به گزارش افکار، کیهان نوشت؛ اظهارات جدید اسفندیار رحیم مشایی، منشأ برخی تحلیل های انحرافی و موردپسند آمریکا و اسرائیل درباره قیام ملت های مسلمان منطقه را روشن کرد.
وی در گفت وگو با پایگاه اطلاع رسانی دولت اظهار داشت: تحولات منطقه را باید به عنوان یک سناریوی کلی و به صورت فرایندی تحلیل کنیم. دوست و دشمن، این واقعیت را انکار نمی کنند که تحولات منطقه تحت تاثیر الگوی انقلاب اسلامی ایران صورت گرفته، اما نمی توان با قاطعیت نتیجه بگیریم که خواسته و افق آرمان مردم این کشورها دقیقاً همان مطالبات و خواسته های ملت ایران است.
رئیس شورای اطلاع رسانی دولت اظهار داشت: ابعاد تحولات و قیام های مردم منطقه علیه استبداد و استکبار را باید با علم به قصد و طرح قدرت های بزرگ برای تسلط به منطقه تحلیل کرد و در لایه های پایین تحولات متوقف نشویم.
رئیس دفتر رئیس جمهور افزود: دستگاه های مسئول ما باید در اسرع وقت ضعف های اطلاعاتی و ارتباطی خود را در خصوص تحولات منطقه جبران کنند، زیرا نداشتن اخبار و تحلیل صحیح و دقیق درباره هر یک از این کشورها و ارتباط همه این رویدادها با طرح کلان سلطه گران ما را در موضع گیری ها و تصمیم گیری ها به اشتباه خواهد انداخت.
ادعای آقای رحیم مشایی درباره «ضعف های اطلاعاتی و ارتباطی دستگاه های مسئول نسبت به تحولات منطقه» در حالی است که نامبرده طی ۸-۷ ماه گذشته تلاش وسیعی را سازمان داد تا با دور زدن و ناکار کردن وزارت خارجه، حرکتی موازی و اختلال آفرین را تحت عنوان مشاوران و فرستادگان ویژه به کشورهای اردن و یمن و… راه بیندازد و شخص وی به ملاقات شاه اردن - مهره آمریکایی و صهیونیستی که سناریوی ایران هراسانه تشکیل «هلال شیعی» در منطقه را مطرح کرد - رفت در حالی که با طرح شعار انحرافی مکتب ایرانی و اسلام ایرانی، عملاً به کمک سناریوی صهیونیستی و آمریکایی «ایران هراسی» و اسلام هراسی شتافته بود. این اصرار مشکوک به ارتباط گیری با دیکتاتور فاسد اردن به حدی بود که حتی پس از وقوع اعتراضات مردمی در «امان» نیز، اصرار بر دعوت ملک عبدالله جهت شرکت در جشن نوروز وجود داشت.
بنابراین پرسش این است که باند مشایی اولاً چرا تحولات منطقه را پیش بینی نکردند و سراغ دیکتاتورهایی چون ملک عبدالله و علی عبدالله صالح رفتند و ثانیاً پس از اطلاع نیز چرا همان روش غلط را ادامه دادند.
از سوی دیگر باید پرسید این چه حرف غلطی است که انقلاب ملت های مسلمان منطقه را به طرح و سناریوی قدرت های بزرگ برای تسلط به منطقه نسبت بدهیم و عجز و استیصال واشنگتن و تل آویو نسبت به این انقلاب ها را تعبیر به برنامه ریزی(توانایی و تدبیر) کنیم؟! کدام انسان خردمند و آگاهی باور می کند که سرنگونی مبارک و بن علی، برنامه آمریکا و اسرائیل بوده تا منافع استراتژیک خود را در کام تهدید بیندازند؟ آیا شکسته شدن دیوار استبداد و سیطره فرعونی مبارک در برابر ملت مسلمان مصر و ایران، سناریویی آمریکایی است؟ عبور ناوهای جنگی ایران از کانال سوئز و به آتش کشیده شدن پرچم اسرائیل و آمریکا و احیای هویت اصیل اسلامی با نمازجمعه های خشم و پایداری و پیروزی چطور؟
و فارغ از همه اينها بايد پرسيد آقاي مشايي مسئوليت دفتري دارد يا متولي سياستگذاري و ديپلماسي كشور است و يا خداي نكرده مايل است نقش عصا را در دوره فلاكت زدگي آمريكا و اسرائيل براي آنها ايفا كند؟ ابراز دوستي ايشان با ملت [ اشغالگر] اسرائيل را كه به خاطر داريد؟! آيا بهتر نيست آقاي مشايي با اين شيوه بيان در وزارت خارجه آمريكا و اسرائيل شغلي براي خود دست و پا كند و عيب و ضعف آنها را بپوشاند؟!