افکارنیوز

_ گروه های هفت گانه عبارت بودند از: امت واحده، توحیدی بدر، توحیدی صف، ‌ فلاح، فلق، منصورون و موحدین. هر یک از این گروه ها در محدوده خاصی به مبارزه بر علیه رژیم شاه فعال بودند. «امت واحده» و «منصورون» در سراسر ایران، «توحیدی فلق» در خارج از کشور، «فلاح» و «بدر» در قلب تهران و اطراف آن، «موحدین» در خطه خوزستان و کرمان، «صف» در اصفهان و تهران فعالیت داشتند.

هفت گروه با اهدافی مشترک
این هفت گروه دارای اشتراکاتی بودند: ۱. اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) ۲. طرفدار مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه؛ ۳. مخالفت با سازمان مجاهدین خلق به دلیل گرایش التقاطی آنها. این هفت گروه که در کمیته استقبال امام(ره) شرکت داشتند، پس از پیروزی انقلاب بنا به توصیه استاد مطهری و تایید رهبر انقلاب، پس از جلسات متعدد، سرانجام تحت عنوان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی متحد شدند و در تاریخ ۱۶/۱ / ۵۸ اعلام موجودیت کردند. دوران حیات این سازمان را می توان به سه دوره تقسیم بندی کرد: از سال ۵۸ الی ۶۱؛ ۶۱ الی ۶۵ و ۷۰ تاکنون.

ادوار مختلف فعالیت سازمانی
سازمان در دوره اول حیات خود توانست خدمات مهمی به انقلاب اسلامی برساند که از آن جمله می توان به این موارد اشاره کرد:
مشارکت فعال در تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کوشش در نظام دادن به کمیته مرکزی انقلاب اسلامی، مقابله با ضد انقلاب در کردستان و کمک در تشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان کرد، تلاش برای خنثی سازی کودتا و کوشش پی گیر برای ریشه کن کردن گروهک ضد انقلابی فرقان، شرکت فعال نیروهای سازمان بنا به درخواست نهادهای مربوطه برای مقابله و خنثی کردن توطئه سازمان مجاهدین خلق(منافقین)، شرکت در مبارزات مجاهدان افغانی در افغانستان و موضع گیری سیاسی و مقابله فکری با جریان های مختلفی که به مخالفت با انقلاب اسلامی می پرداختند.

الف. دوره اول: تشکیل سازمان(۱۳۶۱۱۳۵۸)
اختلافات درونی این سازمان از همان ابتدای تشکیل در سال ۱۳۵۸ ه. ش در مورد دو مسئله بروز کرد:
یکی نقادی نسبت به دیدگاه های دکتر علی شریعتی و دیگری انتقاد به انتشار اطلاعیه به مناسبت روز کارگر و شبیه سازی صرف روز کارگر با ادبیات جریان چپ حاکم بر جهان(مارکسیسم) که در آن سال ها به نوعی در فضای کشور وجود داشت.
اعضای این سازمان، ابتدا به صورت مستقیم با امام(ره) ملاقات کرده و گزارش فعالیت سازمان را به ایشان انتقال می دادند؛ اما چون ارتباط مستقیم با امام(ره) در دراز مدت امکان پذیر نبود، از ایشان درخواست کردند که نماینده ای در سازمان تعیین کنند تا ضمن نظارت بر سازمان، مسائل آن را نیز به امام(ره) منتقل کند. امام(ره) نیز، آیت الله حسینی راستی کاشانی را به عنوان نماینده خود در سازمان منصوب کرد. با ورود نماینده امام(ره) در سازمان، اختلافات در سازمان دوباره به شکل دیگری آغاز شد. این بار اختلافات درباره حدود وظایف و اختیارات نماینده امام(ره) بود. بدین معنا که عده ای معتقد بودند حکم فقهی و نظارات آیت الله راستی کاشانی بالاتر از دستوران حزبی و سازمانی است؛ اما در برابر، برخی چنین اعتقادی نداشتند. در نتیجه سه دیدگاه در سازمان به وجود آمد.

دیدگاههای سازمان
۱. دیدگاه به اصلاح چپ سازمان که به ارجحیت حکم حزبی و سازمان بر نظرات فقهی نماینده امام(ره) معتقد بودند؛ به علاوه این گروه به نظارت استطلایی نمیانده رهبری اعتقاد داشتند و نظارت استصوابی را قبول نداشتند. این گروه شامل بهزاد نبوی، محسن آرمین، مصطفی تاج زاده، هاشم آغاجری و محمد سلامتی می شد که در واقع مخالفان نماینده رهبری نیز بودند.
۲. دیدگاه راست یا موافقان آیت الله راستی کاشانی اعتقاد داشتند نظارت نماینده رهبری از نوع نظارت استصوابی، عام و فراگیر است. این گروه شامل آقایان محمدباقر ذوالقدر، حسین فدایی و علی علی عسگری بود.
۳. جناح سوم معتقد بودند که برخورد دو جناح قبل بیش از حد خصمانه است و هیچ منابع بنیادی برای تفاهم و پذیرش اختلاف سلیقه ها و تداوم فعالیت وجود ندارد. از این رو خواستار انحلال سازمان شدند. آقایان محسن رضایی و مرتضی الویری در این گروه جای داشتند.
اختلافات درون سازمانی
اختلاف صرفاً در این حوزه خلاصه نمی شد. نگاه به اداره امور کشور هم موضوع مهمی بود. رویکرد تمرکز امور به دست دولت، عدم موافقت با واگذاری امور به دست بخش خصوصی هم اختلاف نظر جدی بود که در میان جریان های سه گانه درون سازمان به وجود آمد. این اختلاف به دولت، مجلس و حتی حزب اصلی و فراگیر کشور یعنی حزب جمهوری اسلامی هم سرایت کرد و تاثیر منفی در آرایش سیاسی کشور داشت. بی شک ادامه این اختلاف موجب هدر رفتن فرصت، اتلاف منابع و چالش های درون سازمانی می شد و مناسبت ها را به سمت وخیم تر شدن اوضاع سوق می داد. لذا سازمان به دنبال راه چاره ای افتاد و پس از آنکه گفتگوها پاسخ نداد، سه جناح در حضور آیت الله اردبیلی نیز نظریات خود را طرح کرد و ایشان نیز مباحثرا به امام(ره) منعکس کردند. سرانجام پس از انعکاس مطالب به امام(ره)، ایشان فرمودند:
آقای راستی و کسانی که با ایشان می توانند همفکری داشته باشند بمانند و هرکس تمایل ندارد با ایشان کار کند، می تواند از سازمان استعفا دهد.
در تاریخ ۲۵/۱ / ۶۱ آیت الله راستی در راستای کاهش اختلافات، شوراهای سازمان را لغو و شورای موقتی را در تاریخ ۱/۲ / ۶۱ برای اداره سازمان تعیین کرد.
استعفای اعضا
در این مقطع(حدود دی ماه ۱۳۶۱) سی و هفت نفر از اعضای سازمان، از سازمان استعفا کردند. شایان ذکر است به رغم ادعاهای شعارگونه شورای مرکزی، مبنی بر ولایت پذیری و اطاعت از ولی فقیه و پیروی محض از نظرات امام خمینی(ره)، آنان هیچگاه در عمل از نظرات نماینده منتخب وی پیروی نکردند و حتی پس از آنکه امام نظر صریح خود را در مورد دخالت نماینده خود بیان کرد و آنها نیز به صحت آن پی بردند، هیچ اطاعتی از امر ولی فقیه نکردند، بلکه در اقدامی اعتراض گونه، دسته جمعی استعفا کردند.

ب. دوره دوم: انحلال سازمان(۱۳۶۵۱۳۶۱)
از این زمان به بعد، سازمان اعلام کرد که برخلاف گذشته، نیمه مخفی و نیمه علنی نبوده و به صورت علنی فعالیت می نماید و به علاوه، بعد نظامی سازمان را حذف کرده و به صورت یک تشکیلات عقیدتی سیاسی به فعالیت خود ادامه داد.
در فاصله میان سال ۶۱ الی ۶۵ فعالیت های سازمان به شدت افول کرد. جمعی از اعضا با قبول مسئولیت در نهادهای نظامی، انتظامی و اطلاعاتی از سازمان استعفا دادند. تعدادی به جبهه جنگ رفتند که برخی از آنان به شهادت رسیدند. اعضای باقیمانده سازمان به دلیل مسئولیت های متعدد، فرصت کار تشکیلاتی زیادی نداشتند. به علاوه فضای سیاسی حاکم در کشور و جنگ تحمیلی، فعالیت سیاسی و حزبی را آنگونه که باید اقتضا نمی کرد.
توقف فعالیت حذب جمهوری اسلامی
توقف فعالیت و انحلال حزب جمهوری اسلامی که جمعی از مسئولان انقلاب در آن مسئولیت داشتند نیز در کار حزبی در کشور تاثیر منفی گذاشته بود و شرایط برای توقف و تعطیلی سازمان فراهم شده بود تا اینکه بالاخره آیت الله راستی کاشانی در مهر ماه ۱۳۶۵ طی نامه ای ضمن بیان مشغله فراوان و نامساعد بودن حاج مزاجی خود، استعفای خویش و انحلال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تقاضا کرد که مورد موافقت حضرت امام(ره) قرار گرفت.

ج. دوره سوم: تشکیل سازمانی جدید با آرمان و اهدافی متفاوت(۱۳۷۰ تاکنون)
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در تاریخ ۱۰/۷ / ۱۳۷۰ مجوز قانونی فعالیت سیاسی در سراسر کشور را دریافت کرد. مؤسسان و اعضای کادر مرکزی این سازمان عمدتاً افرادی بودند که در سال ۱۳۶۱ به دلیل اختلاف در دیدگاه ها و برداشت ها از مجاهدین انقلاب استعفا داده بودند. این جمع پس از استعفا از سازمان مجاهدین انقلاب به دلیل اعتقاد به ضرورت وجود تشکل در پیشبرد اهداف فکری و سیاسی، شروع فعالیت جدید را به شکل همه جانبه مورد تجزیه، تحلیل و بررسی قرار دادند و در نهایت با تغییراتی در مرامنامه، اساسنامه، نام و کادرهای تشکیل دهنده، بار دیگر آغاز به کار کردند.
تجدید سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
حالا دیگر جنگ تمام شده است و اعضای مستعفی سازمان قبلی، از جمله بهزاد نبوی، محمد سلامتی، محسن آرمین، سید مصطفی تاج زاده، ‌ هاشم آغاجری و… به تجدید حیات سازمان اقدام کردند و به عنوان «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران»(با اضافه کردن نام ایران به آخر نام قبلی سازمان)، به طور رسمی از وزارت کشور اجازه فعالیت گرفتند. دبیرکل این سازمان، محمد سلامتی است و از آن تاریخ تاکنون، این سازمان با حاکمیت کامل جناح چپ و استراتژی جدید به کار خود ادامه می دهد.
این سازمان تاکنون با وجود اخذ مجوز رسمی فعالیت از وزارت کشور، عضو گیری عام در تهران و سطح کشور انجام نداده است. البته از ۱۳۷۳ تا اوایل ۱۳۸۱ه. ش هفته نامه سیاسی اجتماعی «عصر ما» به عنوان ارگان رسمی این سازمان به طور مرتب منتشر می شد. سازمان پایگاه اجتماعی نداشت تا اینکه در پی حمایت این سازمان از نامزدی خاتمی، پایگاه اجتماعی این گروه افزایش یافت؛ ‌ به طوری که در انتخابات مجلس ششم دو نفر از کاندیداهای این سازمان از تهران به مجلس راه یافتند.
مواضع گروه
مواضع این گروه پس از تجدید حیات در سال ۱۳۷۰ه. ش بیشتر انتقاد از برخی عملکردهای دولت هاشمی رفسنجانی و جناح راست بود. در آستانه انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری، این سازمان به طور صریح از خاتمی حمایت کرد؛ به طوری که یکی از گروه های تشکیل دهنده ائتلاف گروه های خط امام(ره) بود.
پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ ه. ش این سازمان به عنوان بخشی از جبهه دوم خرداد از شعارهای جامعه مدنی، اصلاحات، توسعه سیاسی و فرهنگی، رقابت سیاسی احزاب و گروه ها حمایت کرد، ولی به ظاهر مخالف خصوصی سازی، ادغام در بازار جهانی و دولت حداقلی بود.
علاوه بر این، با تعطیلی نشریات زنجیره ای و وابسته به گروه های روشنفکر لائیک ملی مذهبی های برانداز به شدت مخالفت کرد و آن را غیر قانونی دانست.
سخنان اهانت آمیز آغاجری
این سازمان همچنین پس از انحلال نهضت آزادی و محکومیت ۲۱ نفر از اعضای آن، رای دادگاه را محکوم کرد. از آخرین مواضع این گروه، سخنان اهانت آمیز هاشم آغاجری، نظریه پرداز و عضو فعال این گروه و حمایت همه جانبه این سازمان از او است. وی در تاریخ ۲۹/۳ / ۱۳۸۱ ه. ش در خانه معلمان همدان، طی سخنانی تصریح کرد که در اسلام چیزی به عنوان روحانی وجود ندارد. سلسله مراتب و تشکیلات روحانیت، تحت تاثیر کلیسای کاتولیک شکل گرفته است و از مقلدین، به میمون تعبیر کرده است. علاوه بر این، وی معتقد است تا دین اصلاح نشود و تغییر نکند، هیچ تغییر و اصلاحی در جامعه صورت نخواهد گرفت.

بیانیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
نزدیک به دو هفته پس از اظهارات آغاجری، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با صدور بیانیه ای از وی به عنوان یکی از اعضای ارشد خود دفاع و به داشتن اعضایی چون او افتخار می کند. این قبیل واکنش ها سرانجام به انتشار بیانیه ای از سوی «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» خطاب به «مردم» منجر شد که در آن سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را «فاقد مشروعیت دینی» دانسته و «متدینین» خواسته بود «از همکاری با آن بپرهیزند». این بیانیه تصریح داشت:
سازمان موسوم به مجاهدین انقلاب اسلامی در جهت بدبین کردن نسل جوان به اسلام و روحانیت و تفکیک دین از سیاست که هدف دشمنان جهانی اسلامی نیز هست، تلاش می کند … سخنان موهن یکی از اعضای مرکزیت این سازمان در همدان(توهین او به عقاید دینی، مراجع تقلید و مردم متدین ایران) و حمایت بی دریغ آن سازمان از گفته های او، شاهدی بر این مدعا است.
حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا فاکر عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در این خصوص گفت:
بیانیه این تشکل با مشورت همه مراجع تقلید صادر شده است.
و تصریح کرد:
بیانیه جامعه مدرسین سیلی محکمی به سازمان مجاهدین زد و فرد بزرگی چون آیت الله مشکینی آنها را از مشروعیت دینی انداخت.
وی سپس خاطرنشان کرد:
نظر برخی از مراجع شدیدتر از این بیانیه بوده و این مطالب سخن همه علما و دلسوزان اسلام است.
حکم انحلال این سازمان
پس از این فتوا، جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار، با استناد به اساسنامه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از دادگاه انقلاب و دادگستری تهران خواست که به دلیل نقض قانون اساسی، تغییر و انحراف از ماهیت اسلامی و خیانت به بنیان گذاران از سوی اعضای فعلی سازمان مجاهدین انقلاب، حکم انحلال این سازمان را صادر کند. این تشکل پیشتر نیز شکایت خود را به کمیسیون ماده ۱۰ احزاب وزارت کشور ارائه کرده بود؛ اما با توجه به ترکیب وقت کمیسیون ماده ۱۰ احزاب، شکایت خود را پس گرفت. با رایزنی گسترده سازمان که دو قوه مجریه و مقننه را هماهنگ داشت، این شکایت نیز هیچ گاه مورد رسیدگی جدی قرار نگرفت.
پس از صدور این فتوا بود که محمد سلامتی دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در اظهار نظری گفت:
ما جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را به عنوان یک گروه سیاسی در جناح رقیب تلقی می کنیم، نه به عنوان یک مجموعه مذهبی قابل قبول.
محسن آرمین هم در واکنشی به اطلاعیه مزبور گفت:
ما دین خود را از آقایان نگرفته ایم تا با صدور اطلاعیه بتوانند از ما بگیرند.
نکته اصلی که اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نباید آن را فراموش کنند، این است که جامعه مدرسین تشکلی است که حضرت امام(ره) درباره آن فرموده بود:
اگر آنان(فرزندان انقلابیم) جذب حضرات آقایان جامعه مدرسین نشوند در آینده گرفتار کسانی خواهند شد که مروج اسلام آمریکا بیند… من، جامعه مدرسین را مغز متفکر و چشم بینا و وجدان سالم و حساسی برای دستگاه اداره کننده کشور می دانم و معتقدم اگر ما برای حوزه علمیه به عنوان قاعده اصلی و اساسی در انقلاب و جمهوری اسلامی، نقش و ارزش قائل هستیم که البته قائلیم ناگزیریم برای جامعه مدرسین با آن سوابق و تاریخ درخشان و علم و تقوا و استعداد بالا و مایه های قوی فقاهتی، نقشی اول را قائل شویم.
نقش سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در جریانهای سیاسی
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نقش مهمی در نظریه پردازی در مجموعه دوم خرداد داشته است. دسته بندی جریان های سیاسی به چپ و راست، راست مدرن و سنتی متعلق به این سازمان است. به علاوه نقش سران سازمان در مجلس ششم در تحصن، استعفا و صدور بیانیه های ساختارشکنانه، نقش اول بوده است.
در میان جریان چپ، شاید هیچ گروهی مثل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دچار دگردیسی نشده است. سازمانی که در گذشته طرفدار تمرکز امور در دست دولت(دولت حداکثری)، مخالفت با واگذاری امور به دست مردم و بخش خصوصی و مخالف جدی با استکبار و نظم نوین جهانی بود، اینک سردمدار جریانی است که خواهان مذاکره و رابطه با آمریکا، کوچک شدن دولت(دولت حداقلی)، ‌ واگذاری امور به دست مردم و بخش خصوصی و طرفدار اقتصاد بازار و آزاد شده است.
عقاید و تفکرات این سازمان
نکته قابل توجه درباره سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که از ابتدا تاکنون ثابت بوده است، نوع نگرش آنان به روحانیت و اداره امور به دست آنها بوده است که عمدتاً سازمان با آن مخالف بوده است. در سالیان اخیر نوعی تجویز جدایی دین از سیاست را توصیه می کند. دوم آنکه سازمان رسماً از ابتدا تاکنون التزام به ولایت فقیه نداشته است. نوع موضع گیری که درباره نماینده حضرت امام خمینی(ره) در دوره اول سازمان اتخاذ کردند و نوع رابطه و مناسبت هایی که با رهبری و ولایت فقیه پس از ارتحال حضرت امام(ره) داشته اند، گویای این نکته است. جالب تر آنکه، حتی در اساسنامه و مرامنامه سازمان نیز از ولایت فقیه سخنی به میان نیامده است.
با این ملاحظات می توان نتیجه گرفت که اصولاً سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نسبت به حکومت دینی و ولایت فقیه در خوشبینانه ترین قضاوت، با ابهام و سکوت از آن عبور کرده است.
نکته آخر اینکه برخی ابهام ها چون پرونده انفجار نخست وزیری سال ۶۰ و حادثه کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۷۸ و نقش سازمان در این زمینه، به شفاف سازی درباره ابهامات و پرسش های مرتبط با آن نیاز دارد.

اساسنامه و مواضع سازمان
اساسنامه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در ۲۵ مرداد ۱۳۸۶ در کنگره یازدهم در ۳۱ ماده و ۳۶ تبصره مورد بازنگری و تصویب قرار گرفت.
برابر ماده ۱ اساسنامه، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، تشکیلاتی سراسری و علنی با مشی عقیدتی سیاسی است و ساختار آن برمبنای ارزش های اسلامی همچون شورا، امر به معروف و نهی از منکر، تواصی به حق و صبر، تعاون بر خیر و تقوی، ولایت مومنانه نسبت به یکدیگر در روابط متقابل اعضا با هم حاکمیت اخلاق اسلامی و احکام شرعی شکل می گیرد.
ارکان سازمان عبارتند از:
کنگره؛ شورای مرکزی؛ شورای داوری؛ شورای سیاسی عقیدتی؛ هیات اجرایی؛ ‌ کمیسیون؛ ارگان؛ کمیته؛ شاخه؛ حوزه و واحد.
کنگره عالی ترین رکن تشکیلاتی سازمان است و اهم وظایف و اختیارات آن عبارت است از:
تصویب مرامنامه و اساسنامه و تغییرات بعدی آن؛
انتخاب، استیضاح و برکناری اعضای شوراهای مرکزی، داوری و تصویب انحلال سازمان؛
برابر ماده ۶ اساسنامه، شورای مرکزی عالی ترین رکن سازمان پس از کنگره است که مرکب از ۱۵ عضو اصلی و ۳ عضو علی البدل بوده و از میان کادرهای سازمان برای یک دوره دو ساله انتخاب می شود.
برابر ماده ۷، وظایف و اختیارات شورای مرکزی عبارت است از:
الف. انتخاب دبیرکل؛ ب. انتخاب اعضای شورای سیاسی عقیدتی؛ ج. انتخاب رئیس هیات اجرایی؛ د. انتخاب مسئولان ارگان های سازمان در مرکز؛ ه. تفسیر مرامنامه، اساسنامه و مصوبات کنگره؛ ف. انتخاب سخنگوی سازمان؛ ص. تصویب عضویت سازمان در مجامع، جبهه ها و ائتلاف های سیاسی کشور؛ ق. تصویب نامزدهای انتخاباتی سازمان؛ ش. پذیرش استعفای اعضای شورای مرکزی.
برابر ماده ۸ اساسنامه، «دبیرکل» عالی ترین مقام تشکیلاتی سازمان است که توسط شورای مرکزی در آغاز هر دوره انتخاب می شود.
برابر ماده ۲۶ اساسنامه، «عضو» فردی است که دارای شرایط زیر باشد:
الف. التزام عملی به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران؛ ب. التزام عملی به مرامنامه، اساسنامه، راهبردها و مواضع سازمان؛ ج. التزام عملی به همکاری در چارچوب آئین نامه ها و تصمیمات ارکان سازمان؛ د. داشتن سابقه ارتباط تشکیلاتی با سازمان و موفقیت در طی دوره های آموزشی مربوط؛ ه. عمل به فرایض دینی و دارا بودن صلاحیت های اخلاقی لازم؛ و. عدم سوء شهرت؛ ی. پرداخت حق عضویت.
آنچه که در خاتمه درباره سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی باید تصریح کرد آن است که:
اولاً؛ ‌ سازمان مزیت خود را در فعالیت های مخفی و غیر علنی جستجو می کند. «دولت در سایه» شاید عبارت مناسبی برای رهبران سازمان باشد.
ثانیاً؛ تاکنون در هیچ انتخاباتی فهرست جداگانه نداده اند. سازمان ترجیح داده است یا در انتخابات سکوت یا در ائتلاف ها شرکت کند. هدف اصلی آنها، پرداخت کمترین هزینه و بیشترین فایده و سود بردن از نتایج آن است.
ثالثاً؛ به رغم آنکه در دهه اول انقلاب و دولت ۸ ساله میرحسین موسوی و دوره های اول و دوم و سوم مجلس شورای اسلامی، رهبران و کادر سازمان مسئولیت های گسترده ای داشتند و نیز در دهه سوم انقلاب در دولت ۸ ساله محمد خاتمی، مجلس شورای اسلامی دوره ششم و شوراهای اسلامی شهر و روستای دوره اول حضور گسترده و مسئولیت های فراگیری داشته است، اما همواره از زیر بار پاسخگویی به مسئولیت ها شانه خالی کرده است.
رابعاً؛ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در تئوری و عمل به حکومت دینی، ولایت فقیه و رهبری اعتقادی ندارد. در مرامنامه و اساسنامه سازمان، هیچ نشانه ای از اعتقاد و پایبندی سازمان به حکومت دینی و ولایت فقیه وجود ندارد. عملکرد آنان در برابر مواضع امام(ره) ‌ و رهبری و مخالفت هایی که داشته اند، به خصوص تقابل، مخالفت و صف آرایی در برابر نماینده منصوب امام(ره) در سازمان نیز شاهدی بر عدم التزام سازمان به روحانیت و ولایت است.
مواضع افراطی سازمان
از همه مهمتر، مواضع افراطی سازمان در دوران حاکمیت موسوم به اصلاحات(۱۳۷۶۱۳۸۴) و صدور بیانیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به عنوان پر اعتبارترین تشکل روحانی در ایران اسلامی مبنی بر عدم مشروعیت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و بر حذر داشتن متدینین از همکاری با این سازمان، بزرگترین نشانه عدم اعتقاد و التزام این سازمان محسوب می گردد. با این همه باید گفت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به رغم آنکه رسماً از فعالیت علنی سخن می گوید، اما در عمل این گونه نیست و باید آن را قبل از آنکه یک حزب سیاسی به حساب آوریم، یک تشکل امنیتی اطلاعاتی در یک مجموعه محدود و بسته تعریف کنیم. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی عمدتاً حیات سیاسی خود را در انشقاق و شکاف جریان های سیاسی جستجو کرده است. این سازمان فاقد هر گونه دفتر و شعبه در استان ها و شهرستان ها و عضوگیری سراسری که از ویژگی های یک حزب تمام عیار می باشد، هست.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از آغاز تاکنون
در ذیل تلاش شده است به اختصار وضعیت گروه های تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی قبل و بعد از انقلاب توضیح داده شود.
الف. قبل از انقلاب اسلامی
۱. «امت واحده»: یکی از هفت گروه تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است. از آنجا که اکثریت قریب به اتفاق مؤسسان گروه مزبور از زندانیان سیاسی مسلمان بودند و گذشته از سابقه مبارزاتی و عضویت پیشین در سازمان ها و گروه های دیگر، در زندان به چارچوب فکری، انسجام، روابط تشکیلاتی، ایدئولوژی و استراتژی جدید دست یافته بودند؛ در سال ۱۳۵۵ گروهی را تشکیل دادند که ابتدا تصمیم داشتند خودشان را «گروه زندانیان سیاسی مسلمان» بنامند، اما به دلایل امنیتی و برای جلوگیری از شناخته شدن، اعضای گروه، سرانجام نام «امت واحده» را برای خودشان انتخاب کردند. بهزاد نبوی، محمد سلامتی، پرویز قدیانی و محسن آرمین سرشناس ترین اعضای این گروه بودند.
۲. «توحیدی بدر»: حسین فدایی، علی علی عسگری و حسن اسلامی مهر از معروفترین اعضای گروه توحیدی بدر بودند.
۳. «توحیدی صف»: گروه توحیدی صف پس از قیام نوزدهم دی ماه ۱۳۵۶ مردم قم، به وسیله چند تن از جوانان مسلمان از جمله محمد بروجردی(پس از انقلاب فرمانده سپاه پاسداران منطقه کردستان بود و در همان جا به شهادت رسید)، جواد مالکی(که در انفجار هفتم تیر ماه سال ۱۳۶۰ دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید)، شهید علی اکبر اژه ای(در انفجار هفتم تیر ماه سال ۱۳۶۰ دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید) در ارتباط با شهید دکتر بهشتی و شهید حاج مهدی عراقی تشکیل شد.
هدف از تشکیل این گروه
هدف این گروه مبارزه مسلحانه برای حمایت از مبارزات حق طلبانه مردم مسلمان بود. محمد بروجردی مسئولیت طرح و برنامه ریزی بیشتر عملیات نظامی گروه را برعهده داشت.
این گروه، محافظت از حضرت امام خمینی(ره) را هنگام ورود به وطن و دوران اقامت در مدرسه علوی برعهده داشت.
۴. «فلاح»: مرتضی الویری از شاخص ترین اعضای این گروه بود.
۵. «فلق»: حسین منتظر قائم، حسن واعظی، مصطفی تاج زاده و بهروز باکویی از مشهورترین اعضای این گروه بودند.
۶. «منصورون»: که متشکل از غلامحسین صفاتی دزفولی، مهدی هنردار، حسن هرمزی، کریم رفیعی، سید نورالدین شاه صفدری و سید علی جهان آرا بود، از فعال ترین گروه های سیاسی نظامی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بوده است.
سوای شهدای یاد شده، محسن رضایی و محمدباقر ذوالقدر از اعضای برجسته این گروه بودند. این گروه از تلفیق شاخه های متعدد در استان خوزستان شکل گرفت و بعدها دامنه مبارزات انقلابی خود را به سایر نقاط کشور گسترش داد.
۷. «موحدین»: سازمان موحدین به وسیله تنی چند از انقلابیون اهواز تاسیس شد. حسین علم الهدی و کیاوش از جمله مؤسسین این سازمان بودند. سازمان موحدین در حمایت از مبارزات مردم مسلمان و رهبری حضرت امام خمینی(ره) به عملیات مسلحانه علیه رژیم شاه و آمریکاییان دست می زد.

ب. بعد از انقلاب اسلامی
دوره اول: ۱۳۶۱۱۳۵۸

۱. جریان چپ: بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده و محمد سلامتی.
۲. جریان راست: حسین فدایی، علی عسگری و حسن اسلامی مهر.
۳. جریان میانه: محسن رضایی و مرتضی الویری.

دوره دوم: ۱۳۶۶۱۳۶۱
۱. استعفا و کناره گیری جریان چپ.
۲. ساماندهی جدید و فعالیت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با محوریت جریان راست زیر نظر نماینده رهبری با سه ویژگی: علنی بودن، نظامی نبودن و یک دست بودن.
۳. توقف فعالیت ها و انحلال سازمان توسط نماینده رهبری با تایید امام خمینی(ره)

دوره سوم: ۱۳۷۰ تاکنون(تشکیل سازمانی جدید با آرمان و اهدافی متفاوت)
۱. سازماندهی جدید توسط جریان چپ.
۲. اضافه شدن پسوند ایران به نام سازمانی.
۳. دوران فراز و فرود در قدرت.

۲. مجمع روحانیون مبارز
۱.۲. دوره پیدایش و قدرت
برای دستیابی به علل و زمینه های تشکیل مجمع روحانیون مبارز باید کمی به گذشته برگشت؛ چرا که ریشه ها و بستری شکل گیری مجمع را باید در علل انشعاب در حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در نهایت به توقف فعالیت آنها با تایید امام خمینی(ره) منجر شد، جستجو کرد.
در بخش های گذشته در ا رتباط با حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز تهران به برخی از این دلایل پرداخته شد، «ولایت فقیه و حدود اختیارات آن»، «احکام اولیه و ثانویه»، «کاهش تصدی دولت در امور»، «خصوصی سازی و واگذاری امور به دست مردم»، «فقه سنتی صاحب جواهر و فقه پویا بر پایه اجتهاد مستمر فقها» و «نظارت استصوابی و استطلاعی» از مهمترین این دلایل بود.
شکل گیری مجمع روحانیون مبارز
اما مناقشات اقتصادی در حوزه مباحثی چون «حمایت از محرومان و مستضعفان»، مناسبت های کارگری و کارفرما، که اوج آن در قانون کار توسط وزیر کار ارائه شده بود، همه و همه دست به دست هم داد تا زمینه انشعاب در جامعه روحانیت مبارز و شکل گیری مجمع روحانیون مبارز را فراهم سازد.
اما انشعابیون از روحانیون مبارز، نقطه اختلاف اصلی را بر سر فهرست های انتخاباتی می دانند.
به هر حال شاید سال ۱۳۶۷ فرصت مناسبی برای تشکیل مجمع روحانیون مبارز تشخیص داده شد، چرا که با توقف فعالیت های دو جریان سیاسی و پر قدرت چون حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، وجود تشکلی که خلأ ناشی از این دو جریان را پر کند، بیش از پیش ضروری می نمود؛ و این مجمع روحانیون مبارز بود که با تشخیص مناسب شرایط زمانی پا به عرصه سیاسی گذاشت.
انشعابیون از جامعه روحانیت مبارز به اتفاق جمعی دیگر از روحانیون که اکثریت قریب به اتفاق آنان از دست اندرکاران و مسئولان دفتر امام خمینی(ره) بودند «مجمع روحانیون مبارز» را تشکیل دادند. این اقدام با تاکید امام خمینی(ره) روبرو شد و در پاسخ به نامه مؤسسان مجمع فرمودند:
انشعاب تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل و ایجاد تشکیلات جدید به معنای اختلاف نیست.
جریان های سیاسی
این تایید برای آغاز به کار این تشکل نو ظهور و نو پا، ‌ سرمایه بزرگی محسوب می شد. برخی صاحب نظران بر این باورند که موافقت حضرت امام خمینی(ره) با توقف فعالیت های حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و متعاقب آن موافقت با تشکیل مجمع روحانیون مبارز، گویای آن است که امام مایل بود که رهبری جریان های سیاسی به دست روحانیون باشد و دیگر آنکه کشور به سمت یک قطبی در جریان های سیاسی حرکت نکند.
در عین حال برخی صاحب نظران دیگر بر این اعتقاد هستند که حجت الاسلام سید احمد خمینی فرزند رهبر انقلاب، نقش اصلی را در شکل گیری این تشکل داشته است؛ چرا که برای عملی کردن منویات رهبری و گفتمان سازی آن معتقد بود که با تشکل جامعه روحانیت مبارز نمی توان به اهدافی که هست، دست یافت.
به هر صورت هر علت و دلیل را پذیرا باشیم، نمی توانیم رسمیت یافتن دو قطبی شدن جناح های سیاسی در آرایش سیاسی کشور را که مهمترین پیامد تشکیل مجمع روحانیون مبارز بود را مورد توجه قرار ندهیم. در چنین فضایی که مجمع روحانیون مبارز کشور گرفت و پله های قدرت را به سرعت طی کرد، هر قدر حضور جدی تری در صحنه سیاسی می یافت، به همان نسبت جامعه روحانیت مبارز سکوت سیاسی و انزوا را در پیش گرفت. بی شک این رویکرد خود نیز موجبات سرعت روز افزون مجمع در قدرت یابی در ساختار سیاسی کشور شد.
ایجاد فضای گفتمان سازی
در این دوره مجمع روحانیون مبارز توانست با «گفتمان سازی» بر پایه دو اصل «اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام آمریکایی» و «جنگ فقر و غنا» خود را پرچمدار آن معرفی کند.
این تشکل با بهره گیری از روزنامه سلام که ارگان غیر رسمی آن محسوب می شد، نقش مهمی در تنویر افکار عمومی و اطلاع رسانی داشت. مجمع همچنین توانست در پرتو فضاسازی علیه استکباری که اوج آن تصویب روز ۱۳ آبان(تسخیر سفارت آمریکا در تهران به دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام(ع)) به عنوان «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای جهانخوار» بود، تشکل های دانشجویی و به طور اخص «دفتر تحکیم وحدت» را به سمت خود جذب کنند و این تشکل پایگاه دانشجویان آنان در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی شد. مجمع در این دوره با در اختیار داشتن نهادها و دستگاه های اجرایی و قوای سه گانه تلاش وافری کرد که خود را نماینده اصیل گفتمان «خط امام» معرفی کند و در پرتو آن خود را طرفدار محرومان و مستضعفان، مخالف سرمایه داری، ضد استکباری، مخالف تحجر و واپس گرایی، طرفدار فقه پویا و نواندیشی و در یک کلام مفسر با صلاحیت در تفسیر اندیشه های امام معرفی کند.
مجمع به رغم آنکه در اساسنامه خود تصریح کرده بود که شعبه ای در شهرستان ها ندارد، اما برای انتخابات فهرست سراسری می داد و از کاندیداهای مورد حمایت خود در سراسر کشور حمایت می کرد.
بیان اهداف جدید حذب
به گونه ای که در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی، دوره سوم، شعار انتخاباتی این تشکل برگفته از بخشی از دیدگاه های امام چون: «جنگ فقر وغنا، اسلام ناب محمدی در مقابل اسلام آمریکایی، حمایت از محرومان و مستضعفان» انتخاب شد و اکثریت قاطعا کرسی های خانه ملت در دوره سوم را از آن خود کردند.
کمیته فرهنگی مجمع روحانیون مبارز تهران در سیزدهم خرداد ماه ۱۳۶۹ طی بیانیه ای هدف از ایجاد تشکل جدید را اصرار و پیگیری تحقق اندیشه های والا و اهداف بلند قائد عظیم الشأن امت اسلام اعلام کرد.
این در حالی بود که توجه به تقارن این اعلام و انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی، فرصت تبلیغاتی وسیعی در اختیار این تشکل جدید قرار گرفت؛ در حالیکه جامعه روحانیت مبارز تهران در سکوت قابل توجهی بود و صحبتی درباره این انشعاب نداشت؛ در حالی که انشعابیون تبلیغات گسترده ای به راه انداخته بودند.
نام آقایان کروبی، جلالی خمینی و سید محمود دعایی از اعضای انشعابی جامعه روحانیت مبارز تهران در صدر قرار داشت و بلافاصله طی انتخاباتی اعلام شد کروبی به دبیری مجمع روحانیون مبارز انتخاب شده است.
محمد موسوی خوئینی ها یکی از اعضای موسس روحانیون مبارز درباره انشعاب می گوید:
آن جمع در بسیاری از موارد، سلیقه ها و مواضعی دارند که مورد قبول روحانیون مبارز نیست و لزوماً برای بیان مواضع خود ناگزیر به تشکیل جمع دیگری شده که مواضع و نقطه نظرات از طریق آن جمع تأمین شود … هرچند که در نزد هر دو جریان، ملاک عمل، اسلام و احکام اسلام است لکن اختلاف برداشت و بینش امری غیر قابل اجتناب می باشد. مهم ترین علت تشکیل روحانیون مبارز، اجرا و پیاده کردن نقطه نظرات حضرت امام می باشد.
محمد خاتمی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت و از اعضای بنیان گذار روحانیون مبارز، دلیل انشعاب را چنین می گوید:
گردهمایی تبادل نظر و همفکری میان افرادی که همدل و همزبان و دارای اصول فکری و احساس و اهداف مشترک هستند امری است طبیعی و هنگامی که مصالح انقلاب و موقعیت حساس جامعه انقلابی ایجاب می کند که عده ای از برادرانی که بهتر می توانند با هم کار کنند گرد هم آیند، این تشکل و انسجام امری لازم و یک وظیفه حتمی است. اعلام موجودیت مجموعه ای به نام «روحانیون مبارز» و شروع فعالیت آن را باید ناشی از این ضرورت و احساس وظیفه دانست … عده ای از اعضای روحانیون مبارز خود از بنیانگذاران اولیه روحانیت مبارز در دوران ستم شاهی و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هستند.
علی اکبر آشتیانی نماینده وقت امام(ره) در ژاندارمری و از پایه گذاران روحانیون مبارز درباره انشعاب چنین می گوید:
بیان نظرات صریح امام و استفتائاتی در خصوص مسائل اقتصادی و اجتماعی، احکام حکومتی، قانون کار و … عدم تحقق آن ها، همچنین عدم احقاق حقوق محرومین و رنج دیدگان و بسیجیان عاشق و جان بر کف، عدم توفیق مجلس دوم در وضع قوانین بنیادی مورد انتظار امام، رای منفی ۹۹ نماینده مجلس دوره دوم به نخست وزیر وقت علیرغم قرائت نام امام در مجلس، جلوگیری همین گروه از نمایندگان از تصویب لوایح و طرح هایی که به نفع محرومین و مستضعفین و کارگران بوده و ضرورت برداشتن گام های ارزنده برای پیشبرد اهداف آرمان های مقدس انقلاب و تقارن همه این مسائل با انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی موجب اختلاف نظر با جامعه روحانیت مبارز شد و با اعلام استقلال این تشکل تازه پی گرفت.
مجمع روحانیت مبارز و استفاده از رسانه ها
مجمع روحانیون مبارز با بهره گیری از امکانات گسترده رسانه ها و فضای تبلیغاتی نشأت گرفته از بیانات امام به طور مستمر در راستای اهداف خود تبلیغ می کرد.
در این زمان ریاست مجلس، هیأت رئیسه قوه قضائیه و(رئیس دیوان عالی، دادستان و…) بخش اعظم وزارتخانه ها، سازمان های دولتی و نهادهای انقلابی و اصلی ترین بخش اجرایی کشور که همان نخست وزیری بود، همچنان در دست جناح چپ بود، نمایندگان رهبری در نهادها و سازمان ها، استانداران، سفیران و کلاً نظام مدیریتی و اجرایی کشور، شاکله آن از این جناح بود. به وی‍ژه تصدی مسئولیت دو روزنامه اصلی، پرشمارگان و قدیمی ایران(کیهان و اطلاعات) به ترتیب در اختیار حجت الاسلام خاتمی وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حجت الاسلام دعایی نماینده وقت مجلس شورای اسلامی قرار داشت که این دو تن از مؤسسین و بنیانگذاران مجمع روحانیون مبارز تهران بودند. در مجموع با توجه به در اختیار داشتن مسئولیت ها و مناصب عالی در قوه قضائیه، مقننه و مجریه باید گفت در دهه اول انقلاب، مدیریت عالی کشور عمدتاً در اختیار جناح موسوم به چپ بوده است.
منبع:جريان شناسي سياسي در ايران، دكتر علي دارابي، چاپ هشتم ۱۳۹۰