اگر عدم تبعیت حزبی «خیانت» است اکثرنمایندگان دموکرات آمریکا خائن‌اند

در روزهاي اخير درباره اقدام خانم راستگو و فشارهايي که اصلاح طلبان بر وي آوردند و در نهايت نيز از حزب اسلامي کار اخراجش کردند زياد حرف زده شده است. اصلاح طلبان دو دليل اصلي برکار خود ارائه مي کنند اول اينکه تعدادي از آنان مدعي هستند خانم راستگو قسم خورده است و بايد طبق قسم خود عمل مي کرده است و دوم اينکه کسي که با کمک ليستي راي آورده است بايد نسبت به نظرات آن ليست مطيع باشد و اگر طبق آن نظر عمل نکند به حزب و حتي به راي مردمي که به آن ليست راي داده اند "خيانت" کرده است.

در بررسی این دو نظر باید گفت بی تردید اگر خانم راستگو قسم به قرآن خورده باشد که اقدامی را انجام دهد هرچند در این باره باید کارشناسان دینی نظر دهند اما چون این مساله عهدی شرعی تلقی می شود به نظر می رسد نمی توان آن را زیرپا گذاشت و در این صورت اقدام خانم راستگو قابل دفاع نیست اما در این جا دو مساله وجود دارد اول اینکه این سوال همچنان باقی می ماند که اصلاح طلبان چرا انتخاب شهردار را به موضوعی سیاسی تبدیل کرده اند به گونه ای که به جای آنکه اجازه دهند اعضای همفکرشان بعد از اینکه در جلسه ای جدی برنامه های دو طرف را بشنوند بعد تصمیم گیری کنند از آنان خواسته اند که پیش از تکمیل شدن تحقیق و برنامه ها با خوردن قسم رای خود را قطعی کنند با این وصف آیا درست است که اصول گرایان نیز در مجلس پیش از جلسه رای اعتماد به وزرا و شنیدن دفاعیات وزرای پیشنهادی از همه اعضای فراکسیون خود قسم می گرفتند که به مثلا این چند نفر وزیر نباید رای دهید؟ ثانیا خانم راستگو به صراحت چنین قسمی را تکذیب کرده است و چون مدعی(یعنی کسانی که مدعی قسم خوردن ایشان هستند) باید برای ادعای خود حجت بیاورد و براساس اصل برائت و منطق، ما مکلف هستیم تکذیب ایشان را ملاک تشخیص خود قرار دهیم نه ادعای مدعیان را.

اما درباره بحثدوم مبنی بر ضرورت تبعیت از نظر حزب باید گفت اول اینکه کسانی که اسامی شان در یک لیست انتخاباتی قرار می گیرد به معنای این مساله نیست که عضو یک حزب شده اند و اصولا الزامات حزبی(به فرض صحت این الزامات) برای افرادی که در یک ائتلاف انتخاباتی شرکت می کنند وجود ندارد.

دوم اینکه وقتی جریانی سیاسی لیستی را برای انتخابات می بندد، هم از ظرفیت های افراد در تقویت لیستش کمک می گیرد و هم ظرفیت های جریانی اش را در اختیار اعضای لیست قرار می دهد لذا این حمایت دو طرفه است یعنی هم این افراد هستند که باعثتقویت لیست نزد افکارعمومی می شوند و هم مجموعه ائتلاف است که به افراد لیست برای رای آوردن کمک می کند لذا این ادعا که فردی که در لیست قرار گرفته کاملا وامدار لیست است ادعای نادرستی است بهترین دلیل برای این ادعا افراد متعدد دیگری هستند که در همین انتخابات شورای شهرتهران در لیست اصلاح طلبان بودند اما رای نیاوردند پس رای آوردن خانم راستگو صرفا به خاطر قرارگرفتن وی در لیست نبوده است که حالا مجبور باشد از تمام تصمیمات بقیه اعضای لیست(نه حزب) تبعیت کند.

سوم اینکه زمانی که ائتلافی برای انتخابات شکل می گیرد(دقت کنید ائتلاف نه حزب) به این معنا نیست که خود را ملزم کرده اند به تمام تصمیمات جریان سیاسی پایبند باشند بلکه آنها ائتلافی تشکیل داده اند تا به هم کمک کنند و در انتخابات پیروز شوند به‌عنوان مثال آیا اصلاح طلبان می توانند مدعی شوند چون آقای روحانی به دلیل ائتلاف با آقای عارف پیروز شده اند آقای روحانی باید از تمام تصمیمات و نظرات آن ها تبعیت کنند؟ یا به عنوان مثالی دیگر حال که اکثریت اعضای شورای شهر مشهد از لیست جبهه پایداری هستند آیا جبهه پایداری حق دارد به اعضایش دستور دهد که مثلا آقای احمدی نژاد یا جلیلی را به عنوان شهردار مشهد انتخاب کنید و اگر کسی از رای آورندگان این لیست این انتخاب را مخالف مصالح مردم بداند آیا خائن محسوب می شود؟

چهارم اینکه اگر قرار باشد هرکس تنها به نظر جریانی که از او حمایت کرده است رای دهد پس اصلا چرا برای انتخاب شهردارجلسه ای تشکیل شد و آقایان قالیباف و هاشمی برنامه های خود را ارائه و از خود دفاع کردند؟ بهتر نبود به جای اینکه با هزینه بیت المال جلسه ای صوری تشکیل شود و نزد مردم نمایشی داده شود، هر جریان سیاسی به نفر خود رای می داد؟ و اصولا اگر این ادعا درست است که افراد ملزم به تبعیت از نظر حزب های خود هستند پس بهتر نیست از این پس در مجلس شورای اسلامی نیز در تصمیمات مهم در روزهای رای گیری نماینده ها فقط بیایند رای های خود را بدهند و بروند. چه ضرورتی دارد کسی از طرحی دفاع کند، دیگری آن را نقد کند و خلاصه نمایشی برای خالی نبودن عریضه ارائه شود؟ آیا صحن جلسه علنی شورای شهر یا مجلس صحن بحثو بررسی و تصمیم گیری است یا صحنه نمایش؟

و از همه این ها مهمتر یک سوال همچنان باقی است که براساس متن مصرح قانون اساسی و اصول مردمسالاری دینی وقتی فردی منتخب مردم می شود، فقط در پیشگاه الهی و مردم مسئول است هنگامی که فردی تشخیص می دهد که منافع مردم چیزی است اما حزب دستور دیگری داده است براساس کدام توجیه شرعی و قانونی، منتخب مردم باید دستورات حزب را نسبت به منافع مردم در اولویت قرار دهد آیا تصریح قانون اساسی خود گواه غیرقانونی و غیرشرعی بودن دستورات حزبی از این دست نیست؟ اجازه بدهید برای اینکه جای هیچ شبهه ای برای افراد منصف باقی نماند به نکته دیگری نیز اشاره کنیم کافی است افراد به کتاب های درسی دانشگاهی علوم سیاسی مراجعه کنند تا به تصریح ببینند در جایی مانند آمریکا که به مهد دموکراسی معروف است و فرآیند سیاسی شان کاملا حزبی است، عدم تبعیت حزبی هیچ نسبت یا مفهومی با کلیدواژه " خیانت " ندارد.

آيا تا به حال به اين مساله فکر کرده ايد که اگر قرار باشد چنين قاعده اي درست باشد که افراد بايد از نظرحزب تبعيت کنند پس چرا در آمريکا که قواعد دموکراسي (تازه نه مردمسالاري ديني) در بالاترين حد اجرا مي شود، نماينده هاي کنگره و سنا در عين حالي که به نظرات حزب خود گرايش دارند اما طبق تشخيصي که خود از منافع ملي شان دارند عمل مي کنند؟ به عنوان مثال اگر قرار بود آن ها طبق نظر اصلاح طلبان تابع نظر حزب باشند مثلا در ماجراي حمله به سوريه اکنون حداقل بايد تمام دموکرات ها با نظر حزب که همان نظر اوباما است موافق باشند. درحال حاضر که هنوز اکثر دموکرات ها مخالف جنگ هستند آيا يعني به حزب و راي مردم شان "خيانت" کرده اند؟