اگر جفرسون از گور بلند می‌شد

« دروغ ، سالانه میلیاردها دلار به کسب‌وکارها خسارت می‌زند، روابط اجتماعی را تخریب می‌کند و بعضا حتی انسان‌هایی را به کشتن می‌دهد. دروغ گفتن دلایل زیادی دارد. می‌توان آن را از دیدگاه عصب‌شناختی و روانشناسی تحلیل کرد و....»

این چند خط بخشی از یک مقاله است که وقتی خود را برای نوشتن این یادداشت آماده می‌کردم و دنبال «داده» بودم به چشمم خورد. «دروغ» چه تاثیراتی بر زندگی افراد دارد؟ بر روابط اجتماعی چه تاثیرات مخربی می‌تواند داشته باشد؟ بر اقتصاد چطور؟ در طول عمر انسان‌ها و همین‌طور در کسب‌وکارها آیا می‌تواند تاثیرات مخربی داشته باشد؟ و سرانجام این که، دروغ گفتن چه تاثیراتی بر روی خود دروغگو دارد؟ به تحولات سه ماه گذشته بیندیشید. نقش «دروغ» در وقوع این آشوب‌ها چقدر بود؟ این دروغ چه خسارت‌هایی بر کشور و بر مردم تحمیل کرد؟ روی زندگی و آرامش مردم چطور؟ همین‌طور روی کسب‌وکارها و معیشت آنها؟ روی وضعیت تحصیلی دانشجویان در دانشگاه‌ها و دانش‌آموزان در مدارس و همین‌طور روی اعصاب و روح و روان جامعه؟ روی روند خوبی که اقتصاد کشور در آن قرار گرفته بود و... چطور؟

جرقه این آشوب‌ها با این همه خسارت جانی، مالی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی، علمی و روانی با یک دروغ درباره نحوه فوت یک خانم شروع شد؟! خبرنگار یک روزنامه زنجیره‌ای، به شکل مشکوکی از فوت یک خانم، مطلع و طبق آموزش‌هایی که در خارج از این کشور دیده بود، سراغ آن سوژه رفت و آن را به دست برخی به ظاهر رسانه آن طرف آب رساند. آنها هم با تکنیک «روایت‌سازی» و افزودن عنصر «دروغ» بر این روایت، جنگ روایت‌ها و ترکیبیِ عظیمی را آغاز و بمباران افکار را شروع کردند و... باقی ماجرا.

اما بنا به دلایلی- که جای طرح آن اینجا نیست- دروغ وقتی زیاد تکرار می‌شود، اثر خود را از دست می‌دهد. دروغ با تولید هیجان ممکن است فرصت فکر کردن از قربانی را بگیرد اما رفته رفته و با گذشت زمان، آن هیجان تخلیه شده و امکان فکر کردن افراد مهیا می‌شود. 

با دروغ، این هیجان را دو سه ماهی زنده نگه داشتند اما اکنون هیجانات تخلیه شده و آنها هر چه دروغ می‌گویند، اثری نمی‌بینند یا اثر عکس می‌بینند. همین حالا سری به صفحات مجازی آنها بزنید تا تلاش‌های رسوای‌شان را ببینید. هنوز در این صفحات در میدان آزادی تهران جنگ است! شهرهای فلان استان جنوبی کشور سقوط کرده! و مسئولین هم در حال فرار به ونزوئلا هستند! تمام کشور هم در اعتصاب است و... در حالی که این اعتصاب و نا آرامی و بحران در همان انگلیس و فرانسه و آمریکاست که جریان دارد!

اما این دروغ از یک‌جا به بعد روی گوینده است که اثر سوء و مخرب می‌گذارد. چون سه ماه است روزانه ده‌ها دروغ نوشته و گفته و توئیت‌زده، رفته‌رفته، خود او این دروغ‌ها را باور می‌کند. در چرایی به دام افتادن روح‌الله زم هم گفته می‌شود، آن‌قدر دروغ گفت و نوشت «کار جمهوری اسلامی تمام است» و او قرار است قدرت را در کشور به دست گیرد که خود، دروغ‌هایش را باور کرد، رفته‌رفته دچار توهم شد و سر انجام به راحتی دُم به تله داد. اگر چه هوشیاری و تخصص و ابتکار عمل دوستان اطلاعات سپاه در به دام افتادن او را هم نباید از نظر دور داشت.

افسردگی، پرخاشگری و ناامیدی، اثرات بعدی دروغگویی روی فرد دروغگوست. اگر مواضع این روزهای لیدرهای جریان اغتشاش را دنبال کنید می‌بینید که کاملا ناامید و خشمگین‌اند. حرف‌هایی را به‌طور واضح و علنی می‌گویند که شاید پیش از این باید تلاش می‌کردیم، آنها را به مردم بقبولانیم. از بس عصبانی و افسرده‌اند صراحتا می‌گویند از سوی کشورهای دیگر مورد حمایتند و کسانی از طیف خودشان را که مخالف این تحلیلند، به باد فحش می‌گیرند. مثلا می‌گویند: «هر کس بگوید جنبش نباید حمایت آمریکا و اسرائیل و عربستان را داشته باشد، یا نادان است یا احمق یا مزدور جمهوری اسلامی! باید حمایت آنها را داشت و...» بعضا حین این اعتراف‌های مهم، بغض می‌کنند و مثلا می‌گویند، بایدن یا ماکرون آنها را صرفا کارت‌های بازی برای چانه‌زنی‌های سیاسی می‌خواهند. نباید به آنها امیدوار می‌شدیم و... در روزهای آینده اعتراف، رفتارهای انتحاری و خودزنی‌های بیشتری از آنها شاهد خواهیم بود چون تکرار زیاد دروغ، آنها را واقعا به این باور رسانده بود که نظام قدرتمند جمهوری اسلامی در حال سقوط است و...

درست است که «رسوایی» و «شکست» فرجام دروغگوست اما تا وقتی این دروغگوها هستند و در فضای مهم رسانه تنفس می‌کنند، آشوب و فتنه و ترور هم هست. اینکه چرا این‌قدر دروغ می‌گویند هم یک دلیل بسیار مهم دارد و آن این است که، دروغ گفتن در این کشور، هزینه بالایی ندارد. بروید و به زبان‌های مختلف بین‌المللی تحقیق کنید و ببینید، کدام کشور در کدام نقطه از عالم اجازه فعالیت به دروغگوهایی را که به نام رسانه فعالیت می‌کنند، می‌دهد. یک مورد- فقط یک مورد- نشان دهید کشوری که بالا‌ترین استانداردهای مربوط به «دموکراسی» و «گردش آزاد اطلاعات» را دارد، اجازه فعالیت به این شعبده‌بازهای دروغ‌پرداز را می‌دهد یا نمی‌دهد. مگر همین چند روز پیش خبرگزاری آسوشیتد پرس از عملیات بزرگ و سراسری پلیس آلمان برای دستگیری فعالان رسانه‌ای کذاب، گزارش نداد؟ مگر ننوشت کسانی که در آلمان با ابزار رسانه اقدام به نفرت‌پراکنی، تهمت و دروغ‌پردازی می‌کنند، دستگیر و زندانی می‌شوند: «مقامات آلمانی اعلام کرده‌اند که پلیس این کشور خانه‌های افرادی که سخنان نفرت‌پراکنانه را در فضای مجازی ترویج می‌داده‌اند را طی ۹۱ عملیات در ۱۴ ایالت بازرسی کرده است. اتهام این افراد انتشار مطالب حاوی تحریک به نفرت، دروغ و تهمت بوده است. این اقدامات بخشی از تصمیم دولت آلمان برای برخورد شدید و سخت‌گیرانه با نفرت‌پراکنی آنلاین است که از سال ۲۰۱۶ آغاز شده است. در این رابطه یکی از مقامات امنیتی آلمانی می‌گوید: رسانه‌های اجتماعی فضای مساعدی برای خشونت افراط‌گریان فراهم کرده و این عملیات‌ها با هدف پیشگیری از وقوع خشونت صورت می‌گیرد و...»

باور بفرمایید اگر «توماس جفرسون» از گور بلند شود و به برخی از این جماعت بگوید والله منظور من از «دموکراسی» و «امپراتوری آزادی» پمپاژ دروغ‌های شاخدار در کشور برای ایجاد آشوب و اغتشاش و کشتار نبود و آزادی بیان و دموکراسی آن چیزی نیست که برخی غرب‌پرستان آفتاب‌پرست آن را نشخوار می‌کنند، به خود او هم حمله کرده و می‌گفتند، جفرسون می‌خواهد کشور را کره شمالی کند!

کدام رسانه‌های دروغ‌پرداز؟ همان‌هایی که به‌عنوان فقط یک نمونه وقتی از دروغی به بزرگی «برجام تحریم‌ها را از هم فرو خواهد پاشید» سخن به میان آمد گفت باید دروغ می‌گفتیم تا فضا را به نفع دولت وقت آماده کنیم: «این مبالغه‌ها [در مورد برجام و اثرات آن] باید می‌شد به این خاطر که فضا خیلی فضای تنگ و ترشی بود، دولت باید در حقیقت این موضوع را قدری بزک می‌کرد که بتواند حرفش را به کرسی بنشاند.» 

بارها گفته‌ایم باز هم تکرار می‌کنیم. اولین گام برای توسعه اقتصادی هر کشوری، جمع شدن بساط رسانه نماهایی است که فلسفه وجودی شان راه‌اندازی «جنگ اعصاب» با ابزار «دروغ و تحریف» است. وقتی می‌گویند «امنیت» شرط اول برای توسعه اقتصادی هر کشوری است، منظورشان فقط امنیت جانی و تامین امنیت مرزها نیست. امنیت روانی هم به اندازه امنیت جانی و فیزیکی مهم است. اول باید این ماشین‌های تولید «دروغ» و «جنگ اعصاب» را از کار انداخت. بعد رفت سراغ یک آسیب‌شناسی جدی در حوزه رسانه‌ای کشور و از اداره دهه شصتی رسانه‌ها فاصله گرفت. باید به روش‌های مدرن و امروزی رسانه مسلح شد. امروزه با توئیتر و فیس‌بوک و... دولت جابه‌جا می‌کنند. ده‌ها گزارش درباره نقش فیس‌بوک در به قدرت رسیدن ترامپ منتشر شده است. همین‌طور نقش فضای مجازی و رسانه در برخی انقلاب‌های عربی. 

همه این گزارش‌ها به زبان‌های مختلف موجود و قابل دسترسند. قدرت رسانه را نباید دست‌کم گرفت. چه رسانه‌ای که کذاب و دروغگوست چه رسانه‌ای که نجیب اما حرفه‌ای است و به قطع و یقین موفقیت رسانه نجیب و حرفه‌ای پایدار‌تر است.

اگر جفرسون از گور بلند می‌شد

رسانه مثل بسیاری از تکنولوژی‌های دیگر ده‌ها و شاید حتی صدها مزیت دارد اما معایبی هم دارد. رسانه منهای اخلاق، قدرت «خرفت‌کنندگی» و «هیولاسازی» دارد. قدرت جنگ‌افروزی و ویرانی‌‌سازی دارد. رجوع کنید به گزارش اخیر اندیشکده‌های «گرافیکا» و «رصدخانه اینترنتی استنفورد» با عنوان «Decoding the Pentagon’s online war against Iran» (رمزگشایی از جنگ آنلاین پنتاگون علیه ایران) همین‌طور به یادداشتی که شانزدهم آذرماه امسال تحت عنوان «جنایت هولناک لاهیجان را چه کسانی و چگونه رقم زدند» که در همین ستون منتشر شد تا ببینید با ترکیب «رسانه» و«دموکراسی» با «دروغ» چه بلایی سر ملت‌ها آورده و می‌آورند.

جعفر بلوری