قربانیان کم‌سن و سال جنگ شناختی

 در روزهایی قرار داریم که کشور عزیزمان بتازگی بعد از مدتی ناامنی و التهاب به آرامش همیشگی خود رسیده است. در میان اخباری که از این التهابات و درگیری‌ها شنیده می‌شد حضور نوجوانان و جوانان به عنوان معترض در خیابان‌ها بود؛ آنانی که هنوز مدرسه می‌روند و به عنوان دانش‌آموز شناخته می‌شوند. شنیدن این خبر سوالاتی را مطرح می‌کند که پاسخ و مواجهه درست با آن می‌تواند عاقبت نسلی را از گمراهی به سمت نور هدایت کرده و منجی آیندگان کشور باشد؛ براستی نقش نهادهای آموزشی، فرهنگی و پرورشی کشور که کارشان تربیت نسلی برای تداوم آرما‌ن‌های انقلاب است، در این آشوب‌ها کجا بود و مسؤولان مربوط چه پاسخی برای این مهم دارند؟ نوجوانان و جوانانی که تا چند صباح دیگر باید بر صندلی‌های مسؤولیت این مملکت تکیه بزنند و اداره کشور به آنها سپرده شود و آینده‌سازان کشور محسوب می‌شوند، چرا در این برهه حساس سنی که هر حرکت درست یا غلط می‌تواند مانند حرکت مهره‌های شطرنج عمل کرده و آینده آنان را بسازد یا به تباهی بکشاند، باید در زمین دشمن بازی کرده و به دروازه کشور خودشان گل بزنند؟! چه کسی به فکر تربیت این نسل است؟! چه کسی ضامن این بی‌اخلاقی و این نوع نگاه‌های نادرست در جوانان است؟! آیا جوانان ما جای اینکه تاریخ مستند انقلاب را از زبان خودمان بشنوند، باید شاهد آن باشیم که دیگران برای‌شان تحریف ‌کنند که روایت ناصواب به آنها ارائه شود و گذشته این کشور برای‌شان وارونه جلوه داده شود؟! چرا به این درک نرسیده‌ایم که امروز جنگ، جنگ روایت‌هاست، اگر روایت نکنیم، روایت می‌شویم و درست یا غلط روایت‌مان می‌کنند؛ باید در این برهه حساس تاریخی بدانیم که همه در قبال این ماجرا‌ها مسؤولیم، همه باید برای ارتقای فرهنگی نسل آینده انقلاب تلاش کنیم؛ نباید اجازه دهیم جوانان قربانی بی‌مبالاتی مسؤولان بی‌مسؤولیت شوند. شاید الان اندکی برای این حرف‌ها دیر باشد، آن روزی که رهبر حکیم انقلاب هشدار تهاجم فرهنگی را داده بودند باید به فکر این روزها می‌بودیم و برای امروزمان برنامه‌ریزی می‌کردیم و نسل امروزمان را نجات می‌دادیم؛ از طرفی هم این فضاهای مجازی و بازی‌های رایانه‌ای که هیچ محدودیت و بزرگ‌تری ندارد، همه جوانان را به خود مشغول و از دنیای واقعی جدا کرده و آنان را در مسیری قرار داده که هرگز به صلاح آینده کشور نیست و افکار فرزندان این مرز و بوم و روح لطیف آنان را به سوی خشونت سوق داده و باعث ایجاد ناهنجاری‌های روحی و در نتیجه ابتذال در میان فرزندان عزیز این کشور شده است. در چنین شرایطی باز هم بعضی می‌گویند چرا نوجوانان در درگیری‌ها حضور دارند؟! به نظر چه چیزی می‌تواند برای یک نوجوان جذاب‌تر از این باشد که هر آنچه را در دنیای مجازی برایش به تصویر کشیده‌اند، در دنیای حقیقی با آن مواجه شود و تمام آن هیجانات ناشی از دنیای مجازی و حرکات اکشن را در واقعیت پیاده کند و از آن‌ لذت ببرد؟ آیا واقعا دستگاه‌های متولی برای فرزندان کشور برنامه‌ای دارند؟ یا باید هر روز بیشتر از دیروز شاهد ابتذال و از هم گسیختگی فرهنگی و پرپر شدن جوانان و نوجوانان کشور باشیم!؟

قربانیان کم‌سن و سال جنگ شناختی

آیا زین پس دستگاه‌های فرهنگی باز هم برای کار‌های فرهنگی و نهادها و کانون‌های ریز و درشت شهرستان‌های کشور برنامه و بودجه‌ای ندارند؟ یا فقط علاقه‌مندند بودجه‌های کشور را صرفا در جهت خرابی‌های برآمده از اغتشاشات- که حاصل عدم تربیت نسل جدید بوده- هزینه کنند! نهادهایی که خودشان یک طرف این ماجرا بوده و به نوعی مقصر شناخته می‌شوند، زیرا اگر کسی کمترین کاری در راستای کودک و نوجوان کرده باشد می‌داند همیشه نهادها درگیر کمبود بودجه بوده و پول ندارند تا خرج تربیت فرزندان کشور کنند. به همین دلیل بعد از گذشت چند سال اگر این نهاد وابسته به دولت و حکومت باشد رو به کسالت می‌رود و دیگر رمقی برای ادامه کار نخواهد داشت و اگر برآمده از مردم و خودجوش و جهادی باشد، یا کارش را بسیار محدود کرده یا به تنگنای اقتصادی خورده و تعطیل می‌شود. این امر مصیبتی است در این کشور که امید است مسؤولان مربوط با تغییر رویکرد و عزم مضاعف و با استفاده از جوانان نخبه در اتاق‌های فکر و مراکز تصمیم‌ساز برای این مهم فکر اساسی کنند تا دیگر شاهد چنین اتفاقات تلخی در نسل‌های آینده کشور نباشیم.

حجت‌الاسلام محمد رنگین‌کمان