کسی عزادار ملکه نیست

الیزابت دوم ملکه سابق انگلیس پس از به قدرت رسیدن در حالی ارباب میلیون‌ها برده در سراسر جهان شد که بسیاری از آنها تمایلی به بودن در آن شرایط نداشتند. اکنون پس از مرگ او، در مستعمرات سابق بریتانیا احساسات پیچیده‌ای از جمله خشم (ناشی از نحوه مواجهه انگلیس با این مستعمرات) نسبت به ملکه آشکار شده است. یکی از این پیچیدگی‌ها تفاوت نحوه مواجهه مردم و حاکمان آنها نسبت به مرگ ملکه است. در حالی که افرادی نظیر رئیس‌جمهور مستعفی کنیا، اوهورو کنیاتا که پدرش «جومو کنیاتا» قبل از اینکه نخستین رئیس‌جمهور کشور در سال 1964 شود، در دوران حکومت ملکه انگلیس زندانی بود مانند برخی سران کشورهای آفریقایی مرگ او را تسلیت گفته اما این احساس تسلی در بین مردم برجسته نیست.  فراتر از تسلیت‌های رسمی (برای مرگ ملکه)، تلخی‌هایی درباره گذشته در آفریقا، آسیا، دریای کارائیب و جاهای دیگر وجود دارد. پس از مردن الیزابت دوم، بحث اصلی در این کشورها حول موضوع شکنجه برده‌ها به عنوان میراث استعمار است. این میراث از برده‌داری گرفته تا تنبیه بدنی در مدارس آفریقا تا آثار باستانی غارت‌شده را که در مؤسسات و موزه‌های انگلیسی نگهداری می‌شود شامل می‌شود. برای بسیاری از مردم این مستعمرات سابق، ملکه انگلیس نمادی از این میراث شوم در طول 7 دهه سلطنت است. در کنیا، جایی که الیزابت ده‌ها سال پیش در آن از مرگ پدرش و آغاز سلطنت خود مطلع شد، یک وکیل به نام «آلیس موگو» تصویری را در صفحه شبکه‌ اجتماعی خود منتشر کرد که حاوی سندی مربوط به ۱۹۵۶ است. این نامه ۴ سال پس از آغاز سلطنت الیزابت دوم در میانه سرکوب «شورش مائو مائو» علیه استعمار بریتانیا نوشته شده است. در این نامه نوشته شده: «جواز حرکت». آن روزها بیش از ۱۰۰ هزار کنیایی در شرایطی دشوار در کمپ‌ها گردآوری شده و بسیاری هم مانند مادربزرگ آلیس موگو، مجبور بودند برای جابه‌جایی از مکانی به مکان دیگر، از استعمارگران بریتانیایی مجوز حرکت بگیرند. موگو ساعاتی پس از مرگ ملکه در توئیتی نوشت: «بیشتر پدربزرگ و مادربزرگ‌های ما تحت ستم قرار گرفتند. من نمی‌توانم (برای ملکه) عزاداری کنم».

 

در حالی ‌که رسانه‌های انگلیسی الیزابت را «ملکه خوش‌قلب» (!) معرفی کرده‌اند اما این نمی‌تواند واقعیت داشته باشد، چرا که در دوره سلطنت الیزابت دوم، انگلستان شاهد نبردهای ضد استعماری و استقلال‌خواهانه سخت کشورهای آفریقایی؛ از غنا تا زیمبابوه، همراه با رشته‌ای از جزایر و کشورهای کارائیب در امتداد حاشیه جنوبی شبه‌جزیره عربستان بود. 

 

کسی عزادار ملکه نیست

خشم و نارضایتی مردم معطوف و محدود به آفریقا نیست و در حوزه کارائیب و به طور مشخص جامائیکا نیز خشم از استعمار انگلیس و تاریخ برده‌داری آن نمایان است. در کمترین حالت، مردم خواستار عذرخواهی نظام پادشاهی انگلیس از جنایات و میراث استعماری بریتانیا در کشورشان هستند. برت ساموئلز، یکی از اعضای شورای ملی جبران خسارت در جامائیکا معتقد است: چیزی که از آن به عنوان کشورهای همسود یا مشترک‌المنافع یاد می‌شود، در واقع ثروت انگلستان است.  این ثروت چیزی است که (مردم جامائیکا) هرگز در آن سهیم نیستند. 

در خاورمیانه هم نشانه‌های اندکی از اندوه عمومی درباره مرگ ملکه انگلیس هویداست، حتی علاقه به مرگ او در سراسر غرب آسیا وجود داشت؛ جایی که بسیاری هنوز بریتانیا را مسؤول اقدامات استعماری‌ای می‌دانند که بسیاری از مرزهای منطقه را ترسیم و زمینه بسیاری از درگیری‌های مدرن آن را فراهم کرد. به عنوان مثال روز شنبه، رهبران حماس و غزه از پادشاه چارلز سوم خواستند تصمیمات دستوری بریتانیا را درباره (مرزهای) فلسطین «اصلاح» کند.

در قبرس که از نظر قومی تقسیم شده است، بسیاری از یونانی‌های قبرس مبارزات چریکی ۴ ساله‌ای را که اواخر دهه 1950 میلادی علیه حکومت استعماری انگلیس انجام شد و بی‌تفاوتی ملکه نسبت به وضعیت اسفبار 9 نفری را به یاد آوردند که مقامات بریتانیایی آنها را به دار آویختند. یانیس اسپانوس، رئیس انجمن سازمان ملی مبارزان قبرس گفت ملکه «از سوی بسیاری به عنوان مسؤول» تراژدی‌های قبرس شناخته می‌شود. 

اکنون با درگذشت او، تلاش‌های جدیدی برای پرداختن به گذشته استعماری انگلیس وجود دارد و از سوی دیگر برخی به دنبال پنهان کردن آن هستند. به نظر می‌رسد مرگ الیزابت دوم می‌تواند دیدگاه‌ها و خواست‌های تجدیدنظرطلبانه و اعتراضات در برخی کشورها برای وادار کردن حکومت‌شان به تغییر روابط خود با سلطنت انگلیس را تسریع کند. در حالی که در آفریقا و کارائیب احساسات ضد سلطنتی همراه با جنبش‌های عدالت نژادی رشد کرده و تفکر ضد استعماری و گفت‌وگوها درباره حقوق بومیان را به جریان اصلی تبدیل کرده است، در برخی کشورها نیز این دولتمردان و نهادهای سیاسی هستند که خواستار تغییر شکل روابط هستند. مجله تایم در این باره نوشت بیش از 12 کشور، از جمله کانادا، نیوزیلند، استرالیا، بلیز، جامائیکا، تووالو، پاپوآ گینه نو و جزایر سلیمان، ملکه را به عنوان رئیس دولت خود به رسمیت می‌شناختند. مرگ او احتمالا بحث‌هایی را درباره اینکه آیا جانشین او، شاه چارلز سوم، باید این نقش را ادامه دهد یا خیر، برانگیخته است. در حال حاضر درخواست‌های جدی برای تغییر این روابط وجود دارد. آدام بانت، رهبر حزب سبزهای استرالیا، در توئیتر به خانواده ملکه تسلیت گفت اما افزود: «اکنون استرالیا باید به جلو حرکت کند... ما به یک معاهده با ملت‌های اول نیاز داریم و باید جمهوری شویم».

کیتی پیکلز، استاد تاریخ در دانشگاه کانتربری در نیوزیلند هم می‌گوید: «از آنجا که اهمیت سلطنت در جامعه کمتر شده، مکان‌هایی مانند نیوزیلند به این دلیل که شخصا برای ملکه احترام قائل بودند، ماندگار شد». او به تایم گفت: «چارلز و ملکه همسر، کامیلا احتمالا این جایگاه را ندارند».