در انتخابات گذشته، وقتی فی المثل سخن از وحدت اصولگرایان به میان می آمد، بحث هایی دشوار و طولانی در می گرفت در این باره که اصولگرایی چیست، اصولگرا کیست و از این قبیل. گاه این بحث ها چنان جدلی الطرفین بود که حتی در بلندمدت امیدی به حل آن نمی رفت.

* اما فتنه ۸۸ که تازه در حال آشکار کردن برکات پنهان خود است، راه هایی میان بر و پاسخ هایی بسیار سرراست برای این سوال های دشوار فراهم آورده است و به همین دلیل است که می توان گفت اندیشیدن در درس های این فتنه و راه هایی که پیش پای ما می گذارد، بهترین نقطه شروع است.
*درون اصولگرایان به طور طبیعی بحثوحدت با گفت وگو درباره ملاک ها و معیارها آغاز خواهد شد. اصولگرا کیست؟ چه کسانی در دایره وحدت می گنجند و شعاع این دایره را چگونه باید محاسبه کرد که هم مانع دخول اغیار باشد و هم به استراتژی جذب حداکثری و دفع حداقلی پای بند بماند؟

* تا پیش از فتنه ۸۸ پاسخ هایی کلی برای این سوال وجود داشت که کسانی را به نام اصولگرایی دور هم می نشاند اما سره را از ناسره سوا نمی کرد. فتنه ۸۸ این مسئله را به شکلی بنیادین حل کرده و جوابی به این سوال ها داده که هم مرزها را به دقت ترسیم می کند و هم بعید است کسی خود را اصولگرا بخواند و در آن شبهه کند. آن پاسخ این است: اصولگرا کسی است که مرزبندی خود با جریان فتنه را صریح و علنی اظهار کرده باشد. این ضابطه برای اصولگرایی را اول بار رهبر معظم انقلاب در اواسط سال ۸۸ مطرح کرد و هر بحثی درباره وحدت اصولگرایان را از اینجا باید آغاز کرد.

*اکنون پنهان نیست که کسانی به عناوین مختلف خواهان به انحراف کشاندن این بحثو جایگزین کردن این ملاک روشن با متشابهاتی هستند که امکان مانور سیاسی به نام اصولگرایی را برای آنها فراهم بیاورد بی آنکه مرزی جدی میان خود و اهل فتنه قائل شده باشند.

* یک پروژه این است که وحدت اصولگرایان را به وحدت علیه دولت تبدیل کنند. در این تردیدی نیست که درمواردی ایرادهایی جدی به دولت دهم وارد است اما هم زمان و با تاکیدی بسیار بیشتر در این هم تردیدی نیست که دولت دهم همچنان اصولگراست و تبدیل کردن دولت به سیبل فعالیت سیاسی درون اصولگرایان پروژه ای است که نفع آن مستقیما نصیب دشمن خواهد شد...