کابوس کیسینجر تعبیر می‌شود

هنری کیسینجر ، استراتژیست کهنه‌کار آمریکا یکی از طرفداران و حتی تئوریسین‌های رئالیسم تهاجمی در حوزه سیاست خارجی این کشور است. کیسینجر هم در دوران حضور خود در دولت نیکسون و هم در دیگر ادواری که در چینش پازل‌های دیپلماسی و سیاست خارجی ایالات متحده فعال بوده است، از یک سو نگران تبدیل شدن چین به یک هژمون در جهان سیاست بوده و از سوی دیگر، معتقد به خلق تنش‌های کنترل شده جهت مهار حرکت رو به جلوی پکن بوده است. آگوست سال 2022 میلادی در حالی که جنگ اوکراین به نقطه اوج خود رسیده بود، کیسینجر هشدار معناداری را به کاخ سفید و دولت بایدن درباره عواقب خلق تنش‌های غیرقابل مدیریت در تقابل با چین و روسیه مخابره کرد. کیسینجر در مصاحبه‌ای با روزنامه وال‌استریت‌ژورنال هشدار داد  آمریکا در آستانه جنگ با روسیه و چین قرار گرفته است. کیسینجر معتقد بود  جهان کنونی روی یک «نامعادله خطرناک» قرار گرفته است. او صراحتا گفت: «در آستانه جنگ با روسیه و چین قرار گرفته‌ایم؛ به دلیل اختلاف بر سر مسائلی که هیچ دیدگاهی درباره نحوه پایان یافتن آنها یا تبعات آنها نداریم».

به نظر می‌رسد کابوس کیسینجر درحال تعبیر است! تحرکات اخیر آمریکا در شرق آسیا از یک سو و اصرار کاخ سفید بر گسترش ناتو به شمال و شرق اروپا از سوی دیگر، جملگی مقدمات وقوع منازعه‌ای تمام‌عیار میان 2 قدرت شرق (روسیه و چین) و آمریکا محسوب می‌شود. در این میان، یکی از تزهای پنهان کیسینجر، سرمایه‌گذاری دولت‌های آمریکایی روی اختلافات تاکتیکی پکن و مسکو یا حتی خلق اختلافات تاکتیکی و مقطعی بین آنها بوده است. به عنوان مثال در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ، آمریکا با چین وارد جنگ تمام‌عیار اقتصادی شد اما در مواجهه با روسیه، بیشتر جنبه احتیاط را رعایت کرد ولی در دوران ریاست‌جمهوری بایدن، سیاست‌های مداخله‌گرانه واشنگتن در تقابل با پکن و مسکو، به صورتی بی‌پروا و عیان ترسیم شده و منجر به نزدیکی راهبردی آن دو شده است. 

در چنین شرایطی، حتی جابه‌جایی قدرت میان جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها در کاخ سفید نیز منجر به از بین رفتن اتصال راهبردی طرفین نخواهد شد، زیرا روسیه و چین در فاصله بین سال‌های 2020 تا 2023 میلادی، تهدیدات ماهوی آمریکا علیه خود را بیش از هر زمان دیگری درک کرده‌اند. 

کابوس کیسینجر تعبیر می‌شود

آنچه امروز ذهن امثال کیسینجر را مشغول کرده است، لزوم مهار قدرت روسیه و چین توسط آمریکا نیست، زیرا این سیاستمداران کماکان پکن و مسکو را تهدیدی ذاتی برای آمریکا و گفتمان لیبرالیستی آن تلقی می‌کنند اما نگرانی اصلی کیسینجر و همراهانش، عدم توانایی واشنگتن در ائتلاف‌سازی جهانی علیه قدرت‌های نوظهور و جدید محسوب می‌شود. این قاعده درباره ایران نیز صادق است. کیسینجر همواره قائل به خلق بحران‌هایی در حوزه سیاست خارجی آمریکاست که کارگردانی و تقسیم نقش‌ها در آن برعهده واشنگتن باشد! بر همین مبنا، استراتژیست 100 ساله آمریکایی از همان ابتدای جنگ اوکراین نسبت به فرجام بی‌پایان این جنگ به ضرر منافع آمریکا هشدار داده و حتی از اوکراینی‌ها خواست در ازای الحاق رسمی کریمه به روسیه و تعهد نسبت به عدم پیوستن به ناتو، جنگ را هر چه سریع‌تر به پایان برسانند! اکنون کلاف‌های حوزه سیاست خارجی آمریکا بیشتر شده و نه‌تنها بایدن، بلکه سران پنتاگون نیز قدرت تحلیل صحنه منازعه با کشورهای ایران، روسیه و چین را از دست داده‌اند. قطعا در اینجا آمریکا صرفا در حکم ایجاد‌کننده بحران‌های جدید ظاهر شده اما سرنوشت این بحران‌ها در کاخ سفید و پنتاگون تعیین نمی‌شود! 

کابوس کیسینجر زمانی بیشتر تعبیر می‌شود که متوجه بروز شکاف‌های جدی میان واشنگتن و متحدانش در قبال منازعات بین‌المللی باشیم. اختلافات نهانی که میان اعضای پیمان آتلانتیک شمالی از جمله فرانسه و آلمان با آمریکا پس از جنگ اوکراین رخ داده، درحال انتقال به فاز آشکار است. اظهارات اخیر امانوئل مکرون درباره لزوم فاصله‌گیری اروپا از آمریکا در معادلات امنیتی و اقتصادی، ناظر بر همین شکاف‌هاست. در چنین شرایطی واشنگتن بیش از پیش قدرت مدیریت بحران‌های خودساخته‌اش در جای‌جای دنیا را از دست خواهد داد. این حقیقت، بیش از پیش کیسینجر را نگران کرده است.

حنیف غفاری