به گزارش خبرنگار افکارنیوز ،دکتر امير محبيان در سرمقاله رسالت امروز نوشت:
جریان اصولگرایی به مقطعی حساس و ویژه در تاریخ حیات سیاسی خود رسیده است. کشف و تبیین علل پیدایش چنین شرایطی را به آینده واگذار می کنیم ولی بی گمان چنانچه چهره های شاخص جریان اصولگرا بر این واقعیت که “اصولگرایی باید باز تعریف شود” تاکید نموده اند، این جریان موثر و ریشه دار در مقطع کنونی باید پرسش های مهم ذیل را پاسخ دهد:

الف - آیا تصویر “اصولگرایی” موجود مطلوب است یا خیر؟ و یا صرفا اسم مشترک بر همه آن کسانی است که جریان تجدید نظر طلب را نفی می کنند؟
به عبارتی، آیا با تحولات شدید پدید آمده سیاسی و حذف و یا سکوت و یا حضور غیر موثر رقیب تاریخی این جریان، اکنون ما شاهد “اصولگرایی” هستیم یا “اصولگرایانی” که در نام و عنوان مشترک ولی در گرایش ها
مختلف الجهت و بعضا در مسیرها متنافر؟

ب - با توجه به مسائل نوپدید جامعه ایرانی و پرسش ها و معضلات نسل نو، تعاریف، تقسیم بندی ها، مراجع فکری و خط مشی ها و رویکردهای پیشین اصولگرایان برای اداره صحنه سیاسی کافی و مفید است یا خیر؟
ج - آیا روابطی که پیش از این توسط جریانات و احزاب اصولگرا با یکدیگر، با شیوخ و ریش سفیدان، با روحانیت و تشکل های روحانی و حتی با مقام ولایت تعریف شده است، هنوز کارایی دارد یا پس از حدود سه دهه باید تعاریف جدیدی را پیشنهاد کرد؟

د - فضای سیاسی آینده را چگونه باید ترسیم کرد؟ در رقابت با
اصلاح طلبان جدید، در رقابت با اصلاح طلبان باقیمانده، در فضای بدون رقابت و یکه تازانه، یا در رقابت با نیروهای اصولگرای دیگر؟ یا به عبارتی نبرد اصولگرا - اصولگرا.

ه - و حتی فراتر از همه این ها، با توجه به دستاوردهای به دست آمده طی سه دهه بویژه دهه اخیر آیا باید سطح توقع حکومتی در حوزه دینداری از توده مردم چون گذشته تعریف شود و یا تعاریف جدیدی ممکن است که گستره بیشتری را زیر چتر ارزش های نظام جمع کرده و از سطح اصطکاک حکومت با مردم بکاهد؟ واقعیت آن است که همواره بر طبل “فقر تئوریک” جریان اصلاح طلب کوبیده ایم ولی باید بپذیریم که “اصولگرایان” نیز علی رغم اتصال به منابع بسیار مهم علمی در حوزه و دانشگاه هیچ گاه تلاشی جدی برای افزودن بر غنای تئوریک خود و پاسخگویی راهبردی به پرسش های نظام ننموده اند.

بر این باورم که اصولگرایان در این برهه حساس باید:
۱ - به تعریف مجدد اصولگرایی پرداخته و شاخصه های ملموسی را برای آن در سطح اندیشه، قول و فعل ارائه نمایند.

۲ - روند گذشته به صورت جدی آسیب شناسی شده و اشکالات حرکتی که منجر به بروز زیان برای نظام شده و یا درمواردی باعثشده اصولگرایان نتوانند نقش سپر دفاعی مناسبی را برای نظام ایفا کنند، شناسایی و سپس پاسخ داده شود.

۳ - با نگاهی آینده پژوهانه، آرایش سیاسی آتی کشور در همه سناریوهای محتمل واقع بینانه طراحی شود.

۴ - اگر رهبری یا مدیریت واحد اصولگرایان در حال حاضر به دلیل تعارض چهره های شاخص و یا معضلات فیما بین امکان پذیر نباشد، حداقل ستاد فراگیر یا شورای عالی اصولگرایان شکل گرفته و در وهله نخست با تصویب مانیفست یا اعلامیه مواضع و رویکردهای کلان جریان اصولگرا به ساماندهی وضعیت موجود بپردازد.

طبعا لازمه این امر وزن کشی مجدد نفوذ رجال سیاسی، مذهبی اصولگرا و احزاب نه از منظر حضور در مناصب سیاسی بلکه از جهت میزان نفوذ و پذیرش مردمی است.
در این راستا، طبعا گردآمدن اصولگرایان حول سه محور عقلانیت، اعتدال و دینداری مسئولانه می تواند بر سهولت امر بیفزاید.