
اندیشکده شورای آتلانتیک مستقر در واشنگتن در گزارشی به درسهای جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل پرداخته است.
این گزارش به قلم جاناتان پانیکف معاون سابق افسر اطلاعات ملی آمریکا برای خاور نزدیک، دانیل بی شاپیرو، سفیر سابق آمریکا در اسرائیل و کریستن فونتنرز مدیر ارشد سابق امور خلیجفارس در شورای امنیت ملی آمریکا منتشر شده است.
بخشهای از این گزارش را میخوانید:
آیا این پایان ماجرا، آغاز پایان، یا چیزی دیگر است؟ آتشبسی شکننده در جنگ میان ایران و اسرائیل برقرار شده است، پس از آنکه ۲ طرف در روز سهشنبه ضربات نهایی خود را وارد کردند. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، کمتر از یک روز پس از حمله تلافیجویانه ایران به پایگاه نظامی آمریکا در قطر، در واکنش به بمباران تاسیسات هستهای ایران توسط آمریکا، پایان آنچه او «جنگ ۱۲ روزه» نامید را اعلام کرد. ما از کارشناسان خود پرسیدیم که این ۱۲ روز چه نکاتی درباره ایران، اسرائیل و ایالات متحده آشکار کرده است.
- توازن قدرت در منطقه بهطور اساسی تغییر کرده است. سالها قدرتنمایی ایران بر ۳ پایه استوار بود: شبکه نیابتی، موشکهای بالستیک و برنامه هستهای. هر ۳ به شدت تضعیف شدهاند (ادعای نویسنده).»
- این جنگ احتمالا پایان برنامه هستهای ایران نیست و قطعا پایان جاهطلبیهای ایران برای دستیابی به سلاح هستهای نخواهد بود (ادعای نویسنده اندیشکده). آمریکا باید با کشورهای خلیجفارس و اروپا همکاری کند تا مذاکرات برای توافقی که مانع غنیسازی اورانیوم توسط ایران شود از سر گرفته شود، و در ازای آن تخفیفهایی در تحریمها ارائه شود که رهبران ایران، برای تثبیت حکومت خود، بتوانند آن را بهعنوان پیروزی به مردم خود نشان دهند.
- اسرائیل از این درگیری با تقویت شهرت خود بهعنوان یک نیروی نظامی ترسناک بیرون آمده است و اورشلیم توانایی خود در قدرتنمایی و ضربهزدن به دشمنانش در سراسر خاورمیانه را نشان داده و پس از حمله ۷ اکتبر حماس، عدم تمایل خود به زندگی در سایه تهدیدات وجودی را اثبات کرده است. اسرائیل به دو هدف اصلی خود در این جنگ دست یافت: «عقبراندن قابلتوجه» تواناییهای موشکهای بالستیک و برنامه هستهای ایران (ادعای نویسنده مقاله).
- اسرائیل باید از غرور بیشازحد پرهیز کند، زیرا حملات موشکهای بالستیک ایران خسارات و تلفات قابلتوجهی به همراه داشت و سامانههای دفاع هوایی اسرائیل را تحت فشار قرار داد. او پیشنهاد میکند که رهبران اسرائیل باید «از این لحظه استفاده کنند» تا به «آتشبس نهایی و توافق برای آزادی گروگانها دست یابند که جنگ در غزه را پایان دهد، همه گروگانها را به خانه بازگرداند و حماس را از قدرت کنار بزند.» این امر میتواند به «بازگرداندن منطقه به مسیر همگرایی بیشتر» کمک کند.
- درگیری اخیر شکافی در اهداف آمریکا و اسرائیل در حمله به ایران را نشان داد. در حالی که هر ۲ کشور برنامه هستهای ایران را هدف قرار دادند، برخی رهبران اسرائیلی هدف گستردهتری را توصیف کردند: جلوگیری از تبدیل ایران به تهدیدی وجودی، که بسیاری آن را به معنای سرنگونی حکومتی میدانند که متعهد به نابودی اسرائیل است.
- ارتش آمریکا با اجرای حملات به تاسیسات هستهای ایران، بازدارندگی ایران از پاسخ معنادار، و حفاظت از داراییها و پرسنل آمریکا با مهارت و دقت، تواناییهای منحصربهفرد خود را نشان داد (این توصیف بهرغم گزارشهای متناقضی است که از واقعیت میزان آسیبها به تاسیسات فردو در رسانههای آمریکایی بازتاب پیدا کرده است)، اما اگر ایران یا نیروهای نیابتیاش بخواهند در آینده تسویهحساب کنند، هوشیاری لازم است.
- پس از حمله موفق آمریکا به تاسیسات فوردو، این سوال باقی است که آیا ایران مقدار قابلتوجهی از اورانیوم غنیشده را پیش از حمله از این تاسیسات خارج کرده بود یا خیر. در صورت چنین اقدامی، ایران تنها به چند صد سانتریفیوژ پیشرفته و ذخیرهای از اورانیوم غنیشده تا ۶۰ درصد در یک تاسیسات کوچک نیاز دارد تا به مواد تسلیحاتی برسد.
- پاسخ به این سوال احتمالا نیازمند اعزام بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ایران برای ارزیابی خسارات است، بنابراین راهحل دیپلماتیک بلندمدت که هرگونه برنامه هستهای آینده ایران را پوشش دهد همچنان ضروری است. در غیر این صورت، چند ماه دیگر حملات آمریکا یا اسرائیل ممکن است بار دیگر برای جلوگیری از سناریویی که این جنگ را آغاز کرد، یعنی دستیابی ایران به سلاح هستهای، لازم شود.