمله به صدام توسط آمریکا تثبیت شد ، اما از یک دهه بعد  تاکنون اتفاقاتی در نظام بین‌الملل در حال رخ دادن است که نشان می‌دهد دنیا دارد به حالت چندقطبی برمی‌گردد.

از ابتدای قرن ۲۱ تاکنون ، و در نتیجه جنگ‌های خشن و مختلف و متعدد (که تقریبا بدون استثنا ردپای ایالات متحده آمریکا در آن وجود دارد) نظم بین‌المللی در حال چرخش است. در تحولات دو دهه اخیر، بازیگران دیگر عرصه بین‌المللی ، اجازه کنشگری تمام‌عیار به آمریکا نداده‌اند چه در افغانستان ، چه درعراق ، چه در فلسطین ، چه در یمن ، چه در سوریه و سایر کشورها آمریکا و متحدانش نتوانسته‌اند آنچه خواسته‌اند را محقق کنند و مورد متأخر و اخیر آن ، تحولات اوکراین است.

اوکراین در برهه‌ای که تحولات خشونت‌بار سوریه و عراق در نتیجه کنشگری‌های داعش درجریان بود؛ در سال ۲۰۱۴ درگیر خشونت و جنگ محدود شد. اما از آنجا که غربی‌ها نمی‌توانستند به طور همزمان دو جبهه غرب آسیا و شرق اروپا را مدیریت کنند ، ترجیح دادند تا پرونده اوکراین را موقتا ببندند و این ، فرصتی بزرگ برای روسیه بود تا دستور کار خود را پیش ببرد.

پس از شکست غرب و متحدانش در پرونده سوریه و عراق (که به لطف مجاهدت‌های شهید حاج قاسم سلیمانی و یارانش رقم خورد) ، اکنون پوتین فرصت را غنیمت شمرده تا با خیال راحت و با دستور کاری از قبل مشخص ، پرونده اوکراین را دوباره بگشاید و با به رسمیت‌شناختن دو حوزه خرد سرزمینی در اوکراین و سپس اعزام نیرو به آنها فرصت درگیری با دولت اوکراین را رقم بزند.

حمله به اوکراین توسط روسیه و قبل از آن الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ ، نشان می‌دهد که معادلات جهانی را هنوز قدرت تعیین می‌کند و لذا آنچه در روابط بین‌المللی اهمیت دارد، پارادایم رئالیسم است و این قدرت و توازن آن است که معادلات را رقم می‌زند، نه سازمان های بین‌المللی و چیز دیگر. از سوی دیگر، عدم دفاع فیزیکی آمریکا و ناتو از متحد اصلی خود یعنی اوکراین که پیشانی مقابله  با روسیه است، نشان می‌دهد که ناتو و در رأس آن ایالات متحده آمریکا ضعیف‌تر از قبل شده و قدرت مداخله نظامی ندارد و از سوی دیگر وابستگی برخی کشورهای اروپایی همچون آلمان به انرژی روسیه ، توان مداخله بیشتر را از آنان سلب نموده و لذا به موضع‌گیری‌های کاغذی بسنده کرده‌اند.

بحران اوکراین ،‌تسریع‌کننده تغییر نظم جهانی

بازی اوکراین در جریان است  و زود است که پیش‌بینی کنیم چه اتفاقی خواهد افتاد، اما آنچه این قلم از تحولات آن می‌فهمد، این است که این تحولات در راستای چرخش نظم جهانی است و سرعت تغییر نظم را بالا می‌برد. بی‌شک ، نظم آینده جهانی ، نظمی چندقطبی است که در آن قدرت‌هایی چون چین، روسیه و جمهوری اسلامی ایران یکی از بازیگران اصلی آن خواهد بود.

 احمد نادری