آیا دوستی " ایران و آمریکا " امکان پذیر است؟

به گزارش افکارنیوز، این پایگاه خبری در مقاله ای به قلم " برایان گیبسون " ‌نوشت: از زمان انقلاب اسلامی ایران در سالهای ۱۹۷۸ _ ۱۹۷۹ تعداد اندکی از مقامات, کارشناسان یا حتی مردم عادی در غرب زمانی را برای بررسی و تحقیق درباره دلیل این اقدام از سوی ملت ایران اختصاص دادند؛ این که چرا تهران دیدگاه بدبینانه ای نسبت به غرب دارد و چرا این دیدگاه نسبت به آمریکا و اسرائیل با شدت بیشتری همراه است. تل آویو و واشنگتن از سوی ایران شیطان بزرگ و کوچک نامیده شده اند.

هنگامی که قرار است آمریکا با کشور مخالف خود در حد ایران معامله کند لازم است موضوعات و مسائل را از جنبه آن نگاه کند. در غیر این صورت نباید انتظار موفقیت یا برقراری ارتباط صحیح و مفید را داشته باشد. چه آنکه چنین کاری موجب تشدید اختلافات و تنش های فی مابین دو طرف می شود.

در ادامه این مقاله آمده است: در زمان حکومت محمدرضا پهلوی, شاه مخلوع ایران ایالات متحده نقشی کلیدی در براندازی دولت محمد مصدق _ که به شکل کاملا دموکراتیک و بر اساس رای مردم انتخاب شده بود _ ایفا نمود. مصدق نیز همانند بسیاری از ایرانیان نسبت به کشور و ملت خود تعصب فراوان داشت. وی بهره برداری های بی حد و حساب انگلیس از ذخایر نفتی ایران را با " ملی کردن صنعت نفت " متوقف نمود.

شرکتی که امروز در انگلیس به " بریتیش پترولیوم " شهرت دارد در آن زمان با نام شرکت نفت " ایران _ انگلیس " و با حق ۵۰ درصدی سهام فعالیت می نمود.

بدنبال همین اقدام مصدق و در راستای تنش های جنگ سرد لندن ایالات متحده را متقاعد کرد که مصدق به فعالیت های کمونیستی مشغول است. بنابراین واشنگتن و تل آویو با کمک دیکتاتوری ۲۵ ساله پهلوی " حکومت محمد مصدق " را با اجرای یک کودتا در سال ۱۹۵۳ سرنگون کردند.

برای ایرانیان نقش آمریکا در کودتای ۱۹۵۳ گناهی نابخشودنی به شمار می آید چرا که این کودتا حق یک ملت را برای دستیابی به آرمان های دموکراتیک خود ضایع کرده و باعثمحرومیت آنان از حقوق طبیعی خود شده بود.

از سوی دیگر واشنگتن ماجرای " تسخیر سفارت آمریکا در تهران " در سال ۱۹۷۹ را گناه بزرگ ایران می داند. ماجرایی که در آن دیپلمات های آمریکایی سفارت به مدت ۴۴۴ روز بدست نیروهای انقلابی ایران زندانی بودند. این بحران موجب سقوط دولت " جیمی کارتر " شد و در عین حال تنش های میان آمریکا و شوروی فروپاشی شده را تشدید نمود.

در سپتامبر ۱۹۸۰, صدام بعنوان تنها قدرت شناخته شده و مطرح در عراق و تصمیم به تغییر توازن قدرت در منطقه شد. از این رو با تجاوز به خاک ایران به اصطلاح نارضایتی برخی از کشورهای دنیا از جمهوری اسلامی را جبران نمود.

این تجاوز طولانی مدت هشت سال بطول انجامید و طی آن حدود ۳۰۰ هزار ایرانی کشته و و بیش از یک میلیون تن زخمی شدند. هنگامی که ایران مسئله این تجاوز را به سازمان ملل عنوان نمود تا زمانی که جنگ ادامه داشت هیچگوه همدردی یا حمایتی از سوی این سازمان نسبت به جمهوری اسلامی انجام نگرفت.

این پایگاه خبری همچنین تاکید کرد: شکست و ناتوانی جامعه بین الملل با برای واکنش به تجاوز عراق به ایران در سال ۱۹۸۰ برهه ای مهم و تعیین کننده برای جمهوری اسلامی به شمار می آید. بدتر اینکه طی هشت سال جنگ ایران با عراق غرب بطور اشکار و علنی از صدام حمایت می کرد و در بخش های تسلیحاتی و اطلاعاتی کمک های فراوانی به نیروهای عراقی ارائه می داد. این در حالی بود که تعداد زیادی از سربازان ایرانی در میدان های جنگ با گازهای غربی, شیمیایی می شدند.

ایرانی ها از همان زمان دریافتند که نمی توانند اعتمادی به بسیاری از سازمان های بین المللی داشته باشند بنابراین تصمیم گرفتند در اکثر امور داخلی استقلال فکری و عملی داشته و روی پای خود بایستند. این تجربه بخوبی می تواند دلیل اصرارهای کنونی هیات ایرانی مبنی بر تولید داخلی سوخت هسته ای در مذاکرات را دریافت. همین سیاست از سوی ایران موجب خودکفایی این کشور شده که از نظر غرب و بخصوص ایالات متحده مشکوک و غیرقابل پذیرش است.

در انتهای این مقاله آمده است: برای رهبری ایران دلایل زیادی وجود دارد که نسبت به آمریکا بی اعتماد باشد. از زمان انقلاب ایران تا کنون موارد بسیار زیادی از خصومت و دشمنی واشنگتن علیه تهران اثبات شده است که از جمله‌ آنها می توان به تلاش هایی برای تغییر نظام و اعمال دورهای مختلف تحریم اشاره نمود. در مقابل موارد زیادی وجود دارد که نشان دهنده تلاش تهران برای اصلاح روابط با غرب بوده است.

حقیقت این است که آمریکا و دیگر اعضای ۵ + ۱ باید عمق بی اعتمادی ایران به کشورهای غربی و سازمان های بین المللی را درک کرده و آن را بپذیرند.