چرا غرب «اسرائیل» را به «اوکراین» ترجیح داد؟

1- امروز دنیا شاهد نوع خاصی از « جنگ » است که شاید، شبیه آن را کمتر بتوان در تاریخ جنگ‌ها یافت. احتمالا تجربه جنگ‌های خانمانسوز اول و دوم جهانی، در شکل‌گیری این نوع جنگ مؤثر بوده است. برخی ایران و رژیم صهیونیستی را دو محور اصلی این جنگ می‌دانند اما این جنگ، بازیگران دیگری هم دارد که از اروپا و آمریکا تا شماری از همین کشورهای عربی منطقه و مصر را دربر می‌گیرد، منتها، میزان درگیری این کشورها، لزوما به یک اندازه نیست. در این جنگ، هم شکلی از جنگ‌های کلاسیک و متقارن را می‌بینیم، هم جنگ‌های غیرمتقارن را، هم بمباران‌های وسیع هوائی و کشتارهای دسته‌جمعی می‌بینیم، هم کشتارهای نقطه‌ای و هدفمند را. همین‌طور جنگی بزرگ در حوزه رسانه و جنگ‌هایی با شکل و شمایل ترور و خرابکاری‌های خاص! نوعی «کنترل‌شدگی» و «پنهانکاری» هم در همه انواع این جنگ‌ها - به استثنای جنگ اصلی که در غزه جریان دارد - دیده می‌شود، احتمالا به این دلیل که اگر «عیان» صورت بگیرد تبعات سنگینی خواهد داشت که از جمله این تبعات، خارج شدن کنترل اوضاع از دست بازیگران آن است که جمع کردن آن به این سادگی‌ها و به این زودی‌ها میسر نخواهد بود. این جنگ در هر صورت و تا به همین امروز هم تبعات گسترده‌ای داشته و دامنه این گستردگی، روز به روز بیشتر هم خواهد شد. به قول «استفان والت» در فایننشال تایمز، این جنگ «حتی اگر به جنگ جهانی سوم هم ختم نشود می‌تواند پژواک گسترده‌ای داشته و پیامدهای چشمگیری در سرتاسر جهان داشته باشد...» 

2- وقتی اسفندماه سال 1400 جنگ بین روسیه و اوکراین شروع شد، تقریبا همه کارشناسان اتفاق نظر داشتند که، دنیای پس از این جنگ با دنیای پیش از این جنگ، متفاوت خواهد بود. عده‌ای در «غرب»، فروپاشی اتحادیه اروپا و تضعیف ناتو در نتیجه این جنگ را «محتمل» دانسته و از تغییر نظم کنونی به نفع «شرق» ابراز نگرانی کردند از همین‌رو، غرب با قدرت و امکانات و به قیمت عبور از روی همه استانداردها و ارزش‌های خود به نفع اوکراین و به شکلی کنترل شده، وارد این جنگ شد و هزینه بسیار سنگینی هم در همه حوزه‌ها داد. با آغاز جنگ غزه اما، جنگ اوکراین برای غرب از آن اهمیت افتاد و زلنسکی و کشورش رها شد. حالا تقریبا روزی نیست که از یک مقام رسمی اوکراینی نشنویم که «با این وضع، ادامه جنگ برایمان ممکن نیست.»

 می‌خواهیم اهمیت جنگ غزه را برای غرب تشریح کنیم و بگوییم، سرنوشت جنگ غزه و اسرائیل برای غرب به مراتب مهم‌تر از سرنوشت جنگ اوکراین و زلنسکی است. اما اینجا چند سؤال مهم مطرح می‌شود: اگر نتیجه جنگ اوکراین، ارتباط مستقیمی با سرنوشت اتحادیه اروپا، نظم حاکم بر دنیا و تضعیف ناتو دارد، جنگ غزه به چه تحولاتی منجر خواهد شد؟ اصلا چرا نتیجه جنگ غزه برای غرب از نتیجه جنگ اوکراین، مهم‌تر است؟ 

3- در ابتدا یادآوری کنیم که، «شاید» جنگ غزه برای همه آن کشورهای غربی که درگیر جنگ اوکراین هستند، آن‌قدر مهم نباشد اما این «شاید» ظاهرا هنوز شامل آمریکا نشده است. امروز برای آمریکایی‌ها، سرنوشت جنگ غزه و «اسرائیل» بنا به دلایل متعدد از سرنوشت جنگ اوکراین مهم‌تر است. یکی از دلایل این ادعا، همین رهاشدگی است که، درباره اوکراین می‌بینیم. اوکراینی که دیگر زیرساختی برایش باقی نمانده و تقریبا ویران شده و با حملات ویرانگر روسیه بافتِ سِنیِ جمعیت آن تغییر کرده! اوکراینی که وزارت دفاعش می‌گوید، دیگر نظامیِ زیر 40 سالی برایش باقی نمانده و با لشکر پیرمردها به جنگ ادامه می‌دهد! اوکراینی که رئیس‌جمهورش از 15 مهرماه به این سو، نه یک بار و دو بار که ده‌ها بار گفته است «با آغاز جنگ غزه، آمریکا و اروپا ما را رها کرد و مثل سابق به ما کمک نمی‌کند.» یکی از دلایل از اهمیت افتادن اوکراینی که بالا توصیفش رفت می‌تواند، همین اوصاف باشد. اوکراین باخته است و غربی‌ها نمی‌خواهند روی بازنده شرط‌بندی کنند! چنین اوکراینی برای غرب، آیا ارزش هزینه کردن بیشتر را دارد؟! 

 چرا غرب «اسرائیل» را به «اوکراین» ترجیح داد؟

برای اطمینان، اخبار وگزارش‌های اوکراین را که این روزها منتشر می‌شود مرور کنید. این روزها وقتی گزارش یا خبری از اوکراین منتشر می‌شود موضوع آن دیگر، کمک‌های مالی و تسلیحاتی غرب نیست، بلکه «کمبود شدید نیرو و تسلیحات ارتش اوکراین به دلیل توقف حمایت‌های غرب»، «پیشروی‌های آنچنانی ارتش روسیه» و «قطعی بودن شکست اوکراین در صورت ادامه این وضع» است. برخی اندیشکده‌های غربی حتی سال 2024 را «سالی وحشتناک برای اوکراین» پیش‌بینی کرده‌اند و این هشدارها و پیش‌بینی‌ها هم تاثیری در تغییر رویکرد غرب نسبت به اوکراین، ایجاد نکرده است. قطعا طولانی شدن جنگ اوکراین و شکست خوردن زلنسکی در اتخاذ چنین رویکردی از جانب غرب (پشت کردن به اوکراین و زلنسکی) مؤثر است. اما ما فکر می‌کنیم، دلیل اصلی این نیست. 

دلیل اصلی این تغییرِ رویکرد، مسئله «اسرائیل» و اهمیت این رژیم برای غرب - به‌خصوص آمریکا - است. حمایت از رژیم صهیونیستی برای برخی از کشورهای غربی، دلایل ایدئولوژیک هم دارد. به قول ستون‌نویس واشنگتن پست «ایدئولوژی نیروی محرکه دولت بایدن برای ورود به جنگ غزه و یمن بوده است نه اقتصاد و تجارت جهانی و...» اما همه چیز ایدئولوژی نیست. رژیم صهیونیستی بنا به دلایل متعدد برای آمریکا اهمیت بسیار زیادی دارد. از نفوذ بالای لابی‌های صهیونیست در مراکر قدرت و ثروت آمریکا و برخی کشورهای غربی بگیر تا تبعات بزرگ شکست و نابودی «اسرائیل» در منطقه، همه باعث شده آمریکا بین اسرائیل و اوکراین، صهیونیست‌ها را انتخاب کند. شما بفرمایید، در صورت نابودی رژیم صهیونیستی -که قرائن و شواهد فراوانی هم برای آن موجود است - چه اتفاقی در منطقه خواهد افتاد؟ اوضاع محورهای مقاومت - از حزب‌الله عراق و لبنان تا انقلابیون یمن و... - در منطقه و جهان چگونه خواهد شد؟ اوضاع ایران چطور؟!

4- مدیریت‌خوانده‌ها می‌گویند، گاهی برای درک میزان اهمیت یک «موضوع» باید Coast Benefit کرد. بدین معنی که باید دید چقدر برای این «موضوع»، هزینه شده و این موضوع چقدر برای هزینه‌کننده «فایده» دارد. میزان این «هزینه‌کرد» نیز، اهمیت موضوع را نشان می‌دهد. اگر دو سال و چند ماه است که غرب برای اوکراین هزینه می‌کند، 75 سال است که «دولت اسرائیل» در این منطقه از سوی انگلیس و آمریکا «جعل» و برای آن میلیاردها میلیارد هزینه شده است. این هزینه‌های سرسام‌آور هم فقط به شکل دلاری و اقتصادی نبوده است. بگذارید کمی واضح‌تر حرف بزنیم. تشکیل و جعل «دولت اسرائیل» و حمایت از این رژیم آپارتاید و نژادپرست چقدر برای آمریکا هزینه -سیاسی، اقتصادی و... - داشته است؟ جعل چنین رژیمی باعث کشته شدن چند میلیون انسان در این 75 سال شده است؟ باعث بروز چند جنگ شده است؟ آیا راه‌اندازی پروژه سنگین و پرهزینه داعش، برای در حاشیه امن قرار گرفتن همین اسرائیل نبود؟ همین حالا آیا دفاع از این رژیم اقتصاد و امنیت منطقه و بعضا حتی جهان را مختل نکرده است؟ اکونومیست می‌گوید، فقط جنگ با اسرائیل آن هم فقط در دریای سرخ، اقتصاد جهان را مختل کرده است. با این وجود می‌شنویم که آمریکا و چند کشور اروپایی می‌گویند، می‌خواهند ائتلافی دریایی تشکیل داده و به نفع اسرائیل، به جنگ یمنی‌ها بروند و حاضر هم نیستند صهیونیست‌ها را برای توقف تجاوز به غزه و کشتار وحشیانه فلسطینی‌ها تحت فشار قرار دهند. آیا این همه هزینه دادن برای خاطر یک رژیمِ آپارتایدِ در حال محاکمه در دادگاه لاهه به جرم نسل‌کشی، نشان‌دهنده میزان اهمیت آن رژیم برای آمریکا و غرب نیست؟! حتی تضعیف رژیم صهیونیستی می‌تواند معادلاتِ - نه‌تنها منطقه - که جهان را به نفع محور مقاومت و در راس آن ایران تغییر دهد و این چیزی نیست که غرب «توان» تحمل آن را داشته باشد. راز به میدان آمدن تمام ظرفیت‌های غرب، مرتجعین عرب و صهیونیسم جهانی در این جنگ، پیروز نشدن طرفی است که «اسلام» را نمایندگی می‌کند. غرب شاید بتواند پیروزی روسیه بر اوکراین و ناتو را با تمام تبعات سیاسی و ژئوپولیتیکش تحمل کند، اما پیروزی جبهه بزرگ مقاومت اسلامی را، هرگز نمی‌تواند تحمل کند.

 

جعفر بلوری