تلاشهای ناموفق برای مصادره چ و حاتمی کیا
گروه سیاسی

- به نظر می رسد بازگشت یکی از بزرگان فیلم سازی کشور به جریان سینمای دفاع مقدس در دوره ای که دیگر بزرگان یکی پس از دیگری و هر روز آثارشان ضعیف تر و بی محتواتر می شود، به مزاج برخی خوش نیامده است، این دوستان که حاتمی کیا را با سینمای ضد جنگ بیشتر می پسندند و از حاتمی کیای بسیجی مدافع آرمانها و ارزشها ترس دارند، " چ " را برای خودشان مصادره می کنند و آنچنان برایش نقد می نویسند که باید انشگت حیرت بر دهان بُرد که چطور برخی با سیاه بازی مارهای تصنعیشان، مقابل موسی سینمای دفاع مقدس قد علم کرده اند.

به گزارشافکارنیوز، " چ " روایت دو روز حضور دکتر چمران(با بازی فریبرز عرب نیا) به عنوان نماینده دولت به همراه تیمسار فلاحی(سعید راد) و … درپاوه کردستان است. چمران وقتی می رسد که شهر در آستانه سقوط است و اصغر وصالی(بابک حمیدیان) که فرماندهی پاسدارها را بر عهده دارد با تعدادی نیرو در برابر نیروهای مجهز ضد انقلاب به فرماندهی دکتر عنایت(با بازی مهدی سلطانی) مقاومت می کنند.

این که حاتمی کیا چه میزان توانسته است با چمران همراه شود و به تعبیر کمال تبریزی چمران بیشتر شبیه حاتمی کیا شده یا خود چمران نیازمند نقد و بررسی است اما اثر ارزشمند و تحسین برانگیز چ آن قدر ها نشانه دارد که بتوان به راحتی چمرانش را شناخت و تفسیرهای عجیب از وی برداشت نکرد، ضمن آنکه قرار نبوده و نیست که فیلم فقط برای چمران باشد و مونولوگی از وی را در تمام اثر نظاره گر باشیم، اندکی آشنایی با ابزار سینما و ظرفیتهای هنرهای نمایشی به ما می آموزد که گاه می توان اندیشه چمران را از زبان دیگری بیان کرد و این هنر کارگردانی است که ابراهیم حاتمی کیا به خوبی می داند چگونه باید از این هنر بهره مند شود. این روزها و پس از اکران چ برخی برای مقاصد سیاسی تفسیری از آن ارایه می کنند و برخی برای مقاصد فرهنگی و اندیشه ای شبه روشنفکری شان و خود اثر که می تواند به خوبی خود را معرفی کند غایب اصلی تمامی نقدهای غیر منصفانه است.

چ قرار نیست نه قرار است موج مرده باشد و نه به نام پدر که اگر قرار بود مثل آنها باشد دیگر خلق نمی شد، چ مثل خودش است و به زیبایی سینمای دفاع مقدس را روایت می کند، روایتی از قهرمانی با تمامی جوانب، قهرمانی که هم جاذبه دارد و هم دافعه، قهرمانی که همچون مولا و الگویش امیر مومنان همچنانکه امیر عشق و لبخند است هر جا نیاز باشد می شود امیر جبهه نبرد و کسی جلودارش نیست، چمران حاتمی کیا نیز همچنانکه نسبت به تمامی آفریدگان، مهربان است با اصغر سخن می گوید و از چمران بازرگان و چمران خمینی سخن می شود و در جایی جانانه فریاد می زند که خوش به حال خمینی که چنین سربازانی دارد و مگر همین نبوده است که تاریخ نیز گواه است که چمران عضو نهضت آزادی بوده است اما تعلق خاطری حزبی و تمام قد به اندیشه های سیاسی آنها نداشت، به تعبیر حاتمی کیا چمران مرد صلح بوده و هر جا هم لازم بوده اسلحه به دست می گرفته و مبارزه کرده است. تفکرات نهضت آزادی چمران را هم نمی توان منکر شد.

ولی کلا مرد صلح بوده اما نه به هر قیمتی، شاید باید تکرار کرد جمله آخر را که نه به هر قیمتی، و چمران به خوبی قیمت ها را می شناسد، در یکی از بخشهای فیلم در قرارگاه پاسداران اصغر وصالی در با اعتراض به چمران می گوید تو انسان بزرگی هستی، روح بزرگی داری، ولی درکت نمی کنم دکتر! چرا ما دستمال سرخ ها نباید برویم توی کوچه های شهر در کنار مردم بجنگیم و اینجا قایم شده و منتظر نشسته ایم. و دکتر پاسخ می دهد که اصغر جان اگر برویم بیرون تیر اول را ما شلیک کرده ایم و این جان زن و بچه ها را به خطر می اندازد و دشمنان تلافی می کنند؛ چمران اگر در جایی هم آرام بوده است اندیشه ای در ذهن داشته و زندگی اش نیز هماره این را نشان می دهد.

شاید مشکل از حاتمی کیا نباشد که با تمامی هنرمندی اش نشده که چمران را به خوبی به تصویر بکشد و هنوز چمران، چمران نشده است و این بهانه ای برای برخی دوستان که از وی شخصیتی سازشکار ترسیم کنند و حاتمی کیا را نیز چون فیلمش برای خود مصادره کنند، شاید البته بد نباشد دوستان پرس و جویی کنند که چ تقدیم به کدام فیلم جشنواره شده است؟ فیلمی که چ به او تقدیم شده است خود قصه ای دیگر از نمایش زیبای سینمای دفاع مقدس است و نشانی از آمال و آرزوهای دوستان ندارد. شاید اصغر وصالی و فلاحی هم به خوبی که باید از کار درنیامده اند اما تفسیرهایی با زاویه های باورنکردنی از این دو نیز تعجب برانگیز می نماید.

اندکی مداقه در بخشهایی از نقد وارده بر چ همچون " چمران وزیر دفاع بود نه وزیر جنگ و تا لحظه ای که از همه ی مذاکرات ناامید می شود و در انتهای فیلم”اسلحه” دست می گیرد، هرگز در مقام یک نظامی ظاهر نمی شود. گرچه اصغر وصالی دوست دارد او را چریک بنامد اما سر و صدای دوستانش بلند می شود که چریک کت و شلواری تا حالا ندیده بودیم! " نشان از دارد که دوستان خیلی ناشیانه سعی دارند مباحثسیاسی اخیر از دل فیلم به نمایش بگذارند اما این نوع نگارش مطلب نشان می دهد که اتفاقا " چ " توانسته است حرفش را بزند که این نوع مطالب و با این سطح ناشیگری برای مصادره اش نوشته می شود و وقتی می بییند سخن کم دارند طرح سئوال می کنند چرا چمران اینگونه و آنگونه که گویی واقعا دوستان تا به حال فیلم ندیده اند و انتظار دارند در یک فیلم ۲ یا ۳ ساعته همه بخشهای زندگی یک فرد باید به نمایش گذاشته شود.

اینکه از کجای فیلم برداشت عرفی شدن هنر انقلاب را داشته اند و یا آرزوی دست نیافته خود را در هنر سینمای دفاع مقدس طلب می کنند جای سئوال بسیار دارد، ترسیم چهره چمران توسط این دوستان به عنوان فردی که از آرمانگرایی و آرمانگرایان دوری می کند با کجای فیلم قرابت دارد و از کدام بخش اثر چنین برداشتهایی داشته اند؟

برخی دیگر از همین دوستان بودند که هنگامی که حاتمی کیا در زمانه ای که دفاع از اصغر فرهادی یکی از مسلمات دنیای روشنفکری و هنرفهمی محسوب می شد، تمام پایه های این نگاه را لرزاند، از او کینه به دل گرفتند و حتی وی را به حسودی متهم کردند که واقعیت آن است که باید به ایشان گفت شما کجا و تفسیر و نقد سینمای دفاع مقدس کجا؟ همین نگاههاست که چمران می کند دیپلماتی خردمند و البته با ایمان، وای بر ما که پس از بیسواد خواندن منتقدان برخی اشباهات باید برایشان پشتوانه هایی بسازیم که بزرگترین افتخارش سازشکاری است.

وقتی نویسنده نقد یاد شده دیگر نمی داند که چه چیزی باید بگوید و به تعبیری چگونه بقیه حرفهایش را باید بزند از حاتمی کیا می گذرد و درد دلش شروع می شود که " عرفی شدن هنر انقلاب البته یک صورت دیگر هم داشته است: کشاندن پای لمپن¬ ها به جبهه و جنگ و انقلاب تا از اخراجی ها، معراجی ها بسازند "!

شاید خودش هم دیگر متوجه شده است که زیاد از حد دارد حرفهایی بی ربط را به هم وصل می کند و به جای نقد ارایه می کند، باید تقدیری جانانه از نویسنده داشت که توانسته است اینچنین از فیلمی با محتوای مشخص حرفهای خودش را درآورد، راستی ای کاش حاتمی کیا مطلب ایشان را بخواند تا شاید بداند که چه چیزهایی می خواسته بگوید فقط یاد یک خاطره اینجا زنده می شود از مربی و بازیکن سابق تیم ملی و مربی فعلی تیم پیروزی، علی دایی که روزی می گفت هر روز می روم مقابل باجه روزنامه فروشی تا ببینم چه گفته ام؟؟؟!!!